Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gondola
U
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
gondolas
U
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bow-pew
U
[نوعی نیمکت معمول در قرن هجدهم انگلیس و آمریکا]
jetted
U
نوعی موتور قایق
schooners
U
نوعی قایق بادی
jet
U
نوعی موتور قایق
tempest
U
نوعی قایق 2 نفره
star
U
نوعی قایق دونفره
tempests
U
نوعی قایق 2 نفره
jetting
U
نوعی موتور قایق
jets
U
نوعی موتور قایق
stars
U
نوعی قایق دونفره
starred
U
نوعی قایق دونفره
schooners
U
نوعی قایق بادبانی
frigates
U
نوعی قایق پارویی
frigate
U
نوعی قایق پارویی
schooner
U
نوعی قایق بادبانی
schooner
U
نوعی قایق بادی
faltboat
U
نوعی قایق تاشو
canoe
U
نوعی قایق باریک سبک
kayaks
U
نوعی قایق سبک وباریک
kayak
نوعی قایق سبک وباریک
sloop
U
نوعی قایق بادبانی یک دکله
canoes
U
نوعی قایق باریک سبک
bateau
U
نوعی قایق سبک وزن
felucca
U
نوعی قایق دو یاسه بادبانی مدیترانه
storm boat
U
نوعی قایق سبک هجومی موتوری
hydroplaning
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
canopies
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
forand
U
ونیز
as well as
U
ونیز
rialto
U
جزیره ریالتو در ونیز
lubber's line
U
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
U
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
aviation channels
U
کانالهای هوایی
marketing channals
U
کانالهای بازاریابی
routes of communication
U
کانالهای ارتباطی
Italy
U
ایتالیا
locarno treaty
U
ایتالیا
hydraulics of open channals
U
هیدرولیک کانالهای روباز
kanat
U
کانالهای زه کشی زیرزمینی
campo santo
U
گورستان ایتالیا
quirinal
U
دولت ایتالیا
italiot or ote
U
مقیم ایتالیا
quirinal
U
حکومت ایتالیا
Rome
U
پایتخت ایتالیا
sna
U
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند ونیز سخت افزارهای مختلف برای ارتباط
garbage
U
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
tuscan
U
وابسته بتوسکانی در ایتالیا
rubicon
U
رودی در شمال ایتالیا
sienna
U
نام شهری در ایتالیا
babbled
U
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babble
U
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babbles
U
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
piedmont
U
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
big five
U
ایتالیا وژاپن اطلاق میشد
channeled
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channels
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channel
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
Italian stucco is world famous .
U
گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
qualities
U
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
quality
U
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
major domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
italianism
U
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
podesta
U
رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
e c s c (european coal & steel commissio
U
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
cornicione
U
[قرنیز دیوار در سبک رنسانس ایتالیا]
major-domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
channeling
U
رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
channels
U
رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
channeled
U
رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
channel
U
رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
channelled
U
رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
U
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
tacking
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
fire bee
U
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
scaramouch
U
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
scaramouche
U
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
Floreale
U
[سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
Analogical architecture
U
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
irredentist
U
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
Italian Villa style
U
[سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
adaptive channel allocation
U
تامین کانالهای ارتباطی طبق نیاز به جای استفاده از یک مکان دهی ثابت
platelet
U
صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
going
U
معمول
in
U
معمول
usual
U
معمول
in vogue
U
معمول
usages
U
معمول
in-
U
معمول
usage
U
معمول
bittersweet
U
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
Cinquecento
U
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
separates
U
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separate
U
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separated
U
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
boat space
U
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
High Renaissance
U
[سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
western european union
U
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
Common Market
U
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
slow down
<idiom>
U
از حد معمول آرامتر
out of the ordinary
U
غیر معمول
in character
<idiom>
U
مثل معمول
undersized
U
کوچکتر از معمول
vogue
U
رسم معمول
usual conditions
U
شرایط معمول
enchorial
U
معمول متعارفی
eccentrically
U
بطورغیر معمول
practice
U
معمول به عادت
usu
U
مخفف معمول
it is usual with him
U
معمول اوست
normal
U
هنجار معمول
to set in
U
معمول شدن
by usage
U
یا معمول سابق
out of the common
U
غیر معمول
off the map
U
غیر معمول
as usual
U
مطابق معمول
off season
U
ارزان تر از معمول
After the usual courtesies.
U
پس از تعارفات معمول
To overstep the mark. To go too far.
U
از حد معمول گذراندن
as usual
<idiom>
U
طبق معمول
consuetudinary
U
عادی معمول
to be in f.
U
معمول بودن
fashionably
U
مطابق معمول
crosstalk
U
سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
institution
U
رسم معمول عرف
gangling
U
بلند تراز حد معمول
habitualness
U
معمول بودن معتادیت
introductions
U
معمول سازی ابداع
introduction
U
معمول سازی ابداع
such dresses are the vogue
U
اینجورلباسهامتداول معمول است
intercolonial
U
معمول در میان مستعمرات
quite the thing
U
مطابق بارسم معمول
overslept
U
بیش از حد معمول خوابیدن
oversleeps
U
بیش از حد معمول خوابیدن
oversleeping
U
بیش از حد معمول خوابیدن
oversleep
U
بیش از حد معمول خوابیدن
price current
U
صورت نرخهای معمول
it is our usual p to
U
معمول ما این است که
it is unusually large
U
ازاندازه معمول بزرگتراست
channels
U
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channeling
U
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channeled
U
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channel
U
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channelled
U
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
international practice
U
طریقه معمول به بین المللی
cupola practice
U
روش معمول کوره کوپل
fair wear and tear
U
خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
semidouble
U
دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
asses' ears
U
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
telpak
U
سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
wide angle
U
دارای زاویه دید بیش از معمول
executive course
U
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
short
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
shorter
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
executive length course
U
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
wide-angle
U
دارای زاویه دید بیش از معمول
shortest
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
substandard
U
زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
unorthodox
U
دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول
showboat
U
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
extra-
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
extra
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extras
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
PRI
U
خط وط ارتباطی ISDN با کارایی بالا که کانالهای جدای B را که می توانند پالسهای چند کیلوبایت در ثانیه را روی کانال D برای ارسال سیگنال و کنترل
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
heterogeneous network
U
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
characteristically
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
fashionableness
U
توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
characteristic
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
mancipation
U
یکجورایین انتقال یاواگذاری که درازادکردن بردگان وکودکان معمول بود
cylix
U
ابخوری پایه دار ودسته که درقدیم معمول بوده است
primary
U
که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
U
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
production run
U
اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
rapallo treaty
U
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
fractional T
U
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
underdistance
U
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
Advanced Technology Attachment
U
حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
dat
U
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
fattest
U
در سیستم عامل PC فایل داده ذخیره شده روس دیسک که حاوی نام هر فایل ذخیره شده روی دیسک است ونیز محل شورع شیار تاریخ واندازه
fatter
U
در سیستم عامل PC فایل داده ذخیره شده روس دیسک که حاوی نام هر فایل ذخیره شده روی دیسک است ونیز محل شورع شیار تاریخ واندازه
fats
U
در سیستم عامل PC فایل داده ذخیره شده روس دیسک که حاوی نام هر فایل ذخیره شده روی دیسک است ونیز محل شورع شیار تاریخ واندازه
fat
U
در سیستم عامل PC فایل داده ذخیره شده روس دیسک که حاوی نام هر فایل ذخیره شده روی دیسک است ونیز محل شورع شیار تاریخ واندازه
Medici Mamluk rug
U
قالی مدیسه مملوک
[این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
fascism
U
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
negligence
U
اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com