English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
institutionalization U نهادی شدن به پناهگاه سپردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
case mate U پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
deposit U سپردن ذخیره سپردن
deposits U سپردن ذخیره سپردن
characteristically U نهادی
naturals U نهادی
inborn U نهادی
characteristic U نهادی
natural U نهادی
institutional U نهادی
institutionalization U نهادی کردن
institutional monopoly U انحصار نهادی
institutional economics U اقتصاد نهادی
institutional reforms U اصلاحات نهادی
institutional structure U ساختار نهادی
institutional factors U عوامل نهادی
harbors U پناهگاه
sheltering U پناهگاه
harboring U پناهگاه
shelters U پناهگاه
harbored U پناهگاه
covert U پناهگاه
asylum U پناهگاه
sheltered U پناهگاه
resorts U پناهگاه
resort U پناهگاه
shelter U پناهگاه
resorted U پناهگاه
ambush U پناهگاه
ambushed U پناهگاه
ambushes U پناهگاه
ambushing U پناهگاه
asylums U پناهگاه
haven U پناهگاه
harborage U پناهگاه
haven ofrest U پناهگاه
howf U پناهگاه
howff U پناهگاه
sanctury U پناهگاه
harbor U پناهگاه
harbour U پناهگاه
harboured U پناهگاه
refuges U پناهگاه
refuge U پناهگاه
harbouring U پناهگاه
harbours U پناهگاه
confide U سپردن
confided U سپردن
confides U سپردن
give in charge U سپردن
vest U سپردن
to deliver up U سپردن
vests U سپردن
to give in charge U سپردن
reposit U سپردن
lodgment U سپردن
depute U سپردن
award U سپردن
awards U سپردن
commits U سپردن
consigns U سپردن
consigning U سپردن
committed U سپردن
committing U سپردن
commit U سپردن
entrust U سپردن
entrusting U سپردن
awarded U سپردن
consign U سپردن
consigned U سپردن
entrusts U سپردن
awarding U سپردن
burrowed U نقب پناهگاه
hovels U پناهگاه خیمه
hovel U پناهگاه خیمه
burrow U نقب پناهگاه
awnings U پناه پناهگاه
elephant shelter U پناهگاه فلزی
dug out U پناهگاه زیرزمینی
lean-tos U پناهگاه موقت
casemate U پناهگاه توپ
lean-to U پناهگاه موقت
tax havens U پناهگاه مالیاتی
alee U پناهگاه کشتی
light shelter U پناهگاه سبک
tax haven U پناهگاه مالیاتی
pup tent U چادر پناهگاه
burrows U نقب پناهگاه
burrowing U نقب پناهگاه
awning U پناه پناهگاه
elephant shelter U پناهگاه ضدگلوله
sanctuaries U پناهگاه تحصین
funk hole U پناهگاه موقتی
sanctuary U پناهگاه تحصین
stronghold U سنگر پناهگاه
strongholds U سنگر پناهگاه
dugouts U پناهگاه موقتی
emergency shelter U پناهگاه اضطراری
dugout U پناهگاه موقتی
case mate U پناهگاه توپ
screw to the memory U بذهن سپردن
to lay to rest U بخاک سپردن
lay to rest U بخاک سپردن
inurn U بخاک سپردن
consign U سپردن چیزی به
deposits U سپردن پس اندازکردن
deposit U سپردن پس اندازکردن
learn by heart U یاد سپردن
memorise [British] U بخاطر سپردن
learn by rote U بخاطر سپردن
memorise [British] U یاد سپردن
to put out to nurse U بدایه سپردن
to put U بدایه سپردن
to leave word in the house U در خانه سپردن
to laylow U بخاک سپردن
learn by rote U یاد سپردن
learn by heart U بخاطر سپردن
to commit to the grave U بگور سپردن
memorise [British] U ییاد سپردن
learn by heart U ییاد سپردن
put out to nurse U بدایه سپردن
learn by rote U ییاد سپردن
obligate U ضامن سپردن
memorize U یاد سپردن
surrender U سپردن رهاکردن
memorizing U بخاطر سپردن
entrusts U بامانت سپردن
entrusting U بامانت سپردن
consigns U سپردن چیزی به
consigning U سپردن چیزی به
pledge U التزام سپردن
entrust U بامانت سپردن
pledged U التزام سپردن
pledges U التزام سپردن
pledging U التزام سپردن
burying U بخاک سپردن
buries U بخاک سپردن
memorizing U یاد سپردن
memorizes U بخاطر سپردن
memorizes U یاد سپردن
surrendered U سپردن رهاکردن
surrenders U سپردن رهاکردن
memorised U یاد سپردن
memorised U بخاطر سپردن
memorises U بخاطر سپردن
memorising U یاد سپردن
bury U بخاک سپردن
memorising U بخاطر سپردن
consigned U سپردن چیزی به
memorises U یاد سپردن
memorize U بخاطر سپردن
memorized U بخاطر سپردن
memorized U یاد سپردن
shelters U پناهگاه پناه بردن
sheltering U پناهگاه پناه بردن
sheltered U پناهگاه پناه بردن
shelter U پناهگاه پناه بردن
holds U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
hold U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
air raid shelter U پناهگاه حمله هوائی
bursting layer U لایههای سقفی پناهگاه
gone away U رانده شده از پناهگاه
snowshed U پناهگاه روستایی در برابربرف
action station U پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
bail U کفالت بامانت سپردن
TO set the fox to keep the geese . <proverb> U گوسفند را به گرگ سپردن .
To memorize something. To commit somthing to memory. U چیزی را بخاطر سپردن
cover U بوته زار پناهگاه شکار
cuddy U پناهگاه کوچک مسقف در قایق
covers U بوته زار پناهگاه شکار
dugouts U پناهگاه کنار زمین بازیگران
dugout U پناهگاه کنار زمین بازیگران
coverings U بوته زار پناهگاه شکار
plow under U بخاک سپردن مستولی شدن بر
To memorize. to learn by heart. U حفظ کردن ( بخاطر سپردن )
inhume U بخاک سپردن دفن کردن
To abandon oneself to despair. U خود رابدست ناامیدی سپردن
erfuge U پناهگاه روی زمینی در وسط خیابان
cove U خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
coves U خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
on berth U ناوی که داخل پناهگاه یا بندرلنگرانداخته است
turn over <idiom> U به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
bomb proof U پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
wind shadow U منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
view halloo U فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
tallyho U فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
recognizes U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognising U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognises U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizing U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
bailment U امانت گذاشتن سپردن جنس به تاجری که اعتبارش معلوم نیست باضمانت شخص ثالث
to idulge oneself in drinking U بنوشابه خوری افتادن خودرا بباده نوشی سپردن تسلیم خوی میگساری شدن
transitory shelter U پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
neural network U سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com