English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coniviction U عقیده اطمینان
viewed U نظریه عقیده
viewing U نظریه عقیده
views U نظریه عقیده
view U نظریه عقیده
persuasions U اطمینان عقیده دینی
persuasion U اطمینان عقیده دینی
mistrustfully U ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
quantity theory of money U حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
from U ازروی
certainty U اطمینان
certes U اطمینان
confidences U اطمینان
certitude U اطمینان
surety U اطمینان
sureties U اطمینان
safety U اطمینان
confidence U اطمینان
fideism U اطمینان
assurances U اطمینان
trustingly U با اطمینان
assurance U اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
certainties U اطمینان
trusts U اطمینان
assuredness U اطمینان
affiance U اطمینان
trust U اطمینان
security U اطمینان
instable U بی اطمینان
trusted U اطمینان
queing theory U نظریه صف
commented U نظریه
commenting U نظریه
comment U نظریه
outlook U نظریه
theory U نظریه
suggestions U نظریه
suggestion U نظریه
theories U نظریه
recommendation U نظریه
lookout U نظریه
notion U نظریه
notions U نظریه
viewpoint U نظریه
thebe U نظریه
opinion U نظریه
points of view U نظریه
viewpoints U نظریه
recommendations U نظریه
in the light of U نظریه
theorem U نظریه
theorems U نظریه
viewed U نظریه
viewing U نظریه
opinions U نظریه
views U نظریه
two cents worth <idiom> U نظریه
point of view U نظریه
position U نظریه
queuing theory U نظریه صف
positioned U نظریه
view U نظریه
lookouts U نظریه
impression U عقیده
ideas U عقیده ها
impressions U عقیده
concepts U عقیده ها
creeds U عقیده
creed U عقیده
creedless U بی عقیده
opinion U عقیده
ism U عقیده
tenet U عقیده
internal conception U عقیده
faiths U عقیده
credo U عقیده
viewpoint U عقیده
idea U عقیده
conception U عقیده
brainchild U عقیده
credos U عقیده
belief U عقیده
opinions U عقیده
faith U عقیده
viewpoints U عقیده
concepts U عقیده
doctrine U عقیده
i am not of his mind U با او هم عقیده
thought U عقیده
thoughts U عقیده
advice U عقیده
doctrines U عقیده
concept U عقیده
inquisitively U ازروی کنجکاوی
puerilely U ازروی بچگی
distastefully U ازروی بی رغبتی
irritably U ازروی تندی
egotistically U ازروی خودبینی
powerlessly U ازروی ضعف
dizzily U ازروی گیجی
irritably U ازروی تندمزاجی
doubliy U ازروی تزویر
courageously U ازروی جرات
evadingly U ازروی تجاهل
inefficiently U ازروی بی عرضگی
flippantly U ازروی سبکی
brotherly U ازروی دوستی
glaringly U ازروی خودنمائی
subtly U ازروی زیرکی
childishly U ازروی بچگی
basely U ازروی پستی
excursively U ازروی بی ترتیبی
stupidly U ازروی نادانی
equivocally U ازروی ایهام
enterprisingly U ازروی توکل
inadequately U ازروی بی کفایتی
politicly U ازروی مصلحت
emulously U ازروی هم چشمی
dissolutely U ازروی هرزگی
discontentedly U ازروی نارضایتی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
empirically U ازروی شارلاتانی
deridingly U ازروی ریشخند
profligately U ازروی هرزگی
crookedly U ازروی نادرستی
to get off U برخاستن ازروی
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
corruptly U ازروی تباهی
submissively U ازروی فروتنی
contumaciously U ازروی سرکشی
contextually U ازروی قراین
constrainedly U ازروی اجبار
considerately U ازروی ملاحظه
pessimistically U ازروی بد بینی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
discursively U ازروی استدلال
antagonistically U ازروی رقابت
disobilgingly U ازروی نامهربانی
rakishly U ازروی هرزگی
blamelessly U ازروی بی گناهی
blunderingly U ازروی اشتباه
despondingly U ازروی افسردگی
despondently U ازروی افسردگی
lightly U ازروی بی علاقگی
economically U ازروی اقتصاد
by i U ازروی ندانستگی
by the book U ازروی کتاب
joyfully U ازروی خوشحالی
disingenuously U ازروی تزویر
dishonorable U ازروی بی شرمی
disgustedly U ازروی بیزاری
circumspectly U ازروی احتیاط
impatiently U ازروی بی صبری
purposelessly U ازروی بی مقصودی
inexorably U ازروی سنگدلی
flatulently U ازروی لاف
mystically U ازروی تصوف
flatulently U ازروی نفخ
irreligiously U ازروی بی دینی
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
muddily U ازروی گیجی
ill naturedly U ازروی بد خویی
huffily U ازروی کج خلقی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
huffily U ازروی زودرنجی
pettishly U ازروی کج خلقی
irreverently U ازروی بی حرمتی
fatuously U ازروی بیشعوری
flightily U ازروی بوالهوسی
grammatically U ازروی دستور
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
glozingly U ازروی مداهنه
irefully U ازروی تندی
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
insesately U ازروی بی عاطفگی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
headily U ازروی خودسری
dissolute U ازروی هرزگی
heretically U ازروی فسادعقیده
frivolously U ازروی نادانی
fractiously U ازروی کج خلقی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com