English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ship water U نفوذ کردن اب بداخل قایق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boat U کشیدن ماهی بداخل قایق
boats U کشیدن ماهی بداخل قایق
skirt U پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
skirted U پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
skirts U پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
penetrate U بداخل سرایت کردن
penetrates U بداخل سرایت کردن
penetrated U بداخل سرایت کردن
inhaled U بداخل کشیدن استشمام کردن
inhales U بداخل کشیدن استشمام کردن
inhale U بداخل کشیدن استشمام کردن
weft insertion U [رد کردن پود بداخل چله]
inhaling U بداخل کشیدن استشمام کردن
exclucivism U بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
To smuggle in to ( out of ) a country . U جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
osmose U نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust U نفوذ اولیه نفوذ اصلی
inrush U هجوم بداخل
inflow U جریان بداخل
indrawn U بداخل کشیده
immigration U مهاجرت بداخل
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
seeps U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeping U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
imposes U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seep U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeped U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
impose U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
permeate U نفوذ کردن
permeated U نفوذ کردن
bleaches U نفوذ کردن
breaches U نفوذ کردن
bleached U نفوذ کردن
pierce U نفوذ کردن
penetrate U نفوذ کردن در
transpire U نفوذ کردن
transpired U نفوذ کردن
transpires U نفوذ کردن
percolate U نفوذ کردن
impenetrate U نفوذ کردن در
permeating U نفوذ کردن
permeates U نفوذ کردن
pierces U نفوذ کردن
transpiring U نفوذ کردن
bleach U نفوذ کردن
breach U نفوذ کردن
interpenetrate U نفوذ کردن در
infiltrating U نفوذ کردن
seep in U نفوذ کردن
breached U نفوذ کردن
penetrates U نفوذ کردن در
infiltrates U نفوذ کردن
crevasses U نفوذ کردن
percolating U نفوذ کردن
percolates U نفوذ کردن
percolated U نفوذ کردن
penetract U نفوذ کردن
penetrated U نفوذ کردن در
breakaway U نفوذ کردن
interpenetrate U در هم نفوذ کردن
infiltrated U نفوذ کردن
infiltrate U نفوذ کردن
play on/upon (something) <idiom> U نفوذ کردن
crevasse U نفوذ کردن
pervading U بداخل راه یافتن
pervades U بداخل راه یافتن
pervaded U بداخل راه یافتن
pervade U بداخل راه یافتن
adducent U بداخل کشنده مقرب
infiltrates U نفوذ کردن در منطقه
infiltrate U نفوذ کردن در منطقه
infiltrated U نفوذ کردن در منطقه
infiltrating U نفوذ کردن در منطقه
penetrative U وابسته به نفوذ کردن
to use one's influence upon U اعمال نفوذ کردن بر
use one's influence U اعمال نفوذ کردن
turn in U بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
retrocede U ازسطح خارج بداخل نفوذکردن
pigeon toed U دارای پنجه خمیده بداخل
infiltrate U در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrated U در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrating U در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrates U در خطوط دشمن نفوذ کردن
The professor stepped into the classroom. U استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
diffuses U نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffused U نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffuse U نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffusing U نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
pronate U بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
to piss off the wrong people <idiom> U آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
fistula U زخم عمیقی که غالبابوسیله مجرای پیچاپیچی بداخل مربوط است
perforates U سوراخ کردن نفوذ کردن
perforate U سوراخ کردن نفوذ کردن
perforating U سوراخ کردن نفوذ کردن
half thickness U ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
tack U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
swamped U غرق کردن قایق
capsized U واژگون کردن قایق
swamp U غرق کردن قایق
capsize U واژگون کردن قایق
swamping U غرق کردن قایق
swamps U غرق کردن قایق
boats U قایق رانی کردن
boat U قایق رانی کردن
barge U با قایق حمل کردن
broached U سوراخ کردن قایق
broaches U سوراخ کردن قایق
barged U با قایق حمل کردن
broaching U سوراخ کردن قایق
barges U با قایق حمل کردن
capsizes U واژگون کردن قایق
capsizing U واژگون کردن قایق
broach U سوراخ کردن قایق
cast off U باز کردن طناب قایق
bail U عمل خارج کردن اب قایق
ground tackle U وسیله مهار کردن قایق
scow U با قایق چهارگوش حمل کردن
steamboat U قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
mooring U نقطه مهار کردن قایق به ساحل
kopfring U حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
foldboat U قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
port U بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
fusion welding U اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
boat space U فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
ballistics of penetration U شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
radiolucency U درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
endocrine U غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
showboat U قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
scooter U روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooters U روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
percolation U نفوذ
prestige U نفوذ
break through U نفوذ
barrier penetration U نفوذ در سد
percolation line U خط نفوذ
permeation U نفوذ
pervasion U نفوذ
hank U نفوذ
hanks U نفوذ
diffusion U نفوذ
ascendance U نفوذ
penetration U نفوذ
leading U نفوذ
propulsion U نفوذ
leakage U نفوذ
seepage U نفوذ
imposing presence U نفوذ
watertight U ضد نفوذ اب
intrusions U نفوذ
leakages U نفوذ
influencing U نفوذ
interventions U نفوذ
intervention U نفوذ
grand dame U زن با نفوذ
impermeable U ضد نفوذ اب
infiltration U نفوذ
influxes U نفوذ
influx U نفوذ
penetrates U نفوذ
penetrated U نفوذ
intrusion U نفوذ
penetrate U نفوذ
dominance U نفوذ
osmosis U نفوذ
toehold U نفوذ کم
forces U نفوذ
force U نفوذ
prevalence U نفوذ
influenced U نفوذ
authority U نفوذ
influence U نفوذ
forcing U نفوذ
toeholds U نفوذ کم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com