English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wire roll U نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
barrier material U مواد لازم برای ساختن موانع
faltboat U نوعی قایق تاشو
panfish U نوعی ماهی خاردار
gurnard U نوعی ماهی دارای بالههای خاردار
knife rest U نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
banderilla U نیزه خاردار برای فروبردن به گردن گاو
wire entanglement U با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
to set a poem to music U اهنگ برای شعری ساختن
parkas U نوعی کت برای محافظت از باد و باران
calking chisel نوعی اسکنه برای فاق دراوردن
pontoar U نوعی کرجی برای پل بندی کلک
entrammel U موانع
mechanizing U مکانیزه کردن
mechanizes U مکانیزه کردن
mechanises U مکانیزه کردن
automate U مکانیزه کردن
mechanising U مکانیزه کردن
mechanize U مکانیزه کردن
automates U مکانیزه کردن
automating U مکانیزه کردن
mechanized U یکان مکانیزه
anti menchanized defense U پدافند ضد مکانیزه
mechanised U مکانیزه کردن
semi mechanization U نیمه مکانیزه
mechanized force U نیروی مکانیزه
mechanization U مکانیزه کردن
automated U مکانیزه کردن
armored infantry U پیاده مکانیزه
bow line U نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
capacitance bridge U نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
dipsey sinker U نوعی وزنه برای فرو بردن قلاب ماهیگیری
logic U نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
buckhorn U استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). U این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
the impediment of a road U موانع جاده
economic friction U موانع اقتصادی
obstacle course U میدان موانع
impediments to marriage U موانع نکاح
impedimenta U موانع قانونی
impediments to inheritance U موانع ارث
barrier tactics U فن استفاده از موانع
impeachments to marriage U موانع نکاح
impeachments of inheritance U موانع ارث
barrier plan U طرح موانع
trade barriers U موانع تجاری
mechanized infantry U یکان پیاده مکانیزه
danc solution U نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
ark U [نوعی قفسه برای آویزان کردن پوشاک کشیشان در کلیسا]
symbol U نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی در نمودار
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
able U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
ablest U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
shook U : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
plantable lanceolata U استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
abler U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
barrier tactics U تاکتیک تهیه موانع
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
obstacle race U مسابقه دو با پرش موانع
barrier spacing U فاصله بین موانع
barrier patrol U گشتی مامور موانع
calliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
caliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
Dizlyk U [نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.]
perfect participle U وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
batcher U دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
hurdle race U اسب دوانی با پرش از موانع
the hurdles U اسپ دوانی با پرش از موانع
roundness U از بین بردن موانع جاده
reduction of road U از بین بردن موانع جاده
sea marker U نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
dejagging U نوعی فن گرافیک کامپیوتری برای رسم خطوط صاف کاراکترها و چند ضلعی ها
routing identifier U نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
adlib U نوعی کارت صدا برای کامپیوترهای شخصی با نوارگردان ابتدایی و توابع MIDI
bracket U رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
chromel U الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
typhoons U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
fishnet U نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
obstruction guard U میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
quails U نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
Sound Blaster U نوعی کارت صوتی برای PC سازگار ساخت Creative habs که امکان ضبط صدا روی دیسک را میدهد
z scale U نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
quail U نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
wobble pump U پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
straddle trench U خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
machine address U نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
tacan U نوعی سیستم ناوبری الکترونیکی برای ناوبری هواپیماهای تاکتیکی
fiber U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
foldaway U تاشو
limber U تاشو خم شو
folding U تاشو
fold-away U تاشو
slipper U تاشو
flxible U تاشو
flexible U تاشو
collapsible U تاشو
fold-up U تاشو
slippers U تاشو
jackknife U تاشو
lissom or some U تاشو
box beam wing U نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال
building block principle U طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
fustic wood U [نوعی چوب درخت توت که رنگ زردی از چوب آن برای رنگرزی پشم به دست می آید.]
quick out U نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
plug U [نوعی نخ رفو که در آن تکه ای از فرش دیگر را برای ترمیم پارگی یا سوختگی فرش ترمیمی به آن بافته با می دوزند.]
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
deckchair U صندلی تاشو
yard stick U خط کش تاشو [ابزار]
flexibility U تاشو نرم
folding rule U خط کش تاشو [ابزار]
yardstick U خط کش تاشو [ابزار]
folding ruler U خط کش تاشو [ابزار]
deckchairs U صندلی تاشو
splay U زاویه تاشو پخ
splayed U زاویه تاشو پخ
splaying U زاویه تاشو پخ
flexible pipe U لوله تاشو
folding meter stick U خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
folding seat U صندلی تاشو
jack knife bridge U پل متحرک تاشو
folding yardstick [metric] U خط کش تاشو [ابزار]
fanfold paper U کاغذ تاشو
folding meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
foldboat U قایق تاشو
splays U زاویه تاشو پخ
flxible U لوله تاشو
articulated pipe U لوله تاشو
folding bicycle U دوچرخه تاشو
carpenter's rule U خط کش تاشو [ابزار]
lissom U تاشو چالاک
lissome U تاشو چالاک
pocket rule U خط کش تاشو [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش تاشو [ابزار]
collapsible table U میز تاشو
campstool U عسلی تاشو
folding ladder U نردبان تاشو
sennet U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennit U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
brambly U خاردار
acanaceous U خاردار
pappous U خاردار
barbellate U خاردار
acanthaceous U خاردار
lappaceous U خاردار
barbate U خاردار
thistly U خاردار
setose U خاردار
acanthaid U خاردار
acanthous U خاردار
burry U خاردار
thorny U خاردار
hispid U خاردار
thornier U خاردار
thorniest U خاردار
horrent U خاردار
aculeolate U خاردار
aculeate U خاردار
echinoid U خاردار
spinescent U خاردار
pappose U خاردار
aciculate U خاردار
aristate U خاردار
setiferous U خاردار
setaceous U خاردار
spinose U خاردار
barbed U خاردار
pocket rules U خط کش های تاشو [ابزار]
deck chair U صندلی حصیری تاشو
folding rulers U خط کش های تاشو [ابزار]
bunk U هرگونه تختخواب تاشو
pliant U دمدمی مزاج تاشو
bunks U هرگونه تختخواب تاشو
deceleration time U زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
blueprints U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprint U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
wattle U ترکه برای ساختن سبد ترکه
crawfish U خرچنگ خاردار
langouste U خرچنگ خاردار
sea crayfish U خرچنگ خاردار
spinule U چرخ خاردار
percoid U ماهی خاردار
rivets U اشبیل خاردار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com