English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
situation map U نقشه نشان دهنده وضعیت جنگ
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
position light U علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
location diagram U راهنمای اتصال نقشه
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
photo index map U نقشه راهنمای عکسهای هوائی
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
isohyetal map U نقشه خطوط هم باران
sheetlines U خطوط حاشیه نقشه
sheetlines U خطوط کناره نقشه
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
master plot U نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
neatline U خطوط باریک حدود کناره نقشه
agonic line U خطوط رسم شده روی نقشه
topographic map U نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
approach chart U نقشه مسیر فرود
graticule ticks U نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line of sight U مسیر دید در نقشه برداری
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
line offset method U روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
aeronautical plotting chart U نقشه مخصوص رسم مسیر ناوبری
air plot U رسم مسیر هواپیما در روی نقشه
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
drawing set U دستگاه نقشه کشی
plotting chart U نقشه ثبت و رسم مسیر حرکت ناو
charted U بر روی نقشه نشان دادن
charting U بر روی نقشه نشان دادن
chart U بر روی نقشه نشان دادن
charts U بر روی نقشه نشان دادن
pantograph U دستگاه تغییر مقیاس نقشه
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
aerocartograph U دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
eldograph U دستگاه تبدیل مقیاس نقشه مانند پانتوگراف
expansion path U مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
grid ticks U علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
plotting board U صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
heads up display U وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
drift signal U علایم نشان دهنده انحراف مسیر ناو
target offset methode U روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
fret U [نقشه پیچ در پیچ در حاشیه با استفاده از خطوط افقی و عمودی با زوایای ۹۰ درجه و مربوط به کشور چین]
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
Hanbel U [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
episcope U دستگاه نشان دهنده تصاویر
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده امواج
frequency indicator U دستگاه نشان دهنده فرکانس
voltage indicator U دستگاه نشان دهنده فشارالکتریکی
drift float U علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
cartoon design U نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
attitude indicator U دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
air hose coupling U دستگاه نشان دهنده ازدیاد باد
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
gas indicator U دستگاه نشان دهنده مقدار گاز
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
reverberation index U دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
stereoplanigraph U نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
system indicator U طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
isoclinic line U خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
fallout contours U خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
corporate model U نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
pathfinders U راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
pathfinder U راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
magnetic path U مسیر خطوط قوا
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
magnetic path length U طول مسیر خطوط قوا
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
pathfinder guidance U هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
cartographers U نقشه کش
draftsman U نقشه کش
schemed U نقشه
cartographer U نقشه کش
plans U نقشه
scheme U نقشه
plan U نقشه کف
rambling U بی نقشه
draughtsman U نقشه کش
projects U نقشه
plots U نقشه
map U نقشه
plotted U نقشه
draughtsmen U نقشه کش
draftsmen U نقشه کش
design U نقشه
designs U نقشه
plans U نقشه کف
schemes U نقشه
projected U نقشه
program U نقشه
programs U نقشه
project U نقشه
cartograph U نقشه
maps U نقشه
plot U نقشه
mounted map U نقشه
designer U نقشه کش
chart U نقشه
charted U نقشه
designers U نقشه کش
outline U نقشه
planners U نقشه کش
planner U نقشه کش
visual aid U نقشه
outlining U نقشه
outlines U نقشه
outlined U نقشه
plan view U نقشه کف
planless U بی نقشه
tracers U نقشه کش
tracer U نقشه کش
plat U نقشه
plotless U بی نقشه
charting U نقشه
charts U نقشه
drawings U نقشه
model U نقشه
modeled U نقشه
map maker U نقشه کش
plan U نقشه
modelled U نقشه
models U نقشه
drawing U نقشه
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
survey U نقشه برداری
karnaugh map U نقشه کارنو
isohyetal map U نقشه هم بارش
topography U نقشه برداری
shifts U نقشه خائنانه
draughtsmanship U نقشه کشی
surveyed U نقشه برداری
inset U نقشه تکمیلی
weaving draft U نقشه بافت
insets U نقشه فرعی
interchart U در روی نقشه
inset U نقشه فرعی
insets U نقشه تکمیلی
portfolios U کلاسور نقشه
project U نقشه کشیدن
weaving draft U نقشه فرش
base map U نقشه پایگاه
plotter U توط ئه گر نقشه کش
general plan U نقشه کلی
base map U نقشه مبنا
portfolio U کلاسور نقشه
land surveyor U نقشه بردار
tabular drawing U نقشه شیب
general plan U نقشه عمومی
land surveying U نقشه برداری
geographic map U نقشه جغرافیایی
land map U نقشه جغرافیایی
idea U نقشه کار
ideas U نقشه کار
key plan U نقشه راهنما
have had it (with someone or something) <idiom> U نقشه کشیدن
floor plan U نقشه اشکوب
base map U نقشه مادر
plotters U توط ئه گر نقشه کش
key map U نقشه راهنما
surveyors U نقشه بردار
abbazzo U طرح نقشه
maps U نقشه کشیدن
surveyor U نقشه بردار
topographic map U نقشه برجسته
hyerograph U نقشه بارندگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com