English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demo U نمونه نمایشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mock up U نمونه نمایشی کالا
Other Matches
modules U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling U نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling U نمونه گیری برداشت نمونه
undisturbed sample U نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
epideictic U نمایشی
flashy U نمایشی
expository U نمایشی
dramatic U نمایشی
flashier U نمایشی
dramatically U نمایشی
showdown U نمایشی
showdowns U نمایشی
flashiest U نمایشی
scenic U نمایشی
exhibitive U نمایشی
figure skating U یخ بازی نمایشی
stagy U نمایشی صحنهای
ideogrammic U نمایشی تجسمی
performing arts U هنرهای نمایشی
representative arts U فنون نمایشی
expositive U نمایشی نمایشگاهی
false arch U قوس نمایشی
hot dogging U عملیات نمایشی
display architecture U معماری نمایشی
demonstration effect U اثر نمایشی
ideogramic U نمایشی تجسمی
academic assault شمشیر بازی نمایشی
amphibious demonstration U عملیات نمایشی اب خاکی
traverses U حرکت نمایشی اسب
traversed U حرکت نمایشی اسب
traverse U حرکت نمایشی اسب
performing U وابسته به هنرهای نمایشی
traversing U حرکت نمایشی اسب
display menu U فهرست انتخاب نمایشی
showboat U نمایشی بازی کردن
the drama U تصنیف داستانهای نمایشی
amphibious demonstration U عملیات اب خاکی نمایشی
demonstrability U نمایشی نمایش دادنی
international demonstration effect U اثر نمایشی بین المللی
to put over a play U موافق بدادن نمایشی شدن
problem plav U نمایشی که موضوع ان مسئلهای باشد
exhibition game U بازی نمایشی به نفع خیریه
indiental music U ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
monopolylogue U نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
dramaturge U نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
showdowns U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
varieties U نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
showdown U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
variety U نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
colours U صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour U صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
colour U صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
thin window display U نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
It was an enjoyable performance, if less than ideal. U این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
mosaic U حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
colours U صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
trick ski U اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
multiviewports U صفحه نمایشی که دو یاچندین صفحه قابل دید رانمایش میدهد
flat U صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flattest U صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
presentation graphics U گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
monitor U صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitors U صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitored U صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
forme U نمونه
foretype U نمونه
module U نمونه
paradigms U نمونه
calligraph U نمونه
representative U نمونه
representatives U نمونه
breadboard U نمونه
typicalness U نمونه
patterns U نمونه
strickle U نمونه
paradigm U نمونه
type U نمونه
ensample U نمونه
sampling U نمونه
specimen U نمونه
specimens U نمونه
paragons U نمونه
exemplars U نمونه
typed U نمونه
types U نمونه
example U نمونه
examples U نمونه
modules U نمونه
format U نمونه
formats U نمونه
copyslip U نمونه
exemplar U نمونه
paragon U نمونه
sampled U نمونه
instance U نمونه
instances U نمونه
copy U نمونه
copies U نمونه
model U نمونه
schema U نمونه
schemata U نمونه
progenitor U نمونه
progenitors U نمونه
copying U نمونه
copied U نمونه
precedent U نمونه
pattern U نمونه
models U نمونه
precedents U نمونه
modelled U نمونه
modeled U نمونه
sample U نمونه
biased sample U نمونه سودار
random sample U نمونه تصادفی
emulator U نمونه ساز
typicality U نمونه علامت
test specimen U نمونه ی ازمایش
typal U شبیه نمونه
model U نمونه اصلی
breadboard U نمونه تابلویی
typical galaxy U کهکشان نمونه
core sample U نمونه استوانهای
modeled U نمونه اصلی
by the square U مطابق نمونه
typical sample U نمونه نوعی
modelled U نمونه اصلی
emulation U نمونه سازی
samplery U نمونه گیری
protoplast U نمونه اصل
screamer U نمونه بسیارخوب
poll U نمونه برداشتن
probability sample U نمونه احتمالاتی
polled U نمونه برداشتن
polls U نمونه برداشتن
sight form U نمونه رصد
specimen signature U نمونه امضاء
pilot production U تولید نمونه
pilot plant U کارخانه نمونه
pilot plant U کارگاه نمونه
prototyping U ساخت یک نمونه
quota sample U نمونه سهمیه
samplery U نمونه برداری
sample size U بزرگی نمونه
sample size U حجم نمونه
sample distribution U توزیع نمونه
sample data U داده نمونه
sample cell U فرف نمونه
representative sample U نمونه معرف
reference pilot U نمونه مرجع
pilot model U نمونه ازمایشی
phony U مدل یا نمونه
test piece U نمونه ازمایش
copying U نمونه ساختن
foretype U نمونه قبلی
for example U برای نمونه
test specimen U نمونه ازمایشی
survey U نمونه گیری
surveyed U نمونه گیری
surveys U نمونه گیری
exemplum U مثال نمونه
exemplification U نمونه اوری
exemplarily U بطور نمونه
test piece U نمونه ازمایشی
free sample U نمونه مجانی
g U نمونه معیار
pattern making U نمونه سازی
copied U نمونه ساختن
portfolio U نمونه محصول
coring U نمونه گیری
per sample U طبق نمونه
copies U نمونه ساختن
ladle samble U نمونه پاتیل
copy U نمونه ساختن
holotype U نمونه شاخص
test model U نمونه ی ازمایش
test specimen U نمونه ازمایش
typification U تعیین نمونه
sampling U نمونه گیری
typifying U نمونه بودن
typifying U نمونه دادن
typify U نمونه بودن
typify U نمونه دادن
typifies U نمونه بودن
typifies U نمونه دادن
typified U نمونه بودن
prototype U نمونه اولیه
typical U نمونه نوعی
typical U یک نمونه بارز
type of use U نمونه کاربرد
sampler U نمونه بردار
modeling U نمونه سازی
samplers U نمونه بردار
standards U نمونه قانونی
standard U نمونه قانونی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com