Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hyerograph
U
نقشه بارندگی
isohyetal map
U
نقشه هم بارش
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
rainfall area
U
منطقه بارش ناحیه بارندگی
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
maps
U
بازیابی داده و نمایش آن به صورت نقشه
map
U
بازیابی داده و نمایش آن به صورت نقشه
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting
U
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
rainfall index
U
شاخص بارش شاخص بارندگی
polar stereographic
U
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
projections
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation
U
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projection
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize
U
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
rain discharge
U
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
project
U
نقشه
draftsmen
U
نقشه کش
design
U
نقشه
plot
U
نقشه
plans
U
نقشه کف
charted
U
نقشه
designs
U
نقشه
draughtsman
U
نقشه کش
draughtsmen
U
نقشه کش
projects
U
نقشه
projected
U
نقشه
scheme
U
نقشه
models
U
نقشه
modelled
U
نقشه
modeled
U
نقشه
model
U
نقشه
designer
U
نقشه کش
designers
U
نقشه کش
schemed
U
نقشه
draftsman
U
نقشه کش
schemes
U
نقشه
visual aid
U
نقشه
cartographers
U
نقشه کش
cartographer
U
نقشه کش
plan
U
نقشه
plan
U
نقشه کف
rambling
U
بی نقشه
map
U
نقشه
maps
U
نقشه
plans
U
نقشه
planner
U
نقشه کش
program
U
نقشه
map maker
U
نقشه کش
drawing
U
نقشه
outlining
U
نقشه
outlines
U
نقشه
drawings
U
نقشه
cartograph
U
نقشه
planners
U
نقشه کش
charting
U
نقشه
charts
U
نقشه
mounted map
U
نقشه
plat
U
نقشه
plotless
U
بی نقشه
tracer
U
نقشه کش
outline
U
نقشه
plotted
U
نقشه
plots
U
نقشه
tracers
U
نقشه کش
programs
U
نقشه
planless
U
بی نقشه
outlined
U
نقشه
plan view
U
نقشه کف
chart
U
نقشه
cartography
U
نقشه کشی
part plan
U
نقشه جزیی
geographic map
U
نقشه جغرافیایی
synoptic chart
U
نقشه هوازی
tabular drawing
U
نقشه شیب
cartography
U
نقشه نگاری
mercator chart
U
نقشه مرکاتور
topographer
U
نقشه بردار
projection
U
نقشه کشی
topographic map
U
نقشه توپوگرافی
sketch
U
نقشه ساده
topographic map
U
نقشه برجسته
sketch
U
نقشه تقریبی
memory mapping
U
نقشه حافظه
sketched
U
نقشه تقریبی
sketched
U
نقشه ساده
projections
U
نقشه کشی
memory map
U
نقشه حافظه
sketches
U
نقشه تقریبی
patterns
U
نقشه ساختن
pictomap
U
نقشه عکسی
original map
U
نقشه مادر
energy pattern
U
نقشه انرژی
plot
U
نقشه کشیدن
nautical chart
U
نقشه دریایی
pin
U
سنجاق نقشه
pinned
U
سنجاق نقشه
pinning
U
سنجاق نقشه
nautical chart
U
نقشه دریانوردی
shifts
U
نقشه خائنانه
shifted
U
نقشه خائنانه
shift
U
نقشه خائنانه
have had it (with someone or something)
<idiom>
U
نقشه کشیدن
engine
U
نقشه کشیدن
floor plan
U
نقشه اشکوب
master plans
U
نقشه مجموعه
master plan
U
نقشه مجموعه
original map
U
نقشه اصلی
operation map
U
نقشه عملیات
operation map
U
نقشه عملیاتی
master plans
U
نقشه کلیات
programme
U
دستور نقشه
programmes
U
دستور نقشه
general plan
U
نقشه عمومی
general plan
U
نقشه کلی
war plan
U
نقشه جنگی
weather map
U
نقشه هواشناسی
master plan
U
نقشه کلیات
my cake is dough
U
نقشه ام باطل شد
draughtsmanship
U
نقشه کشی
planimetric
U
نقشه پلانیمتری
hook up
U
نقشه اویزان
map compilation
U
تالیف نقشه
map chart
U
نقشه مسطح
process chart
U
نقشه عملیات
wrench
U
نقشه فریبنده
plotted
U
گراف یا نقشه
wrenched
U
نقشه فریبنده
wrenches
U
نقشه فریبنده
idea
U
نقشه کار
map exercise
U
مانورروی نقشه
relief emboss
U
نقشه برجسته
relief map
U
نقشه برجسته
map scale
U
مقیاس نقشه
power play
U
نقشه تهاجمی
map orientation
U
توجیه نقشه
design
U
نقشه کشیدن
map margin
U
کناره نقشه
designs
U
نقشه کشیدن
map maker
U
نقشه ساز
ideas
U
نقشه کار
karnaugh map
U
نقشه کارنو
portfolio
U
کلاسور نقشه
key plan
U
نقشه راهنما
plots
U
نقشه کشیدن
land map
U
نقشه جغرافیایی
land surveying
U
نقشه برداری
land surveyor
U
نقشه بردار
contour
U
نقشه برجسته
plot
U
گراف یا نقشه
key map
U
نقشه راهنما
portfolios
U
کلاسور نقشه
pattern
U
نقشه ساختن
pattern
U
نقشه شکل
plotted
U
نقشه کشیدن
patterns
U
نقشه شکل
plots
U
گراف یا نقشه
hook-up
U
نقشه اویزان
structural drawing
U
نقشه ساختمانی
planography
U
فن ترسیم نقشه
drawings
U
نقشه کارگاهی
drawings
U
نقشه کشی
bleeding edge
U
حاشیه نقشه
hydrographic
U
نقشه اب نگاری
hydrographic chart
U
نقشه دریایی
situation map
U
نقشه وضعیت
site plan
U
نقشه محل
planned chart
U
نقشه کروکی
planless economy
U
اقتصاد بی نقشه
planning
U
نقشه کشی
structural draftsman
U
نقشه کش ساختمانی
strategic plan
U
نقشه جنگ
strategic map
U
نقشه نظامی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com