English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
map U نقشه کشیدن
have had it (with someone or something) <idiom> U نقشه کشیدن
plotted U نقشه کشیدن
plot U نقشه کشیدن
maps U نقشه کشیدن
projects U نقشه کشیدن
plots U نقشه کشیدن
engine U نقشه کشیدن
project U نقشه کشیدن
projected U نقشه کشیدن
rescale U نقشه کشیدن
design U نقشه کشیدن
designs U نقشه کشیدن
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
lay out <idiom> U نقشه چیزی را کشیدن
plat U نقشه کشیدن بافتن گیسو
stack the cards <idiom> U برای کسی نقشه کشیدن
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plans U نقشه کشیدن طرح ریختن
finagle U بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
specification U اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
scribing U روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
patented U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
make something up <idiom> U اختراع کردن
pull out of a hat <idiom> U اختراع کردن
mints U اختراع کردن
minted U اختراع کردن
mint U اختراع کردن
minting U اختراع کردن
invented U اختراع کردن
invents U اختراع کردن
drum up <idiom> U اختراع کردن
invent U اختراع کردن
inventing U اختراع کردن
coins U اختراع وابداع کردن
coin U اختراع وابداع کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
devising U درست کردن اختراع کردن
concocted U جعل کردن اختراع کردن
devise U درست کردن اختراع کردن
devised U درست کردن اختراع کردن
devises U درست کردن اختراع کردن
concocts U جعل کردن اختراع کردن
concoct U جعل کردن اختراع کردن
think up <idiom> U اختراع کردن،خلق کردن
concocting U جعل کردن اختراع کردن
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
schemed U نقشه طرح کردن
altitude tints U گویا کردن نقشه
to spoil ones game U نقشه یاکارکسیراخراب کردن
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
scheme U نقشه طرح کردن
schemes U نقشه طرح کردن
map reading U نقشه خوانی کردن
To roll up the map. , U نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
mapping U نقشه برداری کردن
reduction U کوچک کردن نقشه
map orientation U توجیه کردن نقشه
reductions U کوچک کردن نقشه
setting out U پیاده کردن نقشه
to torpedo U خراب کردن [برنامه یا نقشه]
photo interpretation U نقشه کردن عکس هوایی
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
pegs U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
reconstituted U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitute U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plans U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
change horses in midstream <idiom> U وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
back up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
mintage U اختراع
contrivance اختراع
patents U حق اختراع
patent right U حق اختراع
devices U اختراع
patent U حق اختراع
patented U حق اختراع
patenting U حق اختراع
device U اختراع
excogitation U اختراع
contrivances U اختراع
contraption U اختراع
contraptions U اختراع
invention U اختراع
To smell. To sniff. U بو کشیدن ،بو کردن
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
inventive power U قوه اختراع
patents U حق ثبت اختراع
to patent an invention U ثبت اختراع
patents U حق تثبیت اختراع
inventive U اختراع کننده
appliance U تمهید اختراع
inventiveness U قوه اختراع
forgetive U اختراع کننده
inventiveness U هوش اختراع
fictions U داستان اختراع
appliances U تمهید اختراع
inventive power U هوش اختراع
artifices U اختراع نیرنگ
artifice U اختراع نیرنگ
patent U حق تثبیت اختراع
patenting U حق ثبت اختراع
patented U حق ثبت اختراع
patenting U حق تثبیت اختراع
patented U حق تثبیت اختراع
inventible U قابل اختراع
invenit U اختراع کرد
fiction U داستان اختراع
invention of the aeroplane U اختراع هواپیما
patent U حق ثبت اختراع
triggers U کشیدن رها کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
lengthened U طولانی کردن کشیدن
strap U کشیدن تیز کردن
trace U ضبط کردن کشیدن
traced U ضبط کردن کشیدن
trigger U کشیدن رها کردن
lengthen U طولانی کردن کشیدن
lengthening U طولانی کردن کشیدن
lengthens U طولانی کردن کشیدن
triggered U کشیدن رها کردن
straps U کشیدن تیز کردن
traces U ضبط کردن کشیدن
experience U تجربه کردن کشیدن
experiences U تجربه کردن کشیدن
experiencing U تجربه کردن کشیدن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
contrivable U اختراع کردنی اندیشیدنی
patents U حق ثبت اختراع پروانه
forgetive U دارای هوش اختراع
figments U سخن جعلی اختراع
ingenuity U امادگی برای اختراع
patented U اختراع ثبت شده
figment U سخن جعلی اختراع
patent U حق ثبت اختراع پروانه
best thing since sliced bread <idiom> U [یک نوآوری یا اختراع خوب]
patent U اختراع ثبت شده
patenting U حق ثبت اختراع پروانه
patenting U اختراع ثبت شده
patents U اختراع ثبت شده
patented U حق ثبت اختراع پروانه
to keep watch U کشیک کشیدن موافبت کردن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
extracts U بیرون کشیدن استخراج کردن
aspirating U خالی کردن بیرون کشیدن
go out U اعتصاب کردن دست کشیدن از
aspirates U خالی کردن بیرون کشیدن
aspirate U خالی کردن بیرون کشیدن
impale U محدود کردن میله کشیدن
drag U سخت کشیدن لاروبی کردن
dragged U سخت کشیدن لاروبی کردن
breathed U نفس کشیدن استنشاق کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com