Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
check indicator
U
نماینده مقابله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
emergency drill
U
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
check
U
مقابله کردن مقابله
checks
U
مقابله کردن مقابله
checked
U
مقابله کردن مقابله
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
check
U
مقابله
checked
U
مقابله
checks
U
مقابله
controlment
U
مقابله
transfer check
U
مقابله
counterview
U
مقابله
echo check
U
مقابله
confrontation
U
مقابله
confrontations
U
مقابله
contrasted
U
مقابله
contrast
U
مقابله
collations
U
مقابله
collation
U
مقابله
bucking
U
مقابله
opposition
U
مقابله
contrasting
U
مقابله
contrasts
U
مقابله
checking
U
مقابله
modulo n check
U
مقابله به پیمانه
collated
U
مقابله کردن
collates
U
مقابله کردن
opposability
U
مقابله پذیری
collating
U
مقابله کردن
beard
U
مقابله کردن
beards
U
مقابله کردن
marginal check
U
مقابله مرزی
loop checking
U
مقابله حلقه
collate
U
مقابله کردن
limit check
U
مقابله حدود
dynamic check
U
مقابله پویا
diagnostic check
U
مقابله تشخیصی
data check
U
مقابله داده ها
cyclic check
U
مقابله چرخهای
crossecheck
U
مقابله مجدد
algebra
U
جبر و مقابله
repel
U
مقابله کردن
bucking coil
U
پیچک مقابله
automatic check
U
مقابله خودکار
cross-examination
U
پرسش و مقابله
arithmetic check
U
مقابله حسابی
countering
U
مقابله کردن
countered
U
مقابله کردن
built in check
U
مقابله توکار
casting out nines
U
مقابله نه نهی
check boxes
U
جعبههای مقابله
repelled
U
مقابله کردن
repelling
U
مقابله کردن
repels
U
مقابله کردن
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
checks and balance
U
کنترل و مقابله
checklist
U
سیاهه مقابله
check point
U
نقطه مقابله
check list
U
سیاهه مقابله
counter
U
مقابله کردن
overflow check
U
مقابله سرریز
acounter
U
مقابله کردن
reciprocity
U
مقابله به مثل
retaliation
U
مقابله به مثل
system check
U
مقابله سیستم
sum check
U
مقابله جمعی
spell checker
U
مقابله گر املائی
sight check
U
مقابله نظری
sight check
U
مقابله چشمی
spot checks
U
مقابله موضعی
spot check
U
مقابله موضعی
sequence checking
U
مقابله ترتیبی
sequence check
U
مقابله ترتیب
selection check
U
مقابله گزینش
visual check
U
مقابله دیداری
parity check
U
مقابله توازن
parity check
U
مقابله ایستایی
visual check
U
مقابله بصری
parity checking
U
مقابله توازن
validity check
U
مقابله اعتبار
twin check
U
مقابله توام
checking program
U
برنامه مقابله کننده
check
U
مقابله کردن بررسی
collates
U
مقابله وتطبیق کردن
checked
U
مقابله کردن بررسی
collating
U
مقابله وتطبیق کردن
checks
U
مقابله کردن بررسی
check indicator
U
مشخص کننده مقابله
tick off
U
نشان رسیدگی و مقابله
collated
U
مقابله وتطبیق کردن
syntax checker
U
مقابله نحوه گری
counter military
U
مقابله باعملیات نظامی
hardware check
U
مقابله سخت افزاری
parity check
U
مقابله کردن توازن
odd even check
U
مقابله فرد و زوج
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
longitudinal redundancy check
U
مقابله افزونگی طولی
vertical parity check
U
مقابله توان عمدی
duplication check
U
مقابله از راه تکرار
dump check
U
مقابله حین روبرداری
reciprocate
U
مقابله به مثل نمودن
collate
U
مقابله وتطبیق کردن
reciprocates
U
مقابله به مثل نمودن
reciprocated
U
مقابله به مثل نمودن
Touché!
U
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
disaster control
U
روش مقابله با سوانح و بلایا
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
checkpoint restart
U
اغازگر مجدد نقطه مقابله
i raked all algebra
U
جبر و مقابله را زیر و روکردم
rencounter
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc
U
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
representatives
U
نماینده ها
attorney
U
نماینده
attorneys
U
نماینده
delegates
U
نماینده ها
commissioner
U
نماینده
indicant
U
نماینده
indicatory
U
نماینده
proctor
U
نماینده
dept
U
نماینده
depts
U
نماینده
mercantile agent
U
نماینده
nominees
U
نماینده
nominee
U
نماینده
commissioners
U
نماینده
deligate
U
نماینده
deputy
U
نماینده
factor
U
نماینده
doer
U
نماینده
delegate
U
نماینده
delegated
U
نماینده
delegates
U
نماینده
delegating
U
نماینده
agent
U
نماینده
factors
U
نماینده
deputies
U
نماینده
doers
U
نماینده
representative
U
نماینده
indicator
U
نماینده
representatives
U
نماینده
agents
U
نماینده
agency
U
نماینده
proxy
U
نماینده
agencies
U
نماینده
check-points
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
U
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
representation
U
تمثال نماینده
representations
U
تمثال نماینده
manufacturer's agent
U
نماینده تولیدکننده
deputies
U
وکیل نماینده
deputy
U
وکیل نماینده
law agent
U
نماینده حقوقی
law agent
U
نماینده قضایی
legates
U
نماینده پاپ
jack and gill
U
دونامه نماینده ........
internunico
U
نماینده پاپ
insurance agent
U
نماینده بیمه
parliamentarian
U
نماینده مبرز
manufacturer's agent
U
نماینده سازنده
manufacturers' agent
U
نماینده تولیدکننده
sales representative
U
نماینده فروش
priority indicator
U
نماینده اولویت
overseas agent
U
نماینده خارجی
pathognomic
U
نماینده ناخوشی
permanent deligate
U
نماینده دایمی
pathognomomical
U
نماینده ناخوشی
opostolic delegate
U
نماینده پاپ
sales agent
U
نماینده فروش
represents
U
نماینده بودن
sole agent
U
نماینده انحصاری
marker ship
U
کشتی نماینده
election
U
انتخاب نماینده
representative elements
U
عناصر نماینده
represented
U
نماینده بودن
expessive
U
حاکی نماینده
envoi
U
مامور نماینده
Member of Parliament
U
نماینده مجلس
assignee
U
نماینده مامور
envoy
U
مامور نماینده
legate
U
نماینده پاپ
Members of Parliament
U
نماینده مجلس
customs agent
U
نماینده گمرکی
walking delegate
U
نماینده سیار
by depty
U
بوسیله نماینده
consular agent
U
نماینده کنسولی
envoys
U
مامور نماینده
deputation
U
نماینده نمایندگی
deputations
U
نماینده نمایندگی
represent
U
نماینده بودن
stack indicator
U
نماینده پشته
manufacturers' agent
U
نماینده سازنده
parliamentarians
U
نماینده مبرز
regents
U
نماینده پادشاه رئیس
ho stands for water
U
نماینده اب است O2H
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com