English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I cant nor can anyone else . U نه من می توانم ونه کس دیگه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Where can I get information? U از کجا می توانم بپرسم؟
What else can I do? U دیگر چه می توانم بکنم ؟
If you can so can I . U اگر تو بتوانی من هم می توانم
I can recite from memory. U می توانم از حفظ بخوانم
Enough is enough! <idiom> U بس کن دیگه!
Where can I make a phone call? U از کجا می توانم تلفن کنم؟
was wondering if I could borrow your car. U می توانم ماشینت را قرض کنم؟
Where can I park? کجا می توانم پارک کنم؟
can i do a for you U کاری می توانم برای شمابکنم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
I could pass for a Greek . U می توانم خودم رایونانی جابزنم
Next Saturday . This coming Saturday. U شنبه دیگه
To such an extent that… U تا حدی که دیگه ...
It is obvious enough . Well of course . U خب معلومه دیگه
still worse U دیگه بدتر
What is it now? U دیگه چه شده ؟
C'mon! U بیا دیگه!
Come on! U بیا دیگه!
That's enough. U دیگه بس است.
So much the better. U دیگه بهتر
My hands are tied. <idiom> U نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
I can't help you. U من نمی توانم به شما کمک کنم.
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
I can't run any faster. U من تندتر دیگر نمی توانم بدوم.
how can I learn English U چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
I just cant drop my work and go . U نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
Can I entrust this task to you? U می توانم این امررا به شما بسپارم ؟
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
Go ahead! U انجام بدهید دیگه!
Do come! U خوب بیا دیگه!
He went for good. U رفت و دیگه نیامد
Just go! U بریم [حرکت کن] دیگه!
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
I cannot look him in the face again. دیگر نمی توانم تو رویش نگاه کنم.
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
I cannot square it with my conscience to ... U من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
how much can I overdraw on my account? U چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
just <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
simply <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
You are a fine one to talk . You of all people have a nerve to talk . U تو یکی دیگه حرف نزن !
Come forward a little (little bit)more. U یک قدری دیگه بیا جلو
That's (just) the way things are. U موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
Any fool knows that . U اینرا دیگه هرخری می داند
I could have sworn that there was somebody in the next room . U می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
what have you [ gone and] done now! U حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
How come we dont see you more pften? U چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
Boys will be boys. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
That's just the way it is. U این حالا [دیگه] اینطوری است.
This is treason, pure and simple. U خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
I shall be back this day month . U درست یک ماه دیگه برمی گردم
Where is the mate ( companion ) of this glove ? U لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
Please give the other foot . لنگه دیگه این کفش را بدهید.
His political beliefs are old hat now . U عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
I knocked off another 1000 tomans. U 1000 تومان دیگه از قیمت زدم
How do I notice when the meat is off? U چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
It is money down the drain (gone to blazes). U این دیگه پول دور ریختن است
These coins are very hard to come by . U این سکه ها دیگه گیر نمی آیند
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! U واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
Enough already! [American E] U دیگه اینقدر حرف نزن! [اصطلاح روزمره]
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) . U این حرفها دیگه کهنه شده است
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
The car is now in perfect running order . U اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
second-guess someone <idiom> U حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
This jock that you told me is as old as Adams . U این لطیفه که گفتی خیلی دیگه کهنه است
Enough already! [American E] U کافیه دیگه! [خسته شدم از این همه حرف] [اصطلاح روزمره]
That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom> U این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. U حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
She procrastinated until it was too late . U آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com