Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
counsel
U
نظریه دادن رایزنی
counseled
U
نظریه دادن رایزنی
counselled
U
نظریه دادن رایزنی
counselling
U
نظریه دادن رایزنی
counsels
U
نظریه دادن رایزنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
put in one's two cents
<idiom>
U
به شخصی نظریه دادن
expertize
U
نظریه فنی دادن
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
opine
U
افهار نظر کردن نظریه دادن
stages theory of economic growth
U
نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
advice
U
رایزنی
exchange of views
U
رایزنی
consultation
U
رایزنی
consultations
U
رایزنی
advises
U
رایزنی کردن
advising
U
رایزنی کردن
consultation
U
رایزنی شور
advise
U
رایزنی کردن
consultations
U
رایزنی شور
remarks
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages
U
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
one should not drop the pilot
U
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
classical theory of money
U
نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
consults
U
رایزنی کردن کنکاش کردن
consult
U
رایزنی کردن کنکاش کردن
consulted
U
رایزنی کردن کنکاش کردن
outlook
U
نظریه
queuing theory
U
نظریه صف
suggestions
U
نظریه
queing theory
U
نظریه صف
points of view
U
نظریه
recommendations
U
نظریه
recommendation
U
نظریه
viewpoints
U
نظریه
viewpoint
U
نظریه
commenting
U
نظریه
commented
U
نظریه
comment
U
نظریه
notion
U
نظریه
opinion
U
نظریه
opinions
U
نظریه
point of view
U
نظریه
lookouts
U
نظریه
lookout
U
نظریه
suggestion
U
نظریه
viewed
U
نظریه
thebe
U
نظریه
positioned
U
نظریه
position
U
نظریه
theory
U
نظریه
views
U
نظریه
view
U
نظریه
theorem
U
نظریه
theorems
U
نظریه
viewing
U
نظریه
notions
U
نظریه
in the light of
U
نظریه
theories
U
نظریه
two cents worth
<idiom>
U
نظریه
hartree theory
U
نظریه هارتری
group theory
U
نظریه گروهها
quantum theory
U
نظریه کوانتومی
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
value theory
U
نظریه ارزش
group theory
U
نظریه گروهی
replacement theory
U
نظریه جایگزینی
representation theory
U
نظریه نمایش
logic theory
U
نظریه منطقی
theory of rent
U
نظریه اجاره
two factor theory
U
نظریه دو عاملی
views
U
نظریه عقیده
queuing theory
U
نظریه صف بندی
heam yoei vooly
U
نظریه نیرو
local theory
U
نظریه اختصاصی
automata
U
نظریه ماشین ها
learning theory
U
نظریه یادگیری
recapitulation theory
U
نظریه بازپیدایی
trireceptor theory
U
نظریه سه گیرندهای
trichromatic theory
U
نظریه سه رنگی
maxwellian view
U
نظریه ماکسولی
transformism
U
نظریه تطور
transformational theory
U
نظریه تطور
graph theory
U
نظریه گرافها
communication theory
U
نظریه ارتباطات
communication theory
U
نظریه ارتباط
set theory
U
نظریه مجموعه ها
continuity theory
U
نظریه پیوستگی
theory of saving
U
نظریه پس انداز
viewing
U
نظریه عقیده
general theory
U
نظریه عمومی
stagnation thesis
U
نظریه رکود
innovation theory
U
نظریه نواوری
equilibrium theory
U
نظریه تعادل
electron theory
U
نظریه الکترونها
electron theory
U
نظریه الکترونی
social theory
U
نظریه اجتماعی
tetrachromatic theory
U
نظریه چهاررنگی
game theory
U
نظریه بازی
game theory
U
نظریه بازیها
perturbation theory
U
نظریه اختلال
facet theory
U
نظریه رویه ها
field theory
U
نظریه میدانی
information theory
U
نظریه اگاهی
information theory
U
نظریه خبر
information theory
U
نظریه اطلاعات
notional
U
فکر نظریه
theorem proving
U
اثبات نظریه
refuted
U
رد کردن نظریه
refute
U
رد کردن نظریه
theory of numbers
U
نظریه اعداد
consumption theory
U
نظریه مصرف
kinetic theory
U
نظریه جنبشی
theory of relativity
U
نظریه نسبیت
view
U
نظریه عقیده
viewed
U
نظریه عقیده
refutes
U
رد کردن نظریه
refuting
U
رد کردن نظریه
theorization
U
نظریه پردازی
theory of value
U
نظریه ارزش
theory of accumulation
U
نظریه انباشته
electomagnetic theory
U
نظریه الکترومغناطیسی
economic theory
U
نظریه اقتصادی
dust cloud theory
U
نظریه غباری
duplicity theory
U
نظریه دو جزیی
molecular theory
U
نظریه مولکولی
one factor theory
U
نظریه یک عاملی
theoretician
U
نظریه پرداز
viscoelastic theory
U
نظریه ویسکوالاستیک
balance theory
U
نظریه توازن
probability theory
U
نظریه احتمال
readings
U
نظریه شور
submission
U
افهار نظریه
reading
U
نظریه شور
probability theory
U
نظریه احتمالات
poetics
U
نظریه شاعرانه
theorist
U
نظریه پرداز
automata theory
U
نظریه ماشینها
theorists
U
نظریه پرداز
attensity
U
در نظریه تیچز
price theory
U
نظریه قیمت
noncontinuity theory
U
نظریه ناپیوستگی
theoreticians
U
نظریه پرداز
capital theory
U
نظریه سرمایه
classical theory
U
نظریه کلاسیک
network theory
U
نظریه شبکه
valence theory
U
نظریه والانسی
surplus energy theory
U
نظریه انرژی مازاد
liquidity preference theory
U
نظریه رجحان نقدینگی
set theory
U
نظریه مجموعه ها
[ریاضی]
stimulus response theory
U
نظریه محرک- پاسخ
real will
U
نظریه اراده واقعی
sampling theory
U
نظریه نمونه گیری
general theory of relativity
U
نظریه نسبیت عمومی
c.f.t
U
نظریه میدان بلور
field theory
U
نظریه اساسی میدان
valence bond theory
U
نظریه پیوند والانس
Complex analysis
U
نظریه توابع
[ریاضی]
young helmholtz theory
U
نظریه یانگ- هلمهولتس
james lange theory
U
نظریه جیمز- لانگه
bard cannon theory
U
نظریه بارد- کنون
underconsumption theory
U
نظریه مصرف ناکافی
relativistic quantum theory
U
نظریه کوانتومی نسبیتی
theory of saving
U
نظریه مربوط به پس انداز
symptom substitution theory
U
نظریه جانشینی نشانه ها
density wave theory
U
نظریه موج چگالی
switch theory
U
نظریه راه گزینی
affective arousal theory
U
نظریه برانگیختگی عاطفی
second best theory
U
نظریه بهترین دوم
equal sacrifice theory
U
برطبق این نظریه
switched on
<idiom>
U
لحنی با نظریه تازه
l.f.t.
U
نظریه میدان لیگاند
theory of income determination
U
نظریه تعیین درامد
ligand fild theory
U
نظریه میدان لیگاند
quantum theory of valence
U
نظریه کوانتومی والانس
theory of functions of a complex variable
U
نظریه توابع
[ریاضی]
labor theory of value
U
نظریه ارزش کار
quantity theory of money
U
نظریه مقداری پول
special theory of relativity
U
نظریه نسبیت خصوصی
mathematical learning theory
U
نظریه ریاضی یادگیری
crystal field theory
U
نظریه میدان بلور
maxwell theory og light
U
نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
need press theory
U
نظریه نیاز- فشار
mechanistic theory
U
نظریه ماشینی نگری
equal sacrifice theory
U
نظریه برابری فداکاری
steady state theory
U
نظریه حالت پایا
decision theory
U
نظریه تصمیم گیری
theory of numbers
U
نظریه اعداد
[ریاضی]
excess capacity theory
U
نظریه مازاد فرفیت
location theory
U
نظریه تعیین مکان
logic theorist
U
نظریه پرداز منطقی
theory of monoplistic competition
U
نظریه رقابت انحصاری
statistical learning theory
U
نظریه اماری یادگیری
counterview
U
نظریه مخالف مواجهه
theory of income distribution
U
نظریه توزیع درامد
Group theory
U
نظریه گروه ها
[ریاضی]
ring strain theory
U
نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
that i snot in keepingwith our
U
این مطابق نظریه مانیست
big push theory of development
U
نظریه فشار شدید توسعه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com