English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demand U نیاز احتیاج
demanded U نیاز احتیاج
demands U نیاز احتیاج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
want U احتیاج
demand U احتیاج
need U احتیاج
requirement U احتیاج
needed U احتیاج
needing U احتیاج
penury U احتیاج
neediness U احتیاج
necessitousness U احتیاج
need U احتیاج
lack U احتیاج
lacked U احتیاج
lacks U احتیاج
necessity U احتیاج
urgent need U احتیاج مبرم
lackvt U احتیاج داشتن
u. need U احتیاج مبرم
overplus U بیش از احتیاج
requisite U لازمه احتیاج
requirement U تقاضا احتیاج
superimposed U مازاد بر احتیاج
redundant U مازاد بر احتیاج
call of nature <idiom> U احتیاج به دستشویی داشتند
answered U جواب احتیاج را دادن
need U نیازمندی در احتیاج داشتن
to call for a U احتیاج بدقت داشتن
to be in great request U زیادمورد احتیاج بودن
needed U نیازمندی در احتیاج داشتن
answering U جواب احتیاج را دادن
you're telling me <idiom> U احتیاج نیست به من بگی
needle point to say U احتیاج بگفتن نیست
answers U جواب احتیاج را دادن
needing U نیازمندی در احتیاج داشتن
answer U جواب احتیاج را دادن
nonverbal U بدون احتیاج باستفاده از زبان
to be in great request U مورد احتیاج زیاد بودن
featherbed U بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
serves U رفع کردن براوردن احتیاج
i heed your help U به مساعدت شما احتیاج دارم
needed U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
need U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
urgency of need U حیاتی بودن احتیاج به اماد
serve U رفع کردن براوردن احتیاج
cry out for <idiom> U شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
needing U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
served U رفع کردن براوردن احتیاج
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
turn one's back on <idiom> U کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
put up <idiom> U توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
functionalism U عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid U ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
needing U نیاز
demanded U نیاز
demands U نیاز
need U نیاز
want U نیاز
self-sufficient U بی نیاز
demand U نیاز
need U نیاز
self sufficing U بی نیاز
demand U نیاز
requirement U نیاز
needless U بی نیاز
needed U نیاز
requirement U نیاز
prerequisite U پیش نیاز
agamic U بی نیاز ازتخم نر
cognizance need U نیاز شناخت
n affiliation U نیاز پیوندجویی
affiliation need U نیاز پیوندجویی
construction need U نیاز سازندگی
achievement need U نیاز پیشرفت
self-evident U بی نیاز از اثبات
n achievement U نیاز پیشرفت
capital requirement U نیاز سرمایه
prerequisites U پیش نیاز
felt need U نیاز هشیار
requirement U مورد نیاز
want U نقصان نیاز
urgency of need U ضرورت نیاز
nurturance need U نیاز مهرورزی
succorance need U نیاز مهرطلبی
self contained U برون بی نیاز
self explaining U بی نیاز از توصیف
social need U نیاز اجتماعی
wanted U نقصان نیاز
necessity U نیاز نیازمندی
manifest need U نیاز اشکار
structural requirement U نیاز استاتیکی
need gratification U ارضای نیاز
quasi need U شبه نیاز
self-explanatory U بی نیاز از توصیف
self explanatory U بی نیاز از توصیف
sweet nothings U راز و نیاز
fascism U نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
obviates U رفع نیاز کردن
obviated U رفع نیاز کردن
obviating U رفع نیاز کردن
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
need press theory U نظریه نیاز- فشار
lime requirement U اهک مورد نیاز
floor space occupied U فضای مورد نیاز
dominance need U نیاز سلطه گری
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
obviate U رفع نیاز کردن
deference need U نیاز دنباله روی
defendance need U نیاز خویشتن پایی
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
self sufficient U مستغنی بی نیاز از غیر
criminal court U راز و نیاز کردن
custom ROM U مین نیاز مشتری
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
require U نیاز داشتن لازم بودن
notations U و دیگر نیاز به کروشه نیست
overproduce U بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
postfix U و نیاز به کروشه را از بین می برد.
post free U بدون نیاز به تمبر زدن
required U نیاز داشتن لازم بودن
requires U نیاز داشتن لازم بودن
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
common goods U کالای مورد نیاز عموم
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
iam in bad U بسیار نیاز مند هشتم
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
notation U و دیگر نیاز به کروشه نیست
addressing U بدون نیاز به موارد خاص
requirements U آنچه مورد نیاز است
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
parallelling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
To leave someone in the lurch . U کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
parallelled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel U اگر به توجه نیاز داشته باشند
customers U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
shortest U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
shorter U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
short U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
parallels U اگر به توجه نیاز داشته باشند
customer U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
supplied U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
supplying U تامین چیزی که مورد نیاز است .
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
These statistics speak for themselves. U این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
dynamically U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
dynamic U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
demands U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demanded U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
buffer U بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
elastic buffer U اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
Gun laws need to be revisited. U قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
cpu U کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
inherit U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
storage U حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
inherits U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inheriting U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com