Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
linear polarized light
U
نور قطبیده مسطح
plane polarized light
U
نور قطبیده مسطح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polarized
U
قطبیده
polarized radiation
U
تابش قطبیده
polarized light
U
نور قطبیده
polarized armature
U
ارمیچر قطبیده
evolute
U
بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
polarized electromagnetic radiation
U
تابش الکترومغناطیسی قطبیده
polarized vane meter
U
سنجه پره قطبیده
flattest
U
مسطح
flat
U
مسطح
levelled
U
مسطح
levels
U
مسطح
level
U
مسطح
tabulate
U
مسطح
tabulated
U
مسطح
tabulates
U
مسطح
planing
U
مسطح
planes
U
مسطح
leveled
U
مسطح
plane
U
مسطح
planed
U
مسطح
plainer
U
مسطح
plains
U
مسطح
planar
U
مسطح
plainest
U
مسطح
plain
U
مسطح
even
U
مسطح
flattened
U
مسطح
area weight balance
U
ترازوی مسطح
arch flat
U
طاق مسطح
tabulates
U
مسطح کردن
square planar
U
مسطح مربعی
tabulated
U
مسطح کردن
plane figure
شکل مسطح
tabulate
U
مسطح کردن
levels
U
مسطح شدن
levels
U
مسطح کردن
map chart
U
نقشه مسطح
flat ground
U
زمین مسطح
level point
U
نقطه مسطح
level land
U
زمین مسطح
flatware
U
فروف مسطح
flatfoot
U
مسطح شدن کف پا
planar complex
U
کمپلکس مسطح
planar configuration
U
پیکربندی مسطح
plane wave
U
موج مسطح
rase
U
مسطح کردن
flatbed scanner
U
پویشگر مسطح
flatbed plotter
U
رسام مسطح
flat weld
U
جوش مسطح
flat pass
U
رخده مسطح
flat pack
U
بسته مسطح
flat arch
U
قوس مسطح
campaigning
U
زمین مسطح
plateaux
U
زمین مسطح
planed
U
صاف مسطح
piggyback
U
واگن مسطح
plane
U
صاف مسطح
clearing
U
مکان مسطح
plateau
U
زمین مسطح
flatly
U
بطور مسطح
portfolios
U
کانتینر مسطح
portfolio
U
کانتینر مسطح
campaigns
U
زمین مسطح
campaign
U
زمین مسطح
campaigned
U
زمین مسطح
piggybacks
U
واگن مسطح
plateaus
U
زمین مسطح
planes
U
صاف مسطح
level
U
مسطح کردن
level
U
مسطح شدن
leveled
U
مسطح کردن
leveled
U
مسطح شدن
levelled
U
مسطح کردن
flat roof
U
بام مسطح
clearings
U
مکان مسطح
levelled
U
مسطح شدن
planing
U
صاف مسطح
planisphere
U
جهان نمای مسطح
plane
U
سطح تراز مسطح
plano concave lens
U
عدسی مسطح- مقعر
plano convex lens
U
عدسی مسطح- محدب
planes
U
سطح تراز مسطح
to level off
U
مسطح شدن
[ناحیه ای]
flat panel display
U
صفحه نمایش مسطح
planed
U
سطح تراز مسطح
door panel
U
بخش مسطح درب
planing
U
سطح تراز مسطح
plain gypsum lath
[توفان سنگ و گچ مسطح]
tringular planar molecule
U
مولکول سه گوش مسطح
trigonal planar molcule
U
مولکول مسطح مثلثی
terraced roof
U
پشت بام مسطح
tableland
U
زمین هموار و مسطح
sinusoidal projection
U
نقشه جهان نمای مسطح
boarded
U
تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
flat bed plotter
U
رسام با بستر تخت مسطح
rafts
U
دگل قایق مسطح الواری
raft
U
دگل قایق مسطح الواری
planation
U
مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
holm
U
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
platelet
U
جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display
U
وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
diaper
U
[نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
mortarboards
U
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
chimney-bar
U
[نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
mortarboard
U
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
conical flow
U
تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
gas plasma display
U
صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
notebook computer
U
یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
plano concave
U
از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
ranges
U
عبور کردن مسطح کردن
flattens
U
مسطح کردن بیمزه کردن
flatten
U
مسطح کردن بیمزه کردن
ranged
U
عبور کردن مسطح کردن
range
U
عبور کردن مسطح کردن
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com