English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
qui aprobat non reprobat U نکول بعد از قبول مسموع نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
Hobson's choice U پیشنهادی که چارهای جز قبول ان نیست
agrapha U که مورد قبول مسیحیان نیست
lineball U توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
wind aided U اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
admissible U مسموع
retour sans protet U اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
audible U رسا مسموع
reportedly U به قرار مسموع
admissible case U دعوی مسموع
audile U مربوط به حس شنوایی مسموع
inaudible U شنیده نشده غیر مسموع
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
abstentions U نکول
abstention U نکول
refusal U نکول
refusal of acceptance U نکول
dishonour a bill U نکول
refusals U نکول
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
dishonoured U نکول کردن
dishonour U نکول کردن
dishonoured U نکول برات
dishonouring U نکول کردن
dishonours U نکول برات
defaulting U نکول کردن
dishonours U نکول کردن
back out U نکول کردن
defaults U نکول کردن
default U نکول کردن
defult U نکول کردن
dishonored U نکول کردن
dishonoring U نکول برات
dishonoring U نکول کردن
dishonors U نکول برات
dishonors U نکول کردن
dishonored U نکول برات
dishonour U نکول برات
defaulted U نکول کردن
protest for non acceptance U اعتراض نکول
abstention from taking an oath U نکول سوگند
dishoner U نکول برات
to back out [of] U نکول کردن
dishonouring U نکول برات
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
dishonored U نکول بی احترامی کردن به
dishonors U نکول بی احترامی کردن به
dishonoring U نکول بی احترامی کردن به
dishonoured U نکول بی احترامی کردن به
dishonour U نکول بی احترامی کردن به
default by the principal U نکول توسط واگذارنده
refusal to accept a bill U نکول اسناد تجاری
dishonor U نکول بی احترامی کردن به
dishonours U نکول بی احترامی کردن به
dishonouring U نکول بی احترامی کردن به
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
sans recours U عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
intromission U قبول
adoption U قبول
acceptance U قبول
admissions U قبول
admission U قبول
receptions U قبول
acknowledgment U قبول
reception U قبول
acceptances U قبول
compliance U قبول
imprimatur U قبول
embracement U قبول اتخاذ
unacceptably U غیرقابل قبول
unacceptable U غیرقابل قبول
express acceptance U قبول صریح
received U مورد قبول
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
disallowance U عدم قبول
taken U مورد قبول
withdraws U قبول نکردن
adoption U قبول به فرزندی
honored U قبول کردن
honoring U قبول کردن
honors U قبول کردن
withdraw U قبول نکردن
acceptances U قبول قرارداد
acceptance U قبول قرارداد
acceptance by conduct U قبول فعلی
aceptive U قابل قبول
acknowladgement of debt U قبول بدهی
adhibit U قبول کردن
reasonable U قابل قبول
agreements U قرار قبول
agreement U قرار قبول
intolerance U عدم قبول
rejection U عدم قبول
entertain U قبول کردن
entertained U قبول کردن
acceptably U بطورقابل قبول
acceptance by words U قبول قولی
acceptance limit U حد قابل قبول
allowable U قابل قبول
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
acceptancy U اماده قبول
acceptant U قبول کننده
accepter U قبول کننده
acceptation tacite U قبول ضمنی
acceptor U قبول کننده
entertains U قبول کردن
rejection U قبول نکردن
admission of liability U قبول بدهی
disclaiming U قبول نکردن
disclaimed U قبول نکردن
disclaim U قبول نکردن
adopts U قبول کردن
adopting U قبول کردن
adopt U قبول کردن
honours U قبول کردن
honouring U قبول کردن
honoured U قبول کردن
disclaims U قبول نکردن
admittable U قابل قبول
adopter U قبول کننده
allowable load U بارقابل قبول
compliancy U قبول اجابت
compliantly U با قبول و رضایت
admitting U قبول کردن
admits U قبول کردن
admit U قبول کردن
honour U قبول کردن
intolerancy U عدم قبول
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
accords U قبول کردن
accorded U قبول کردن
accord U قبول کردن
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
accepting U قبول شدن
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
compliant U قبول کننده
accepting U قبول کردن
accepts U قبول شدن
accepts U قبول کردن
sufficiently <adv.> U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
conceding U قبول شکست
reply paid U جواب قبول
acceptable <adj.> U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
sufficient <adj.> U قابل قبول
concede U قبول شکست
receivable U قابل قبول
conceded U قبول شکست
satisfactory <adj.> U قابل قبول
concedes U قبول شکست
accept U قبول کردن
ineligible U غیرقابل قبول
tolerable U قابل قبول
to take in U قبول کردن
I agree. U قبول دارم.
passes U قبول کردن
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
offer and acceptance U ایجاب و قبول
non acceptance U عدم قبول
acceptable U قابل قبول
passable U قابل قبول
naturalization U قبول تابعیت
believable U قابل قبول
acceptability U قابلیت قبول
acceptability U قبول شدگی
admissible U قابل قبول
passed U قبول کردن
implied acceptance U قبول ضمنی
valid U قابل قبول
ratification U قبول قبولی
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
ready acceptance U حسن قبول
incompliance U عدم قبول
accept U قبول شدن
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
pass U قبول کردن
acceptance number U عدد ملاک قبول
accepts U پسندیدن قبول کردن
To assume responsibility . U قبول مسئولیت کردن
naturalization U اعطا یا قبول تابعیت
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
popularity U قابل قبول عامه
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
accepting U پسندیدن قبول کردن
incredible U غیرقابل قبول افسانهای
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
take to <idiom> U سریعا قبول کردن
admissible load U بار قابل قبول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com