English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mapping U نقشه برداری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
bessel method U پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
Other Matches
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
stencilled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
survey U نقشه برداری
surveyed U نقشه برداری
land surveying U نقشه برداری
mapping U نقشه برداری
surveying U نقشه برداری
topography U نقشه برداری
surveys U نقشه برداری
surveying U نقشه برداری ممیزی
surveying error U خطای نقشه برداری
leveling staff U ژالون نقشه برداری
tacheometer U دوربین نقشه برداری
surveying polygon U شبکه نقشه برداری
surveyor's staff U ژالون نقشه برداری
surveys U نقشه برداری زمینی
aerial survey U نقشه برداری هوایی
topographical surveying U نقشه برداری ارتفاعی
surveying instrument U الات نقشه برداری
surveying insatrument U اسباب نقشه برداری
cadastral survey U نقشه برداری زمینی
surveying U مساحی نقشه برداری
surveyers notebook U دفتر نقشه برداری
survey land U نقشه برداری زمین
chain survey U نقشه برداری زنجیری
survey control U کنترل نقشه برداری
surveyed U نقشه برداری زمینی
ground survey U نقشه برداری زمینی
flying levels U خط تراز نقشه برداری
field survey U نقشه برداری زمینی
survey U نقشه برداری زمینی
stencil plate U الگوی نقشه برداری
line of sight U مسیر دید در نقشه برداری
relief U نقشه برداری عوارض زمین
photomap U نقشه برداری بوسیله عکاسی
alidade U یکی از وسایل نقشه برداری
gunter's chain U متر فلزی نقشه برداری
connection survey U نقشه برداری منطقه ربط
sight front U دید جلو در نقشه برداری
back sight U دید عقب در نقشه برداری
survey control U نقطه کنترل نقشه برداری
survey control U سیستم کنترل نقشه برداری
hydrography U نقشه برداری از ابهای روی زمین
hypsography U نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
triangulation U روش مثلث بندی در نقشه برداری
triangulation survey U نقشه برداری به روش مثلث بندی
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
line offset method U روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
surveyed chart U طرح تیر نقشه برداری شده
tribrach U گهواره نصب دوربین نقشه برداری
geodetic control U نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
chorography U نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
master plot U نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
survey information center U مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
intermediate sight U توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
plane table U سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
stadia points U تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
long base method U روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
traingulation U تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
geodetic surveying U تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
reticle U تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
cadastral surveys U عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
horizontal control U کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
constant of the cone U زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
reference datum U سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
xerographic U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
hectograph U ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
operates U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
exploit U بهره برداری کردن از
defrauding U کلاه برداری کردن
defraud U کلاه برداری کردن
sampled U نمونه برداری کردن
sample U نمونه برداری کردن
defrauds U کلاه برداری کردن
defrauded U کلاه برداری کردن
exploits U بهره برداری کردن از
exploiting U بهره برداری کردن از
safing U چاشنی برداری کردن
utilising U بهره برداری کردن
utilize U بهره برداری کردن
utilises U بهره برداری کردن
tap U بهره برداری کردن از
utilizing U بهره برداری کردن
tapped U بهره برداری کردن از
tapping U بهره برداری کردن از
utilizes U بهره برداری کردن
utilised U بهره برداری کردن
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
sampling U نمونه برداری مزه کردن
unveils U نمودار کردن پرده برداری
unveil U نمودار کردن پرده برداری
unveiled U نمودار کردن پرده برداری
photo imagery U عکس برداری کردن از زمین
unveiling U نمودار کردن پرده برداری
operated U عمل کردن بهره برداری کردن
operates U عمل کردن بهره برداری کردن
operate U عمل کردن بهره برداری کردن
To take an invevtory. U صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
reductions U کوچک کردن نقشه
map orientation U توجیه کردن نقشه
map reading U نقشه خوانی کردن
reduction U کوچک کردن نقشه
setting out U پیاده کردن نقشه
schemes U نقشه طرح کردن
altitude tints U گویا کردن نقشه
To roll up the map. , U نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
to spoil ones game U نقشه یاکارکسیراخراب کردن
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
scheme U نقشه طرح کردن
schemed U نقشه طرح کردن
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
photo interpretation U نقشه کردن عکس هوایی
to torpedo U خراب کردن [برنامه یا نقشه]
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
reconstitute U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
back up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
change horses in midstream <idiom> U وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
plans U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
phototostat U رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
redundancies U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
fix U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fixes U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
copied U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copies U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copying U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
decerebration U مخ برداری
vector U برداری
embodiment U در برداری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com