English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the time draw near nowrooz U نوروز نزدیک است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
new yearsday U نوروز
it is nowrooz to day U نوروز است
all folls day U روز دروغ وشوخی مثل روز سیزدهم نوروز
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
beside U نزدیک
near U نزدیک
proximate U نزدیک
in sight U نزدیک
close U نزدیک
narrowly U از نزدیک
towards U نزدیک
forthcoming U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
approaching U نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
up against <idiom> U نزدیک به
near- U نزدیک
vicinal U نزدیک
nears U نزدیک
closes U نزدیک
near by U نزدیک به
near at hand U نزدیک
neighbouring U نزدیک
nearing U نزدیک
upcoming U نزدیک
neared U نزدیک
closer U نزدیک
by U از نزدیک
nearer U نزدیک
nearby U نزدیک
nearest U نزدیک
closest U نزدیک
close up U از نزدیک
cephalo U نزدیک به سر
caudal U نزدیک به دم
on the eve of U نزدیک
close-up U از نزدیک
contiguous U نزدیک
fast by U نزدیک
forby U نزدیک
adjacent U نزدیک
hand to hand U نزدیک
next door to U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
close aboard U نزدیک
near by U نزدیک
forby U از نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
close-ups U از نزدیک
nigh U نزدیک
hard by U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
accessible U نزدیک
imminent U نزدیک
at hand U نزدیک
close by U نزدیک
forbye U نزدیک
near upon U نزدیک
forbye U از نزدیک
foreby U نزدیک
converges U به هم نزدیک شدن
closer U نزدیک به ناو
converged U به هم نزدیک شدن
acceding U نزدیک شدن
closes U نزدیک به ناو
converge U به هم نزدیک شدن
neighbor U همسایه نزدیک
closes U نزدیک بهم
accedes U نزدیک شدن
nearsighted U نزدیک بین
near-sighted U نزدیک بین
near sighted U نزدیک بین
beetle eyed U نزدیک بین
short-sighted U نزدیک بین
close U نزدیک بهم
nearer the end U نزدیک تر بیابان
near shore U نزدیک به ساحل
nearsightedness U نزدیک بینی
myopic U نزدیک بین
converging U به هم نزدیک شدن
closer U نزدیک بهم
near point U نقطه نزدیک
close U نزدیک به ناو
close price U قیمت نزدیک
caudal U نزدیک به انتها
erelong U در اینده نزدیک
far and near U دور و نزدیک
gain on U نزدیک شدن به
going on U نزدیک شدن
hail fellow U صمیمی نزدیک
hand and glove U خیلی نزدیک
hand in glove U خیلی نزدیک
hare sighted U نزدیک بین
his almost night U نزدیک شب است
immediate flanks U جناحین نزدیک
aggress U نزدیک شدن
draw on U نزدیک شدن
to draw near or nigh U نزدیک شدن
close supervision U نظارت نزدیک
close support U پشتیبانی نزدیک
close in U نزدیک شدن
come by U نزدیک شدن
close coordination U هماهنگی نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
cypres U تقریبی نزدیک
close control U کنترل نزدیک
close combat U رزم نزدیک
danger close U خطر نزدیک
draw near U نزدیک شدن
aftermost U نزدیک پاشنه
admaxillary U نزدیک ارواره
adductor U نزدیک کننده
close range U مسافت نزدیک
myopy U نزدیک بینی
deciding U نزدیک به هدف
infighting U نبرد نزدیک
toward U نزدیک به مقارن
low U نزدیک سبد
near sight U نزدیک بینی
near sightedness U نزدیک بینی
paranasal U نزدیک بینی
keep back U نزدیک نشوید
near by U دم دست نزدیک
closest U نزدیک بهم
close range U فاصله نزدیک
approachable U نزدیک شدنی
in shore U در اب نزدیک کرانه
adducent U نزدیک کننده
deepest U نزدیک به هدف
deeper U نزدیک به هدف
deep U نزدیک به هدف
in the near f. U دراینده نزدیک
one of these days U دراینده نزدیک
inapproachable U نزدیک نشدنی
inextremis U نزدیک بمرگ
myopia U نزدیک بینی
upcoming U دراتیه نزدیک
closest U نزدیک به ناو
graze U نزدیک به زمین
upstream U نزدیک به سرچشمه
about U در اطراف نزدیک
stand by <idiom> U نزدیک بودن
in- U نزدیک ساحل
in- U نزدیک دم دست
in U نزدیک ساحل
in U نزدیک دم دست
in the near future U در آینده نزدیک
short-range U نزدیک برد
near U نزدیک به ضربه
to gain on U نزدیک شدن به
to keep close U نزدیک ماندن
whitish U نزدیک به سفید
nears U نزدیک به ضربه
nearing U نزدیک به ضربه
nearest U نزدیک به ضربه
nearer U نزدیک به ضربه
neared U نزدیک به ضربه
near- U نزدیک به ضربه
Near our office . U نزدیک اداره ما
approximates U نزدیک کردن
approximated U نزدیک کردن
approach U نزدیک شدن
to be quite close U نزدیک به هم بودن
offing U در اینده نزدیک
neighbours U نزدیک مجاور
neighbour U نزدیک مجاور
approached U نزدیک شدن
approaches U نزدیک شدن
approximate U نزدیک کردن
accosts U نزدیک کشیدن
accosts U نزدیک شدن
accosting U نزدیک کشیدن
accosting U نزدیک شدن
accosted U نزدیک کشیدن
accosted U نزدیک شدن
accost U نزدیک کشیدن
accost U نزدیک شدن
neighbors U نزدیک مجاور
acceded U نزدیک شدن
paranephric U نزدیک گرده
paulo postfuture U اینده نزدیک
Near East U خاور نزدیک
parotic U نزدیک به گوش
almost U بطور نزدیک
proximal U نزدیک مبدا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com