English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
midpoints U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midpoint U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
azimuth U نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
center circle U دایره میانی
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
intermediate office U مرکز میانی
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
midpoints U نقطه میانی
midpoint U نقطه میانی
center of quarter circles U مرکز یک چهارم دایره ها
midpoint rule U قاعده نقطه میانی
deep U نقطه میانی سر پیچ
deepest U نقطه میانی سر پیچ
deeper U نقطه میانی سر پیچ
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
power of a point U قوت یک نقطه نسبت به یک دایره [ریاضی]
the power of a point with respect to a circle U قوت یک نقطه نسبت به یک دایره [ریاضی]
initial point U نقطه شروع
terminus a que U نقطه شروع
origins U نقطه شروع
origin U نقطه شروع
initial point U نقطه شروع عملیات
get down to <idiom> U رسیدن به نقطه شروع
trailhead U نقطه شروع مسیر
offset U مبدا نقطه شروع مسابقه
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
entry U نقطه شروع پرش یا چرخش
jumping off place U شروع بکاری نقطه عزیمت
offsetting U مبدا نقطه شروع مسابقه
tweening U محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
tee shot U ضربه از نقطه شروع بازی گلف
origins U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
threshold U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
holing U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
firing area U نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
departure end U نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
holes U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
thresholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
offset distance U مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
ended U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
beginning of tape marker U علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
end U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
fairway U قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairways U قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
recycles U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycling U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
photo nadir U مرکز خط المرکزین عکس نقطه لولای عکس هوایی
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
epicycloid U منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
quadrant U ربع دایره یک چهارم طول قوس دایره
epicycle U دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
centrifugal U با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
start off U شروع کردن شروع شدن
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
quadrant U ربع دایره ربع محیط دایره
initiation U شروع کار شروع
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
midline U خط میانی
mediums U میانی
center back U بک میانی
medium U میانی
inmost U میانی
mesial U میانی
mesne U میانی
mediate U میانی
medial U میانی
innermost U میانی
mediated U میانی
mediates U میانی
mediating U میانی
middle deck U پل میانی
centrical U میانی
centric U میانی
mesal U میانی
mesail U میانی
median U میانی
center land U خط میانی
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
intermediate image U تصویر میانی
mesencephalon U مغز میانی
intermediate fuse U فیوز میانی
intermediate contact U کنتاکت میانی
ridge rope U سیم میانی
interphase U فاز میانی
intermediate distribution frame U مقسم میانی
intermediate field U میدان میانی
intermediate frequency tank circuit U فرکانس میانی
meddled U میانی وسطی
tympanum U گوش میانی
dorsomedial U پشتی- میانی
intermediate oscillation U نوسان میانی
drop keel U تیغه میانی
median income U درامد میانی
intermediate link U حلقه میانی
meddle U میانی وسطی
intermediate phase U فاز میانی
intermediate layer U لایه میانی
intermediate frequency U فرکانس میانی
meddles U میانی وسطی
intermediate plate U صفحه میانی
intermediate U عضو میانی
middle fraction U پاره میانی
middle insomnia U بیخوابی میانی
middle part U قسمت میانی
intermediate transmitter U فرستنده میانی
i.f. U فرکانس میانی
buffer U حافظه میانی
midsection U قطعه میانی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
halfback U بازیگر میانی
halfback U بازیگرخط میانی
neutral conductor U سیم میانی
intermediate terminal U ترمینال میانی
intermediate points U جهات میانی
tun dish throught U پاتیل میانی
intermediate U طبقه میانی
mid flap U فلپ میانی
lower boom U تیرک میانی
lower boom U بوم میانی
intermediate anneal U التهاب میانی
middle ear U گوش میانی
middle fraction U جزء میانی
interconnection U اتصال میانی
intermediate band U باند میانی
interband U باند میانی
neutral wire U سیم میانی
center wing U بال میانی
midfield line U خط میانی زمین
mid- U میانی وسطی
center stripe U خط میانی زمین
mid U میانی وسطی
central strip U نوار میانی
median U سکوی میانی
hogging U تنش میانی
center section U بال میانی
center line U خط میانی زمین
cut splice U پیوند میانی
middle U میانی وسطی
middle layer U قشر میانی
middles U میانی وسطی
central reserve U سکوی میانی
flankerback U بازیگر میانی جناح
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
middle U منطقه میانی زمین
intermediate frequency transformer U مبدل فرکانس میانی
center U نقط ه میانی چیزی
middles U منطقه میانی زمین
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
interceded U پادر میانی کردن
steering wheel hub U قسمت میانی غربالک
cif U فرمت میانی معروف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com