Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
theory of relativity
U
نظریه نسبیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
general theory of relativity
U
نظریه نسبیت عمومی
special theory of relativity
U
نظریه نسبیت خصوصی
Other Matches
stages theory of economic growth
U
نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
relativity
U
نسبیت
relativism
U
نسبیت
ratio
U
نسبیت
ratios
U
نسبیت
general relativity
U
نسبیت عمومی
relativity principles
U
اصول نسبیت
ethical relativism
U
نسبیت اخلاقی
relativism
U
اعتقاد به نسبیت
relativism
U
نسبیت گرایی
special relativity
U
نسبیت خصوصی
relativity principle
U
اصل نسبیت
incumbrance
U
حق رهن یا حبس نسبیت به مال غیر منقول
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages
U
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money
U
نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
theory
U
نظریه
theories
U
نظریه
thebe
U
نظریه
two cents worth
<idiom>
U
نظریه
queuing theory
U
نظریه صف
viewpoints
U
نظریه
in the light of
U
نظریه
queing theory
U
نظریه صف
viewpoint
U
نظریه
theorems
U
نظریه
theorem
U
نظریه
point of view
U
نظریه
position
U
نظریه
points of view
U
نظریه
opinions
U
نظریه
opinion
U
نظریه
notions
U
نظریه
view
U
نظریه
views
U
نظریه
notion
U
نظریه
commenting
U
نظریه
viewed
U
نظریه
recommendation
U
نظریه
positioned
U
نظریه
lookout
U
نظریه
lookouts
U
نظریه
viewing
U
نظریه
outlook
U
نظریه
commented
U
نظریه
comment
U
نظریه
recommendations
U
نظریه
suggestions
U
نظریه
suggestion
U
نظریه
value theory
U
نظریه ارزش
kinetic theory
U
نظریه جنبشی
theory of rent
U
نظریه اجاره
theory of value
U
نظریه ارزش
theory of saving
U
نظریه پس انداز
learning theory
U
نظریه یادگیری
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
transformational theory
U
نظریه تطور
group theory
U
نظریه گروهی
hartree theory
U
نظریه هارتری
two factor theory
U
نظریه دو عاملی
heam yoei vooly
U
نظریه نیرو
trireceptor theory
U
نظریه سه گیرندهای
information theory
U
نظریه اگاهی
information theory
U
نظریه خبر
information theory
U
نظریه اطلاعات
innovation theory
U
نظریه نواوری
trichromatic theory
U
نظریه سه رنگی
transformism
U
نظریه تطور
group theory
U
نظریه گروهها
views
U
نظریه عقیده
price theory
U
نظریه قیمت
probability theory
U
نظریه احتمالات
probability theory
U
نظریه احتمال
quantum theory
U
نظریه کوانتومی
local theory
U
نظریه اختصاصی
view
U
نظریه عقیده
stagnation thesis
U
نظریه رکود
recapitulation theory
U
نظریه بازپیدایی
set theory
U
نظریه مجموعه ها
replacement theory
U
نظریه جایگزینی
representation theory
U
نظریه نمایش
poetics
U
نظریه شاعرانه
perturbation theory
U
نظریه اختلال
theory of numbers
U
نظریه اعداد
logic theory
U
نظریه منطقی
viewing
U
نظریه عقیده
maxwellian view
U
نظریه ماکسولی
theory of accumulation
U
نظریه انباشته
molecular theory
U
نظریه مولکولی
theorization
U
نظریه پردازی
theorem proving
U
اثبات نظریه
network theory
U
نظریه شبکه
noncontinuity theory
U
نظریه ناپیوستگی
one factor theory
U
نظریه یک عاملی
viewed
U
نظریه عقیده
tetrachromatic theory
U
نظریه چهاررنگی
social theory
U
نظریه اجتماعی
refutes
U
رد کردن نظریه
capital theory
U
نظریه سرمایه
classical theory
U
نظریه کلاسیک
theorist
U
نظریه پرداز
communication theory
U
نظریه ارتباطات
reading
U
نظریه شور
communication theory
U
نظریه ارتباط
consumption theory
U
نظریه مصرف
notional
U
فکر نظریه
balance theory
U
نظریه توازن
automata
U
نظریه ماشین ها
theorists
U
نظریه پرداز
readings
U
نظریه شور
attensity
U
در نظریه تیچز
automata theory
U
نظریه ماشینها
continuity theory
U
نظریه پیوستگی
refute
U
رد کردن نظریه
equilibrium theory
U
نظریه تعادل
viscoelastic theory
U
نظریه ویسکوالاستیک
valence theory
U
نظریه والانسی
facet theory
U
نظریه رویه ها
field theory
U
نظریه میدانی
refuting
U
رد کردن نظریه
game theory
U
نظریه بازیها
game theory
U
نظریه بازی
general theory
U
نظریه عمومی
electomagnetic theory
U
نظریه الکترومغناطیسی
queuing theory
U
نظریه صف بندی
theoretician
U
نظریه پرداز
refuted
U
رد کردن نظریه
submission
U
افهار نظریه
theoreticians
U
نظریه پرداز
duplicity theory
U
نظریه دو جزیی
dust cloud theory
U
نظریه غباری
economic theory
U
نظریه اقتصادی
graph theory
U
نظریه گرافها
electron theory
U
نظریه الکترونها
electron theory
U
نظریه الکترونی
theory of functions of a complex variable
U
نظریه توابع
[ریاضی]
Group theory
U
نظریه گروه ها
[ریاضی]
stimulus response theory
U
نظریه محرک- پاسخ
Complex analysis
U
نظریه توابع
[ریاضی]
statistical learning theory
U
نظریه اماری یادگیری
steady state theory
U
نظریه حالت پایا
surplus energy theory
U
نظریه انرژی مازاد
valence bond theory
U
نظریه پیوند والانس
young helmholtz theory
U
نظریه یانگ- هلمهولتس
put in one's two cents
<idiom>
U
به شخصی نظریه دادن
switched on
<idiom>
U
لحنی با نظریه تازه
theory of saving
U
نظریه مربوط به پس انداز
theory of income distribution
U
نظریه توزیع درامد
theory of income determination
U
نظریه تعیین درامد
theory of numbers
U
نظریه اعداد
[ریاضی]
set theory
U
نظریه مجموعه ها
[ریاضی]
theory of monoplistic competition
U
نظریه رقابت انحصاری
symptom substitution theory
U
نظریه جانشینی نشانه ها
switch theory
U
نظریه راه گزینی
underconsumption theory
U
نظریه مصرف ناکافی
second best theory
U
نظریه بهترین دوم
counsel
U
نظریه دادن رایزنی
excess capacity theory
U
نظریه مازاد فرفیت
expertize
U
نظریه فنی دادن
field theory
U
نظریه اساسی میدان
counterview
U
نظریه مخالف مواجهه
james lange theory
U
نظریه جیمز- لانگه
l.f.t.
U
نظریه میدان لیگاند
labor theory of value
U
نظریه ارزش کار
ligand fild theory
U
نظریه میدان لیگاند
liquidity preference theory
U
نظریه رجحان نقدینگی
location theory
U
نظریه تعیین مکان
equal sacrifice theory
U
نظریه برابری فداکاری
density wave theory
U
نظریه موج چگالی
counseled
U
نظریه دادن رایزنی
counselled
U
نظریه دادن رایزنی
counsels
U
نظریه دادن رایزنی
affective arousal theory
U
نظریه برانگیختگی عاطفی
bard cannon theory
U
نظریه بارد- کنون
counselling
U
نظریه دادن رایزنی
c.f.t
U
نظریه میدان بلور
crystal field theory
U
نظریه میدان بلور
decision theory
U
نظریه تصمیم گیری
logic theorist
U
نظریه پرداز منطقی
mathematical learning theory
U
نظریه ریاضی یادگیری
sampling theory
U
نظریه نمونه گیری
real will
U
نظریه اراده واقعی
relativistic quantum theory
U
نظریه کوانتومی نسبیتی
need press theory
U
نظریه نیاز- فشار
mechanistic theory
U
نظریه ماشینی نگری
maxwell theory og light
U
نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
quantity theory of money
U
نظریه مقداری پول
quantum theory of valence
U
نظریه کوانتومی والانس
equal sacrifice theory
U
برطبق این نظریه
quantity theory of money and prices
U
نظریه مقداری پول و قیمت
theory of consumer's choice
U
نظریه انتخاب مصرف کننده
big push theory of development
U
نظریه فشار شدید توسعه
quasi free electron theory
U
نظریه الکترون شبه ازاد
persuasion
U
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
persuasions
U
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
ring strain theory
U
نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
bargaining theory of wages
U
نظریه چانه زنی مزدها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com