Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (56 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deputised
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputises
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputising
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputize
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputized
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputizes
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputizing
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vicarious
U
به نیابت قبول کردن جانشین
represented
U
نمایندگی کردن وانمود کردن
represent
U
نمایندگی کردن وانمود کردن
represents
U
نمایندگی کردن وانمود کردن
depute
U
نمایندگی کردن
per procurationem
U
به نمایندگی قبولی برات به نمایندگی دیگری نوشتن
viceroyship
U
نیابت سلطنت مدت نیابت سلطنت
viceroyalty
U
نیابت سلطنت مدت نیابت سلطنت
legatine
U
دارای مقام نمایندگی پاپ نمایندگی پاپ
vicarship
U
نیابت
vicegerency
U
نیابت
lieutenancy
U
نیابت
vicariousness
U
نیابت
substitution
U
نیابت
representations
U
نیابت
procuance
U
نیابت
representation
U
نیابت
deputyship
U
نیابت
procuration
U
نیابت
rogatory commission
U
نیابت قضائی
on behalf of
U
نیابت از طرف
succession
U
نیابت توالی
regencies
U
نیابت سلطنت
regency
U
نیابت سلطنت
vice president
U
نیابت ریاست
lieutenancy
U
ناوبانی نیابت
successions
U
نیابت توالی
rogatory
U
نیابت قضایی
vice regent
U
وابسته به نیابت سلطنت
subrogation
U
نیابت جانشین سازی
viceroyal
U
مربوط به نیابت سلطنت
viceregal
U
مربوط به نیابت سلطنت
letters rogatory
U
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
rogatory letters
U
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
economic and social council
U
به نیابت از طرف مجمع عمومی است
princess regent
U
شاهزاده خانمیکه نیابت سلطنت راعهده دارباشد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
representations
U
نمایندگی
solicitorship
U
نمایندگی
legations
U
نمایندگی
legation
U
نمایندگی
represented by
U
به نمایندگی
representation
U
نمایندگی
per pro
U
به نمایندگی
acting on behalf of
U
به نمایندگی
agentship
U
نمایندگی
legislation
U
نمایندگی
agency
U
نمایندگی
delegacy
U
نمایندگی
delegations
U
نمایندگی
agencies
U
نمایندگی
delegation
U
نمایندگی
procuration
U
نمایندگی
proxyship
U
نمایندگی
deputyship
U
نمایندگی
representing
U
به نمایندگی
deputations
U
هیئت نمایندگی
represents
U
نمایندگی داشتن
deputising
U
نمایندگی دادن
deputize
U
نمایندگی دادن
deputations
U
نماینده نمایندگی
subagency
U
نمایندگی فرعی
commercial representative
U
نمایندگی بازرگانی
deputised
U
نمایندگی دادن
depute
U
نمایندگی دادن به
deputation
U
هیئت نمایندگی
diplomatic representation
U
نمایندگی سیاسی
consular representation
U
نمایندگی کنسولی
represent
U
نمایندگی داشتن
deputation
U
نماینده نمایندگی
depute
U
نمایندگی دادن
factoring of credit
U
نمایندگی اعتبار
delegating
U
به نمایندگی فرستادن
agentship
U
محل نمایندگی
delegate
U
نمایندگی دادن
deputizing
U
نمایندگی دادن
delegate
U
به نمایندگی فرستادن
delegated
U
نمایندگی دادن
delegated
U
به نمایندگی فرستادن
delegates
U
نمایندگی دادن
delegates
U
به نمایندگی فرستادن
delegating
U
نمایندگی دادن
legateship
U
نمایندگی پاپ
sales represntative
U
نمایندگی فروش
represented
U
نمایندگی داشتن
deputizes
U
نمایندگی دادن
deputized
U
نمایندگی دادن
factorship
U
نمایندگی تجاری
deputises
U
نمایندگی دادن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
representational
U
وابسته به نمایندگی یا وکالت
represented
U
نمایندگی داشتن از طرف
proxy
U
نمایندگی وکالت وکالتنامه
forwarding agency
U
نمایندگی حمل و نقل
attorneys
U
نمایندگی وکیل مدافع
represents
U
نمایندگی داشتن از طرف
represent
U
نمایندگی داشتن از طرف
attorney
U
نمایندگی وکیل مدافع
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
commissioning
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
vicarious authority
U
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
commissions
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
residentship
U
نمایندگی سیاسی در کشورتحت الحمایه
residentship
U
اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
commission
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
to sit for a province
U
نمایندگی استانی را در مجلس داشتن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
peers of iveland
U
بزرگانی که از میان انها 82تن بطور دائم برای نمایندگی برگزیده می شوند
peers of scotland
U
بزرگانی که از میان انها 61تن برای نمایندگی در مجلس اعیان برگزیده میشود
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com