Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scruple
U
نهی اخلاقی وسواس باک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scatology
U
وسواس هرزه گویی وسواس نجاست
moralises
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralising
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralize
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
intuitivism
U
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
fantasy
U
وسواس
fantasies
U
وسواس
freaks
U
وسواس
scrupulosity
U
وسواس
scrupulousness
U
وسواس
whimsey
U
وسواس
freak
U
وسواس
whims
U
وسواس
humorousness
U
وسواس
whimsicality
U
وسواس
of no scruples
U
بی وسواس
whimseys
U
وسواس
whimsies
U
وسواس
whimsy
U
وسواس
maggot
U
وسواس
maggots
U
وسواس
humoursomeness
U
وسواس
crankiness
U
وسواس
over caution
U
وسواس
scape
U
وسواس
whim
U
وسواس
obsession
U
وسواس فکری
whim wham
U
خیال وسواس
trichotillomania
U
وسواس مو کنی
obsessions
U
وسواس فکری
finically
U
ازروی وسواس
onomatomania
U
وسواس کلامی
meticulosity
U
وسواس در دقت
reptition compulstion
U
وسواس تکرار
compulsion
U
وسواس عملی
compulsions
U
وسواس عملی
scrupulously
U
از روی وسواس
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
finicality
U
دیرپسندی وسواس
scruple
U
وسواس داشتن
delire du toucher
U
وسواس لمس
scrupulousy
U
از روی وسواس
arithmomania
U
وسواس اعداد
hyperprosexia
U
وسواس دقت
hyperprosessis
U
وسواس دقت
ablutomania
U
وسواس شستشو
accuracy compulsion
U
وسواس دقت
obsessions
U
فکر دائم وسواس
obsession
U
فکر دائم وسواس
the freak takes him
U
وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
obsessive compulsive state
U
حالت وسواس فکری- عملی
valetudinarianism
U
احساس ضعف و سستی وسواس سلامتی
monomaia
U
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
purist
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purists
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
gnomic
U
اخلاقی
moral
U
اخلاقی
petulance
U
بد اخلاقی
ethical
U
اخلاقی
immorality
U
بد اخلاقی
petulancy
U
بد اخلاقی
good naturedly
U
به خوش اخلاقی
parable
U
داستان اخلاقی
moralistic
U
تحمیلگر اخلاقی
conduct
U
رفتار اخلاقی
ethicize
U
اخلاقی کردن
ethical relativism
U
نسبیت اخلاقی
dual morality
U
دوگانگی اخلاقی
conducted
U
رفتار اخلاقی
moral education
U
اموزش اخلاقی
parables
U
داستان اخلاقی
immorally
U
از ازروی بد اخلاقی
imputability
U
مسئولیت اخلاقی
bywords
U
گفته اخلاقی
byword
U
گفته اخلاقی
obliquity
U
انحراف اخلاقی
moral perception
U
حس تشخیص اخلاقی
conducting
U
رفتار اخلاقی
conducts
U
رفتار اخلاقی
maxims
U
گفته اخلاقی
principle
U
اخلاقی کردن
principle
U
اصل اخلاقی
immoral
U
غیر اخلاقی
low
[morally bad]
<adj.>
U
بد
[از نظر اخلاقی]
ethical code
U
ضوابط اخلاقی
code of ethics
U
ضوابط اخلاقی
precept
U
قاعده اخلاقی
precepts
U
قاعده اخلاقی
fable
U
حکایت اخلاقی
apologue
U
حکایت اخلاقی
fables
U
حکایت اخلاقی
superego
U
شخصیت اخلاقی
sinuosity
U
انحراف اخلاقی
maxim
U
گفته اخلاقی
generosity
<adj.>
U
گذشت
[صفت اخلاقی]
psychodrama
U
نمایش اخلاقی وانتقادی
reform school
U
مدرسه تهذیب اخلاقی
tropologic
U
دارای تفسیر اخلاقی
fortitude
U
شهامت اخلاقی شکیبایی
on principle
U
از لحاظ قیود اخلاقی
perversion
U
انحراف جنسی یا اخلاقی
perversions
U
انحراف جنسی یا اخلاقی
chung shin sooyak
U
فرهنگ اخلاقی تکواندو
cloaca
U
مرکز مفاسد اخلاقی
frailly
U
بطورشکننده باضعف اخلاقی
axiological
U
مبحث نوامیس اخلاقی
ethics
U
اصول اخلاقی اخلاقیات
moral realism
U
واقع نگری اخلاقی
foible
U
صعف اخلاقی ضعف
foibles
U
صعف اخلاقی ضعف
inofficious
U
خارج ازوفیفه اخلاقی یاطبیعی
principle
U
مرام اخلاقی قاعده کلی
amoral
U
بدون احساس مسئولیت اخلاقی
moralists
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralist
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
To be short tempered with someone.
U
با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
axiomatic
U
حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
unmorality
U
عدم مراعات اصول اخلاقی
The moral of the story is that …
U
نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
de rigueur
U
از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
I feel morally bound to …
U
از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
to preach moral principles
U
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
utilitarian
U
معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
to draw a moral
U
معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
puritanic
U
سخت گیریا متظاهردر اموردینی یا اخلاقی
deontology
U
وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
preachify
U
بطور کسالت اوروعظ یا بحث اخلاقی کردن
frailties
U
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
frailty
U
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
to point a moral
U
اصل اخلاقی را نشان دادن یابکار بردن
shyster
U
کسیکه در قانون وسیاست فاقداصول اخلاقی است
an unprincipled conduct
U
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
ethic
U
روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
This is contray to all moral principles ( codes ) .
U
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
conscientious objectors
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
institutionalism
U
سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
intuitivist
U
کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
normative economics
U
اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
ethic
U
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
expurgating
U
حذف کردن تصفیهء اخلاقی کردن
expurgated
U
حذف کردن تصفیهء اخلاقی کردن
expurgates
U
حذف کردن تصفیهء اخلاقی کردن
expurgate
U
حذف کردن تصفیهء اخلاقی کردن
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
against nature
U
غیر اخلاقی غیر طبیعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com