English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
survey land U نقشه برداری زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
relief U نقشه برداری عوارض زمین
geodetic surveying U تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
hydrography U نقشه برداری از ابهای روی زمین
hypsography U نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
Other Matches
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
stenciled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
surveys U نقشه برداری
mapping U نقشه برداری
topography U نقشه برداری
surveyed U نقشه برداری
surveying U نقشه برداری
survey U نقشه برداری
land surveying U نقشه برداری
surveyed U نقشه برداری زمینی
mapping U نقشه برداری کردن
chain survey U نقشه برداری زنجیری
surveys U نقشه برداری زمینی
stencil plate U الگوی نقشه برداری
surveying U نقشه برداری ممیزی
ground survey U نقشه برداری زمینی
surveying U مساحی نقشه برداری
survey control U کنترل نقشه برداری
cadastral survey U نقشه برداری زمینی
field survey U نقشه برداری زمینی
topographical surveying U نقشه برداری ارتفاعی
flying levels U خط تراز نقشه برداری
surveyor's staff U ژالون نقشه برداری
survey U نقشه برداری زمینی
tacheometer U دوربین نقشه برداری
leveling staff U ژالون نقشه برداری
surveying polygon U شبکه نقشه برداری
surveying instrument U الات نقشه برداری
surveying insatrument U اسباب نقشه برداری
surveying error U خطای نقشه برداری
surveyers notebook U دفتر نقشه برداری
aerial survey U نقشه برداری هوایی
survey control U نقطه کنترل نقشه برداری
connection survey U نقشه برداری منطقه ربط
survey control U سیستم کنترل نقشه برداری
back sight U دید عقب در نقشه برداری
alidade U یکی از وسایل نقشه برداری
line of sight U مسیر دید در نقشه برداری
sight front U دید جلو در نقشه برداری
gunter's chain U متر فلزی نقشه برداری
photomap U نقشه برداری بوسیله عکاسی
line offset method U روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
triangulation survey U نقشه برداری به روش مثلث بندی
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
geodetic control U نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
triangulation U روش مثلث بندی در نقشه برداری
tribrach U گهواره نصب دوربین نقشه برداری
surveyed chart U طرح تیر نقشه برداری شده
chorography U نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
master plot U نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
reticle U تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
stadia points U تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
long base method U روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
survey information center U مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
plane table U سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
traingulation U تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
cadastral surveys U عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
intermediate sight U توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
horizontal control U کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
photo imagery U عکس برداری کردن از زمین
agronomics U علم بهره برداری از زمین
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
site survey U برداشت نقشه تکهای از زمین
constant of the cone U زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
bessel method U پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
reference datum U سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
Hanbel U [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
xerographic U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
hectograph U ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
vector U برداری
decerebration U مخ برداری
embodiment U در برداری
vectors U برداری
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
vector processor U پردازنده برداری
photogeny U عکس برداری
removal of chips U براده برداری
hemispherectomy U نیمکره برداری
duplication U نسخه برداری
gyrectomy U شکنج برداری
decoding U رمز برداری
operation U بهره برداری
ovariectomy U تخمدان برداری
rip-offs U کلاه برداری
subordination U فرمان برداری
vector pair U زوج برداری
stripping U قالب برداری
surveyor's level U ترازنقشه برداری
lobectomy U قطعه برداری
topectomy U تکه برداری
ingathering U خرمن برداری
insurability U بیمه برداری
vector field U میدان برداری
vector display U نمایش برداری
vector diagram U نمودار برداری
vector product U حاصلضرب برداری
resultant U جمع برداری
vector quantities U اندازههای برداری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com