English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mumming U نقاب پوشی و لال بازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mummery U لال بازی با نقاب
mask نقاب
membrane U نقاب
membranes U نقاب
face wall U نقاب
veiling U نقاب
personas U نقاب
cornices U نقاب
veils U نقاب
personae U نقاب
veil U نقاب
persona U نقاب
cornice U نقاب
vizard U نقاب
masks U نقاب
screens U نقاب
screening, screenings U نقاب
screened U نقاب
screen U نقاب
masking U نقاب گذاری
larvated U نقاب دار
masked ball U رقص با نقاب
masquer U نقاب پوش
vizard U نقاب محافظ
masked balls U رقص با نقاب
unmask U نقاب برداشتن از
unmasked U نقاب برداشتن از
unmasking U نقاب برداشتن از
unmasks U نقاب برداشتن از
data mask U نقاب داده ها
to be masked U نقاب یا ماسک زدن
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
opercular U سر پوشی
flapped U لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flap U لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flaps U لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
condonation U چشم پوشی
renouncement U چشم پوشی
obliviousness U چشم پوشی
up front U بیپرده پوشی
dandyism U شیک پوشی
glozing U پرده پوشی
connivance U چشم پوشی
opaqueness U پشت پوشی
planking U تخته پوشی
ligation U لیگاند پوشی
gloze U عیب پوشی
waiver U چشم پوشی
abnegation U چشم پوشی
obliviously U باچشم پوشی
renunciation U چشم پوشی
to go a mumming U در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
To cover up a fult ( defect , shortcoming ) . U عیب پوشی کردن
secrecy U راز پوشی پوشیدگی
negligible U قابل چشم پوشی
condoning U چشم پوشی کردن از
condones U چشم پوشی کردن از
condoned U چشم پوشی کردن از
furring U تخته پوشی دولا
condone U چشم پوشی کردن از
dandify U شیک پوشی کردن
eonism U مبدل پوشی جنسی
ignores U چشم پوشی کردن
glozingly U ازراه عیب پوشی
connives U چشم پوشی کردن
waive U چشم پوشی کردن
waived U چشم پوشی کردن
connive U چشم پوشی کردن
connived U چشم پوشی کردن
conniving U چشم پوشی کردن
waives U چشم پوشی کردن
transvestism U مبدل پوشی جنسی
ignoring U چشم پوشی کردن
to blanch over U پرده پوشی کردن
ignored U چشم پوشی کردن
ignore U چشم پوشی کردن
NMI U وقفه غیرقابل چشم پوشی
glasnost U صراحت و احتراز از پرده پوشی
planking U تخته پوشی چوب فرش
renunciatory U مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciative U مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
overlooks U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooking U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooked U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlook U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
not give someone the time of day <idiom> U تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
condonation U اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
towear a mask U نقاب زدن ماسک زدن
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
planking U تخته پوشی تخته بندی
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
played U بازی
playing U بازی
play U بازی
openness U بازی
grey hound U سگ بازی
basics U بازی
patulousness U بازی
game U بازی
partie U بازی
plain dealing U بازی
home U بازی
homes U بازی
fun U بازی
slackness U بازی
clearance U بازی
basic U بازی
dibasic U دو بازی
watermanship U اب بازی
plays U بازی
hopscotch U بازی لی لی
gaming U بازی
solitaire U تک بازی
falconine U بازی
solitaires U تک بازی
sportiveŠetc U بازی کن
action U بازی
actions U بازی
party politics U حزب بازی
double dealing U حقه بازی
doll play U عروسک بازی
football U بازی فوتبال
paraphrase U بازی با الفاظ
paraphrased U بازی با الفاظ
play-act U بازی کردن
paraphrases U بازی با الفاظ
surf riding U موج بازی
dibs U بازی نرد
stoppage of the game U توقف بازی
jiggery-pokery U حقه بازی
footballs U بازی فوتبال
stock jobbery U سفته بازی
miscast U بد بازی کردن
four handed game U بازی چهارنفره
fornication U جنده بازی
plaything U اسباب بازی
stock jobbing U سفته بازی
flimflam U حقه بازی
To be acting. To put it on . U رل بازی کردن
free handedness U دست بازی
twiddle U بازی کردن
twiddled U بازی کردن
fitting clearance U بازی مناسب
swordsmanship U شمشیر بازی
rinks U میدان یخ بازی
rink U یخ بازی کردن
footballers U فوتبال بازی کن
footballer U فوتبال بازی کن
play-acting U بازی کردن
rink U میدان یخ بازی
play-acting U تو بازی رفتن
play on words <idiom> U بازی با کلمات
first hand U نخستین بازی کن
play-acts U بازی کردن
rinks U یخ بازی کردن
dangerous play U بازی خطرناک
dib U تیله بازی
twiddles U بازی کردن
favoritism U پارتی بازی
twiddling U بازی کردن
field of play U زمین بازی
paraphrasing U بازی با الفاظ
sodomyh U بچه بازی
play-act U تو بازی رفتن
dib U قاپ بازی
play-acted U بازی کردن
cunningly U به حیله بازی
play-acted U تو بازی رفتن
play-acts U تو بازی رفتن
wargaming U بازی جنگ
sporting U بازی دوست
handout U نوبت بازی
stanzas U بخشی از بازی
handouts U نوبت بازی
polo U چوگان بازی
cog U حقه بازی
cogs U حقه بازی
hustle U بازی هشیارانه
hustled U بازی هشیارانه
hustles U بازی هشیارانه
hustling U بازی هشیارانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com