English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to carry authority U نفوذیاقدرت داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to hold U داشتن
to have U داشتن
doubted U شک داشتن
redolence U بو داشتن
to go hot U تب داشتن
to possess U داشتن
intercommon U داشتن
doubt U شک داشتن
doubts U شک داشتن
want U کم داشتن
have U داشتن
wanted U کم داشتن
to be in a f. U تب داشتن
having U داشتن
possess U داشتن
lackvt U کم داشتن
bear U در بر داشتن
bears U داشتن
bears U در بر داشتن
to have f. U تب داشتن
possessing U داشتن
possesses U داشتن
to be feverish U تب داشتن
to have possession of U داشتن
owning U داشتن
lacked U کم داشتن
doubting U شک داشتن
monogyny U داشتن یک زن
owns U داشتن
lack U کم داشتن
to hold a meeting U داشتن
bear U داشتن
owned U داشتن
lacks U کم داشتن
relieves U داشتن
relieve U داشتن
relieving U داشتن
own U داشتن
hankers U اشتیاق داشتن
abound with U فراوان داشتن
hanker U اشتیاق داشتن
attend U حضور داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
attending U حضور داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. U تردید داشتن
hankered U اشتیاق داشتن
attends U حضور داشتن
concerns U اهمیت داشتن
stinks U تعفن داشتن
implying U دلالت داشتن
exists U وجود داشتن
leaned U تمایل داشتن
existed U وجود داشتن
exist U وجود داشتن
lean U تمایل داشتن
resembling U شباهت داشتن
contradict U تناقض داشتن با
imply U دلالت داشتن
leans U تمایل داشتن
implies U دلالت داشتن
concern U اهمیت داشتن
liaises U رابطه داشتن
tolerate U طاقت داشتن
tolerated U طاقت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
stink U تعفن داشتن
tolerating U طاقت داشتن
resembles U شباهت داشتن
possess U در تصرف داشتن
scooted U سرعت داشتن
scoot U سرعت داشتن
liaise U رابطه داشتن
deserves U استحقاق داشتن
liaise U بستگی داشتن
quake U لرزش داشتن
liaised U رابطه داشتن
liaised U بستگی داشتن
deserve U استحقاق داشتن
liaises U بستگی داشتن
liaising U رابطه داشتن
liaising U بستگی داشتن
quakes U لرزش داشتن
believes U گمان داشتن
believed U گمان داشتن
corresponded U رابطه داشتن
scooting U سرعت داشتن
corresponds U رابطه داشتن
possesses U در تصرف داشتن
possessing U در تصرف داشتن
to be afraid [of] U ترس داشتن [از]
abound in U فراوان داشتن
quaking U لرزش داشتن
to hold [to have] U نگه [داشتن]
belong U تعلق داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
belonged U تعلق داشتن
scoots U سرعت داشتن
quaked U لرزش داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
belongs U تعلق داشتن
correspond U رابطه داشتن
believe U گمان داشتن
resembled U شباهت داشتن
play-act U نقش داشتن
trepan U تمایل داشتن
have butterflies in one's stomach U دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach U اضطراب داشتن
to be thirsty U اشتیاق داشتن
stick up U برجستگی داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
bear on U نسبت داشتن
bestowon U ارزی داشتن
bipolarity U داشتن دو قطب
refrains U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
limps U سکته داشتن
undulated U نوسان داشتن
undulate U نوسان داشتن
dubitation U گمان شک داشتن
dubitation U تردید داشتن
eloign U دورنگاه داشتن از
abhor U ترس داشتن از
undulates U نوسان داشتن
bode U دلالت داشتن
bode U شگون داشتن
limping U سکته داشتن
limp U سکته داشتن
nettles U رنجه داشتن
nettle U رنجه داشتن
cravings U اشتیاق داشتن
craves U اشتیاق داشتن
craved U اشتیاق داشتن
crave U اشتیاق داشتن
dehydrate U پسابش داشتن
dispateh U گسیل داشتن
dubitate U شک داشتن تردیدکردن
able U شایستگی داشتن
keep U نگاه داشتن
resemble U شباهت داشتن
play-acts U نقش داشتن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
occupying U مشغول داشتن
occupy U مشغول داشتن
occupies U مشغول داشتن
to think [of] U عقیده داشتن
to be there U وجود داشتن
differs U فرق داشتن
differing U فرق داشتن
differed U فرق داشتن
differ U فرق داشتن
disguising U نهان داشتن
disguises U نهان داشتن
disguised U نهان داشتن
disguise U نهان داشتن
limped U سکته داشتن
amativeness U دوست داشتن
retain U نگاه داشتن
expects U چشم داشتن
expecting U چشم داشتن
expected U چشم داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com