English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
penster U نویسنده بویژه نویسنده مزدور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hacked U نویسنده مزدور
devil U نویسنده مزدور
devils U نویسنده مزدور
hacks U نویسنده مزدور
hack U نویسنده مزدور
grubs U مزدور نویسنده مزدور
grubbed U مزدور نویسنده مزدور
grub U مزدور نویسنده مزدور
quill driver U نویسنده
the present writer U نویسنده
penwoman U زن نویسنده
writer U نویسنده
craftsmen U نویسنده
scrivener U نویسنده
penman U نویسنده
craftsman U نویسنده
writers U نویسنده
writers U نویسنده ها
authoress U نویسنده زن
composer U نویسنده
composers U نویسنده
authors U نویسنده ها
author U نویسنده
wordsmith U نویسنده
scribbler U نویسنده بد
neoteric U نویسنده تازه
garreteer U نویسنده بی نوا
fantast U نویسنده خیالپرست
drafter U نویسنده پیام
report writer U نویسنده گزارش
author U نویسنده موسس
technical writer U نویسنده فنی
librettists U نویسنده اشعار اپرا
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
hagiologist U نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
to make good as a writer U نویسنده موفقی شدن
pen-names U نام مستعار نویسنده
mannerism U سبک بخصوص نویسنده
mannerisms U سبک بخصوص نویسنده
bel esprit U سخنران یا نویسنده باذوق
pen name U نام مستعار نویسنده
pen-name U نام مستعار نویسنده
librettist U نویسنده اشعار اپرا
idem U همان نویسنده در همانجا
miscellanist U نویسنده مطالب مختلف
nomographer U نویسنده کتاب درباره
encyclopaedist U نویسنده دایره المعارف
auctorial U منسوب به نویسنده یا مولف
matthew U نویسنده انجیل متی
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
authorial U موبوط به مصنف یا نویسنده
posthumous U منتشر شده پس از مرگ نویسنده
screenwriters U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
comedist U نویسنده نمایشهای خنده دار
screenwriter U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
hagiographer U نویسنده شرح حال مقدسین
magazin U نویسنده مقاله برای مجله
memorialist U نویسنده یاد بود یا لوحه
wanted clerks U دبیر یا نویسنده لازم است
He fabcies himself as a writer (author). U به خیال خودش نویسنده است
monographist U نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
dramaturge U نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
tragedian U نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
pornographer U نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
belletrist U نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
interactive U سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
heading U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
headings U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
free lance U مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
ethic U روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
jude U یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
publicists U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
symbolist U نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
liter any executor U کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
publicist U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
holotype U نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright U اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
copyrights U اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
'The Catcher in the Rye' [by Salinger / work title] U ! ناطور دشت ! یا ! ناتور دشت ! [نام رمانی اثر نویسنده آمریکایی سالینجر]
copyrights U اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyright U اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
shareware U نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
bakuninism U اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
in chief U بویژه
specifically U بویژه
choppers U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
chopper U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
fish pot U سبدبرای گرفتن ماهی بویژه مارماهی وخرچنگ
C-scroll U [پیچک هایی به شکل سی و اس بویژه در تزئینات روکوکو]
distribution U عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
distributions U عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
plexiglas U خانوادهای از پلاستیکهای رزین بویژه از نوع نورگذران
platelet U جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
barrator U مزدور
hireling U مزدور
freelance U مزدور
hirelings U مزدور
mercenaly U مزدور
hackney U مزدور
stipendiary U مزدور
stipendiaries U مزدور
rookie U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
fence U روکش محافظ [یا نرده] [بویژه در اره کمانه ای ] [مهندسی]
purdah U برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
sellsword U [سرباز] مزدور
foreign volunteer U [سرباز] مزدور
galley slave U مزدور زحمتکش
hatchet man U ادمکش مزدور
hatchet man U تروریست مزدور
fiddlers U کمانچه زن مزدور
mercenary U سرباز مزدور
journeymen U کارگر مزدور
mercenaries U سرباز مزدور
helps U نوکر مزدور
huckster U ادم مزدور
hucksters U ادم مزدور
help U نوکر مزدور
helped U نوکر مزدور
fiddlers U ویولون زن مزدور
journeyman U کارگر مزدور
fiddler U کمانچه زن مزدور
hatchet men U ادمکش مزدور
hit men U آدمکش مزدور
hit man U آدمکش مزدور
hatchet men U تروریست مزدور
hessian U ادم مزدور
fiddler U ویولون زن مزدور
crowder U ویولون زن مزدور
crowder U کمانچه زن مزدور
journey man U کارگر مزدور
gallowglass U دستهای سرباز مزدور
beadsman U فاتحه خوان مزدور
pensionary U حقوق بگیر مزدور
to upset the applecart <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
thermodynamics U علم مربوط به تبادل کار وحرارت و جریان گرما وتغییر دما بویژه در سیالات متحرک
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
cycled U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycles U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
proletary U عضو پست ترین گروه مردم مزدور پست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com