English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
expertize U نظریه فنی دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
remark U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks U افهار داشتن افهار نظریه دادن
counsel U نظریه دادن رایزنی
counseled U نظریه دادن رایزنی
counselled U نظریه دادن رایزنی
counselling U نظریه دادن رایزنی
counsels U نظریه دادن رایزنی
opine U افهار نظر کردن نظریه دادن
put in one's two cents <idiom> U به شخصی نظریه دادن
you said it/you can say that again <idiom> U نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
Other Matches
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
thebe U نظریه
points of view U نظریه
point of view U نظریه
lookout U نظریه
lookouts U نظریه
opinions U نظریه
positioned U نظریه
opinion U نظریه
position U نظریه
theory U نظریه
queuing theory U نظریه صف
viewpoint U نظریه
outlook U نظریه
in the light of U نظریه
suggestion U نظریه
suggestions U نظریه
theorems U نظریه
theorem U نظریه
queing theory U نظریه صف
viewpoints U نظریه
theories U نظریه
recommendations U نظریه
recommendation U نظریه
view U نظریه
views U نظریه
viewed U نظریه
comment U نظریه
viewing U نظریه
commented U نظریه
commenting U نظریه
notion U نظریه
two cents worth <idiom> U نظریه
notions U نظریه
replacement theory U نظریه جایگزینی
learning theory U نظریه یادگیری
innovation theory U نظریه نواوری
valence theory U نظریه والانسی
representation theory U نظریه نمایش
information theory U نظریه اطلاعات
communication theory U نظریه ارتباطات
continuity theory U نظریه پیوستگی
heam yoei vooly U نظریه نیرو
information theory U نظریه اگاهی
consumption theory U نظریه مصرف
molecular theory U نظریه مولکولی
information theory U نظریه خبر
communication theory U نظریه ارتباط
kinetic theory U نظریه جنبشی
stagnation thesis U نظریه رکود
refutes U رد کردن نظریه
local theory U نظریه اختصاصی
set theory U نظریه مجموعه ها
refuting U رد کردن نظریه
trireceptor theory U نظریه سه گیرندهای
dust cloud theory U نظریه غباری
recapitulation theory U نظریه بازپیدایی
electomagnetic theory U نظریه الکترومغناطیسی
two factor theory U نظریه دو عاملی
economic theory U نظریه اقتصادی
trichromatic theory U نظریه سه رنگی
social theory U نظریه اجتماعی
automata U نظریه ماشین ها
equilibrium theory U نظریه تعادل
quantum theory U نظریه کوانتومی
transformational theory U نظریه تطور
transformism U نظریه تطور
maxwellian view U نظریه ماکسولی
refute U رد کردن نظریه
queuing theory U نظریه صف بندی
refuted U رد کردن نظریه
logic theory U نظریه منطقی
electron theory U نظریه الکترونها
electron theory U نظریه الکترونی
duplicity theory U نظریه دو جزیی
one factor theory U نظریه یک عاملی
viewing U نظریه عقیده
probability theory U نظریه احتمالات
probability theory U نظریه احتمال
general theory U نظریه عمومی
views U نظریه عقیده
submission U افهار نظریه
game theory U نظریه بازی
theoreticians U نظریه پرداز
theoretician U نظریه پرداز
theorist U نظریه پرداز
noncontinuity theory U نظریه ناپیوستگی
viewed U نظریه عقیده
view U نظریه عقیده
tetrachromatic theory U نظریه چهاررنگی
price theory U نظریه قیمت
theorem proving U اثبات نظریه
theorization U نظریه پردازی
theory of accumulation U نظریه انباشته
notional U فکر نظریه
theory of numbers U نظریه اعداد
theory of relativity U نظریه نسبیت
theory of value U نظریه ارزش
theory of rent U نظریه اجاره
poetics U نظریه شاعرانه
theory of saving U نظریه پس انداز
capital theory U نظریه سرمایه
readings U نظریه شور
balance theory U نظریه توازن
three component theory U نظریه سه مولفهای
automata theory U نظریه ماشینها
group theory U نظریه گروهها
viscoelastic theory U نظریه ویسکوالاستیک
graph theory U نظریه گرافها
perturbation theory U نظریه اختلال
reading U نظریه شور
group theory U نظریه گروهی
hartree theory U نظریه هارتری
attensity U در نظریه تیچز
facet theory U نظریه رویه ها
network theory U نظریه شبکه
game theory U نظریه بازیها
value theory U نظریه ارزش
field theory U نظریه میدانی
theorists U نظریه پرداز
classical theory U نظریه کلاسیک
location theory U نظریه تعیین مکان
liquidity preference theory U نظریه رجحان نقدینگی
l.f.t. U نظریه میدان لیگاند
bard cannon theory U نظریه بارد- کنون
Group theory U نظریه گروه ها [ریاضی]
theory of saving U نظریه مربوط به پس انداز
relativistic quantum theory U نظریه کوانتومی نسبیتی
sampling theory U نظریه نمونه گیری
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
crystal field theory U نظریه میدان بلور
ligand fild theory U نظریه میدان لیگاند
counterview U نظریه مخالف مواجهه
affective arousal theory U نظریه برانگیختگی عاطفی
switched on <idiom> U لحنی با نظریه تازه
second best theory U نظریه بهترین دوم
labor theory of value U نظریه ارزش کار
density wave theory U نظریه موج چگالی
decision theory U نظریه تصمیم گیری
james lange theory U نظریه جیمز- لانگه
theory of monoplistic competition U نظریه رقابت انحصاری
real will U نظریه اراده واقعی
equal sacrifice theory U نظریه برابری فداکاری
valence bond theory U نظریه پیوند والانس
quantity theory of money U نظریه مقداری پول
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
c.f.t U نظریه میدان بلور
quantum theory of valence U نظریه کوانتومی والانس
mechanistic theory U نظریه ماشینی نگری
equal sacrifice theory U برطبق این نظریه
maxwell theory og light U نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
general theory of relativity U نظریه نسبیت عمومی
statistical learning theory U نظریه اماری یادگیری
steady state theory U نظریه حالت پایا
need press theory U نظریه نیاز- فشار
symptom substitution theory U نظریه جانشینی نشانه ها
switch theory U نظریه راه گزینی
surplus energy theory U نظریه انرژی مازاد
excess capacity theory U نظریه مازاد فرفیت
field theory U نظریه اساسی میدان
young helmholtz theory U نظریه یانگ- هلمهولتس
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
mathematical learning theory U نظریه ریاضی یادگیری
underconsumption theory U نظریه مصرف ناکافی
theory of functions of a complex variable U نظریه توابع [ریاضی]
set theory U نظریه مجموعه ها [ریاضی]
theory of numbers U نظریه اعداد [ریاضی]
logic theorist U نظریه پرداز منطقی
Complex analysis U نظریه توابع [ریاضی]
analytic number theory U نظریه تحلیلی اعداد [ریاضی]
that i snot in keepingwith our U این مطابق نظریه مانیست
bargaining theory of wages U نظریه چانه زنی مزدها
ring strain theory U نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
baeyer strain theory U نظریه کرنش- کشیدگی بایر
he took a different view U نظریه دیگری اتخاذ کرد
electrostatic crystal field theory U نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
geometry of numbers U نظریه هندسی اعداد [ریاضی]
quantity theory of money and prices U نظریه مقداری پول و قیمت
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
big push theory of development U نظریه فشار شدید توسعه
theory of consumer's choice U نظریه انتخاب مصرف کننده
perturbation [terms] U آشفته [در نظریه اختلال] [فیزیک]
quasi free electron theory U نظریه الکترون شبه ازاد
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
This idea took root in my mind. U این نظریه درفکرم ریشه گرفت
location theory U نظریه تعیین محل استقرار صنعت
time preference theory of interest U نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
these two view are polesapart U این نظریه یک دنیاباهم فرق دارند
vent for surplus theory of trade U نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
benefit theory of taxation U نظریه مالیات بندی بر پایه انتفاع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com