English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
quantity theory of money U حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
Other Matches
classical theory U نظریه کلاسیک
quantity theory of money U نظریه مقداری پول
quantity theory of money and prices U نظریه مقداری پول و قیمت
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
quantity equation of exchange U یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
lookout U نظریه
queuing theory U نظریه صف
queing theory U نظریه صف
notion U نظریه
opinion U نظریه
lookouts U نظریه
opinions U نظریه
positioned U نظریه
position U نظریه
points of view U نظریه
point of view U نظریه
two cents worth <idiom> U نظریه
theories U نظریه
viewpoint U نظریه
outlook U نظریه
thebe U نظریه
theorems U نظریه
theorem U نظریه
theory U نظریه
viewpoints U نظریه
notions U نظریه
recommendations U نظریه
recommendation U نظریه
viewed U نظریه
in the light of U نظریه
commenting U نظریه
viewing U نظریه
commented U نظریه
comment U نظریه
views U نظریه
suggestions U نظریه
suggestion U نظریه
view U نظریه
information theory U نظریه خبر
local theory U نظریه اختصاصی
balance theory U نظریه توازن
heam yoei vooly U نظریه نیرو
automata theory U نظریه ماشینها
hartree theory U نظریه هارتری
network theory U نظریه شبکه
group theory U نظریه گروهی
replacement theory U نظریه جایگزینی
attensity U در نظریه تیچز
molecular theory U نظریه مولکولی
learning theory U نظریه یادگیری
information theory U نظریه اگاهی
information theory U نظریه اطلاعات
innovation theory U نظریه نواوری
social theory U نظریه اجتماعی
maxwellian view U نظریه ماکسولی
capital theory U نظریه سرمایه
stagnation thesis U نظریه رکود
kinetic theory U نظریه جنبشی
logic theory U نظریه منطقی
representation theory U نظریه نمایش
recapitulation theory U نظریه بازپیدایی
noncontinuity theory U نظریه ناپیوستگی
general theory U نظریه عمومی
game theory U نظریه بازی
one factor theory U نظریه یک عاملی
game theory U نظریه بازیها
equilibrium theory U نظریه تعادل
probability theory U نظریه احتمالات
price theory U نظریه قیمت
poetics U نظریه شاعرانه
facet theory U نظریه رویه ها
field theory U نظریه میدانی
graph theory U نظریه گرافها
group theory U نظریه گروهها
electron theory U نظریه الکترونها
communication theory U نظریه ارتباطات
communication theory U نظریه ارتباط
consumption theory U نظریه مصرف
continuity theory U نظریه پیوستگی
queuing theory U نظریه صف بندی
quantum theory U نظریه کوانتومی
probability theory U نظریه احتمال
duplicity theory U نظریه دو جزیی
dust cloud theory U نظریه غباری
economic theory U نظریه اقتصادی
electomagnetic theory U نظریه الکترومغناطیسی
electron theory U نظریه الکترونی
perturbation theory U نظریه اختلال
tetrachromatic theory U نظریه چهاررنگی
two factor theory U نظریه دو عاملی
trireceptor theory U نظریه سه گیرندهای
trichromatic theory U نظریه سه رنگی
transformism U نظریه تطور
transformational theory U نظریه تطور
three component theory U نظریه سه مولفهای
value theory U نظریه ارزش
refute U رد کردن نظریه
view U نظریه عقیده
refuted U رد کردن نظریه
refutes U رد کردن نظریه
refuting U رد کردن نظریه
viewed U نظریه عقیده
viewing U نظریه عقیده
theorist U نظریه پرداز
theorists U نظریه پرداز
views U نظریه عقیده
automata U نظریه ماشین ها
viscoelastic theory U نظریه ویسکوالاستیک
valence theory U نظریه والانسی
theory of value U نظریه ارزش
theory of accumulation U نظریه انباشته
theorization U نظریه پردازی
reading U نظریه شور
theory of numbers U نظریه اعداد
set theory U نظریه مجموعه ها
readings U نظریه شور
theory of relativity U نظریه نسبیت
notional U فکر نظریه
submission U افهار نظریه
theoreticians U نظریه پرداز
theoretician U نظریه پرداز
theory of rent U نظریه اجاره
theorem proving U اثبات نظریه
theory of saving U نظریه پس انداز
liquidity preference theory U نظریه رجحان نقدینگی
need press theory U نظریه نیاز- فشار
location theory U نظریه تعیین مکان
logic theorist U نظریه پرداز منطقی
Complex analysis U نظریه توابع [ریاضی]
mechanistic theory U نظریه ماشینی نگری
theory of functions of a complex variable U نظریه توابع [ریاضی]
maxwell theory og light U نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
mathematical learning theory U نظریه ریاضی یادگیری
Group theory U نظریه گروه ها [ریاضی]
set theory U نظریه مجموعه ها [ریاضی]
theory of numbers U نظریه اعداد [ریاضی]
second best theory U نظریه بهترین دوم
theory of monoplistic competition U نظریه رقابت انحصاری
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
statistical learning theory U نظریه اماری یادگیری
steady state theory U نظریه حالت پایا
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
surplus energy theory U نظریه انرژی مازاد
switch theory U نظریه راه گزینی
sampling theory U نظریه نمونه گیری
relativistic quantum theory U نظریه کوانتومی نسبیتی
real will U نظریه اراده واقعی
switched on <idiom> U لحنی با نظریه تازه
put in one's two cents <idiom> U به شخصی نظریه دادن
young helmholtz theory U نظریه یانگ- هلمهولتس
valence bond theory U نظریه پیوند والانس
underconsumption theory U نظریه مصرف ناکافی
quantum theory of valence U نظریه کوانتومی والانس
theory of saving U نظریه مربوط به پس انداز
symptom substitution theory U نظریه جانشینی نشانه ها
c.f.t U نظریه میدان بلور
counselling U نظریه دادن رایزنی
crystal field theory U نظریه میدان بلور
general theory of relativity U نظریه نسبیت عمومی
decision theory U نظریه تصمیم گیری
density wave theory U نظریه موج چگالی
expertize U نظریه فنی دادن
counselled U نظریه دادن رایزنی
field theory U نظریه اساسی میدان
counseled U نظریه دادن رایزنی
equal sacrifice theory U نظریه برابری فداکاری
equal sacrifice theory U برطبق این نظریه
counterview U نظریه مخالف مواجهه
counsels U نظریه دادن رایزنی
excess capacity theory U نظریه مازاد فرفیت
l.f.t. U نظریه میدان لیگاند
counsel U نظریه دادن رایزنی
bard cannon theory U نظریه بارد- کنون
james lange theory U نظریه جیمز- لانگه
ligand fild theory U نظریه میدان لیگاند
affective arousal theory U نظریه برانگیختگی عاطفی
labor theory of value U نظریه ارزش کار
ring strain theory U نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
big push theory of development U نظریه فشار شدید توسعه
bargaining theory of wages U نظریه چانه زنی مزدها
electrostatic crystal field theory U نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
baeyer strain theory U نظریه کرنش- کشیدگی بایر
that i snot in keepingwith our U این مطابق نظریه مانیست
quasi free electron theory U نظریه الکترون شبه ازاد
theory of consumer's choice U نظریه انتخاب مصرف کننده
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
geometry of numbers U نظریه هندسی اعداد [ریاضی]
he took a different view U نظریه دیگری اتخاذ کرد
analytic number theory U نظریه تحلیلی اعداد [ریاضی]
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
perturbation [terms] U آشفته [در نظریه اختلال] [فیزیک]
location theory U نظریه تعیین محل استقرار صنعت
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com