English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hyerograph U نقشه بارندگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
Other Matches
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
rain fall U بارندگی
onfall U بارندگی
precipitation of moisture U بارندگی
snowfall U بارندگی
snowfalls U بارندگی
the rainy season U بارندگی
rainfall U بارندگی
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
effective rainfall U بارندگی موثر
rain U بارندگی باریدن
raining U بارندگی باریدن
rained U بارندگی باریدن
rainfall intensity U شدت بارندگی
rains U بارندگی باریدن
onding U بارندگی زیاد
precipitation U میزان بارندگی
downpours U بارندگی زیاد
downpour U بارندگی زیاد
annual precipitation U بارندگی سالیانه
monsoon U موسم بارندگی
monsoons U موسم بارندگی
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
hyetology U علم یا مبحث بارندگی
average annual precipitation U متوسط بارندگی سالینه
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
lapseratc U میزان بارندگی به نسبت بلندی ها
pluviometric U مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
rainfall area U منطقه بارش ناحیه بارندگی
rain gage U وسیله سنجش میزان بارندگی
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
intensity of rain fall U شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
These clouds are a sign of rain . این ابرها علامت بارندگی است
ephemeral stream U رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
quady U رودی که فقط در فصل بارندگی جریان دارد و دربقیه فصول خشک میباشد
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
storm water U فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
rainfall index U شاخص بارش شاخص بارندگی
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
plotted U نقشه
scheme U نقشه
draftsman U نقشه کش
schemed U نقشه
cartograph U نقشه
plots U نقشه
draftsmen U نقشه کش
draughtsman U نقشه کش
draughtsmen U نقشه کش
planless U بی نقشه
plan view U نقشه کف
schemes U نقشه
plot U نقشه
mounted map U نقشه
charted U نقشه
charting U نقشه
charts U نقشه
rambling U بی نقشه
cartographers U نقشه کش
cartographer U نقشه کش
map maker U نقشه کش
drawing U نقشه
drawings U نقشه
chart U نقشه
designs U نقشه
projected U نقشه
designer U نقشه کش
designers U نقشه کش
tracer U نقشه کش
planners U نقشه کش
planner U نقشه کش
outlining U نقشه
plan U نقشه
projects U نقشه
maps U نقشه
models U نقشه
programs U نقشه
modelled U نقشه
modeled U نقشه
model U نقشه
project U نقشه
program U نقشه
outlines U نقشه
map U نقشه
plans U نقشه کف
plotless U بی نقشه
design U نقشه
visual aid U نقشه
plat U نقشه
tracers U نقشه کش
outline U نقشه
plans U نقشه
plan U نقشه کف
outlined U نقشه
detail drawing U نقشه جزئیات
detail drawing U نقشه تفصیلی
designment U نقشه کشی
weaving draft U نقشه فرش
general plan U نقشه عمومی
floor plan U نقشه اشکوب
weaving draft U نقشه بافت
power struggle U نقشه تهاجمی
key map U نقشه راهنما
general plan U نقشه کلی
energy pattern U نقشه انرژی
approval of plan U تصویب نقشه
to forge out plans U نقشه ریختن
to make plans U نقشه ریختن
base map U نقشه مادر
base map U نقشه پایگاه
surveyors U نقشه بردار
ground plan U نقشه مسطحه
ground plans U نقشه مسطحه
abbazzo U طرح نقشه
base map U نقشه مبنا
battle map U نقشه جنگی
chartography U نقشه کشی
cognitive map U نقشه شناختی
map U نقشه [جغرافیا]
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
construction drowling U نقشه کارگاهی
contour map U نقشه برجسته
control map U نقشه مادر
chartography U ترسیم نقشه
chart series U سری نقشه ها
battle pin U سنجاق نقشه
bi margin format U نقشه دو حاشیهای
bleeding edge U حاشیه نقشه
brodmann's map U نقشه برودمن
cadastral map U نقشه استراتژیکی
cadastral map U نقشه ثبتی
chart desk U میز نقشه
surveyor U نقشه بردار
plat U قطعه نقشه
memory map U نقشه حافظه
process chart U نقشه عملیات
mapwise U نقشه وار
mapping U نقشه برداری
relief emboss U نقشه برجسته
map scale U مقیاس نقشه
map reading U نقشه خوانی
relief map U نقشه برجسته
rescale U نقشه کشیدن
schematic diagram U نقشه رادیو
map orientation U توجیه نقشه
map margin U کناره نقشه
scheme of life U نقشه زندگی
map maker U نقشه ساز
map exercise U مانورروی نقشه
map compilation U تالیف نقشه
memory mapping U نقشه حافظه
power play U نقشه تهاجمی
planography U فن ترسیم نقشه
planned chart U نقشه کروکی
plat U نقشه مسطحه
planless economy U اقتصاد بی نقشه
planimetric U نقشه پلانیمتری
pictomap U نقشه عکسی
part plan U نقشه جزیی
original map U نقشه مادر
original map U نقشه اصلی
operation map U نقشه عملیات
operation map U نقشه عملیاتی
nautical chart U نقشه دریایی
nautical chart U نقشه دریانوردی
polar diagram U نقشه قطبی
my cake is dough U نقشه ام باطل شد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com