English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stigmatism U ننگ نور متمرکز در یک نقطه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
center U متمرکز نقطه اتکاء
Other Matches
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
concentrative U متمرکز
centralized U متمرکز
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
focuses U متمرکز ساختن
fixed fire U اتش متمرکز
intensive U پرقوت متمرکز
localises U متمرکز کردن
concentrates U متمرکز کردن
focus U متمرکز ساختن
localising U متمرکز کردن
centralist socialism U سوسیالیسم متمرکز
centralizer U متمرکز کننده
decentpalized U غیر متمرکز
centrally planned economy U اقتصاد متمرکز
centralized system U نظام متمرکز
localizing U متمرکز کردن
localizes U متمرکز کردن
focused U متمرکز ساختن
localize U متمرکز کردن
concentrating U متمرکز کردن
centralized lubrication U روغنکاری متمرکز
concentrate U متمرکز کردن
concenter U متمرکز کردن
center U متمرکز کردن
concentrator U متمرکز کننده
centralises U متمرکز کردن
centralizes U متمرکز کردن
centralising U متمرکز کردن
concentrator U متمرکز شونده
centralize U متمرکز کردن
focussing U متمرکز ساختن
centralizing U متمرکز کردن
focussed U متمرکز ساختن
center drill U مته متمرکز
centralised U متمرکز کردن
focusses U متمرکز ساختن
concentrated load U بار متمرکز
localized capacity U فرفیت متمرکز
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
decentralization U غیر متمرکز کردن
decentralization U غیر متمرکز سازی
centeralized planning U برنامه ریزی متمرکز
center lathe U ماشین تراش متمرکز
center grinding U دستگاه سنگ متمرکز
focussing U متمرکز کردن توجه
focusses U متمرکز کردن توجه
focussed U متمرکز کردن توجه
focuses U متمرکز کردن توجه
focused U متمرکز کردن توجه
focus U متمرکز کردن توجه
focalize U درکانون متمرکز کردن
centralized oil shot system U روغنکاری متمرکز فشاری
centralized network configuration U ساختار شبکهای متمرکز
centralized planning U برنامه ریزی متمرکز
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
decentralized planning U برنامه ریزی غیر متمرکز
hilar U متمرکز ونزدیک به ناف ومرکز
totalitarianism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
pool U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pooled U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
totalism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
pools U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
monroe effect U اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
distributes U سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distributing U سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distribute U سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
whitest U چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
white U چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
whiter U چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
centralized U امکانات پردازش داده که در یک محل متمرکز و قابل دستیابی توسط سایر کاربران انجام می شوند
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
smartest U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
epitomised U متمرکز کردن مجسم کردن
epitomising U متمرکز کردن مجسم کردن
epitomize U متمرکز کردن مجسم کردن
epitomises U متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizing U متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizes U متمرکز کردن مجسم کردن
epitomized U متمرکز کردن مجسم کردن
concentrated fire U اتش متمرکز توده اتش
fixate U محکم کردن متمرکز کردن
centralized data processing U پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
distributed processing system U سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
speckle U نقطه
stpular U نقطه نقطه
jots U نقطه
dot U نقطه
punchation U نقطه
punctate U نقطه نقطه
ellipsis U سه نقطه [...]
periods U نقطه
period U نقطه
spotter U نقطه نقطه
prick U نقطه
pricking U نقطه
pricks U نقطه
specks U نقطه
dotty U نقطه نقطه
pricked U نقطه
point to point U نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
punctation U نقطه
tittle U نقطه
spot U نقطه
two dots one dash line U خط دو نقطه یک خط
ice point U نقطه یخ
neel point U نقطه نل
point U نقطه
speck U نقطه
punctulate U نقطه نقطه
punctum U نقطه
jot U نقطه
dotting U نقطه
spots U نقطه
jotted U نقطه
full stop U نقطه
full stops U نقطه
ice melting point U نقطه یخ
client centered therapy U درمان متمرکز بر درمان جو
center U نقطه گره
frost point U نقطه شبنم
growing point U نقطه رویش
fusing point U نقطه ذوب
fusion point U نقطه گداز
firing point U نقطه اشتعال
bp U نقطه جوش
ignition point U نقطه افروزش
ignition point U نقطه اشتعال
branchpoint U نقطه انشعاب
image element U نقطه تصویر
binary point U نقطه دودوئی
image point U نقطه تصویر
igniting point U نقطه اشتعال
igniting point U نقطه احتراق
dead center ignition U نقطه اشتعال
burning point U نقطه اشتعال
bubble point U نقطه جوش
brittle point U نقطه شکنندگی
breakpoint U نقطه انفصال
break point U نقطه توقف
break off position U نقطه رهایی
gutty U نقطه دار
break even point U نقطه عطف
impact point U نقطه اصابت
congealing point U نقطه انجماد
checkout point U نقطه وارسی
check point U نقطه ازمایش
setting point U نقطه انجماد
death point U نقطه مرگ
check point U نقطه مقابله
check point U نقطه بازرسی
dew point U نقطه شبنم
dewpoint U نقطه شبنم
directing point U نقطه نشانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com