Perdic | نظریه تطور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	transformational theory U	نظریه تطور
	transformism U	نظریه تطور

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	visionless U	عاری از تطور والهام
	stages theory of economic growth U	نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
	labor theory of value U	براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
	subsistence theory of wages U	نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
	classical theory of money U	نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
	malthusian law of population U	نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
	second best theory U	نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
	wage fund theory of wages U	نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
	theories U	نظریه
	theory U	نظریه
	lookouts U	نظریه
	queuing theory U	نظریه صف
	queing theory U	نظریه صف
	thebe U	نظریه
	in the light of U	نظریه
	two cents worth <idiom> U	نظریه
	viewpoints U	نظریه
	outlook U	نظریه
	theorems U	نظریه
	theorem U	نظریه
	lookout U	نظریه
	positioned U	نظریه
	position U	نظریه
	notions U	نظریه
	notion U	نظریه
	view U	نظریه
	recommendations U	نظریه
	recommendation U	نظریه
	commenting U	نظریه
	commented U	نظریه
	comment U	نظریه
	suggestions U	نظریه
	suggestion U	نظریه
	viewed U	نظریه
	opinion U	نظریه
	views U	نظریه
	points of view U	نظریه
	point of view U	نظریه
	opinions U	نظریه
	viewing U	نظریه
	viewpoint U	نظریه
	information theory U	نظریه خبر
	theory of relativity U	نظریه نسبیت
	learning theory U	نظریه یادگیری
	information theory U	نظریه اطلاعات
	theory of rent U	نظریه اجاره
	innovation theory U	نظریه نواوری
	theory of saving U	نظریه پس انداز
	kinetic theory U	نظریه جنبشی
	theory of value U	نظریه ارزش
	value theory U	نظریه ارزش
	three component theory U	نظریه سه مولفهای
	information theory U	نظریه اگاهی
	view U	نظریه عقیده
	trireceptor theory U	نظریه سه گیرندهای
	game theory U	نظریه بازی
	general theory U	نظریه عمومی
	trichromatic theory U	نظریه سه رنگی
	graph theory U	نظریه گرافها
	group theory U	نظریه گروهها
	group theory U	نظریه گروهی
	hartree theory U	نظریه هارتری
	heam yoei vooly U	نظریه نیرو
	game theory U	نظریه بازیها
	two factor theory U	نظریه دو عاملی
	theory of numbers U	نظریه اعداد
	local theory U	نظریه اختصاصی
	price theory U	نظریه قیمت
	probability theory U	نظریه احتمالات
	probability theory U	نظریه احتمال
	stagnation thesis U	نظریه رکود
	quantum theory U	نظریه کوانتومی
	queuing theory U	نظریه صف بندی
	social theory U	نظریه اجتماعی
	set theory U	نظریه مجموعه ها
	recapitulation theory U	نظریه بازپیدایی
	poetics U	نظریه شاعرانه
	perturbation theory U	نظریه اختلال
	one factor theory U	نظریه یک عاملی
	theory of accumulation U	نظریه انباشته
	logic theory U	نظریه منطقی
	representation theory U	نظریه نمایش
	theorization U	نظریه پردازی
	theorem proving U	اثبات نظریه
	maxwellian view U	نظریه ماکسولی
	tetrachromatic theory U	نظریه چهاررنگی
	molecular theory U	نظریه مولکولی
	network theory U	نظریه شبکه
	noncontinuity theory U	نظریه ناپیوستگی
	replacement theory U	نظریه جایگزینی
	field theory U	نظریه میدانی
	automata U	نظریه ماشین ها
	reading U	نظریه شور
	readings U	نظریه شور
	attensity U	در نظریه تیچز
	automata theory U	نظریه ماشینها
	views U	نظریه عقیده
	balance theory U	نظریه توازن
	capital theory U	نظریه سرمایه
	theorist U	نظریه پرداز
	refute U	رد کردن نظریه
	refuted U	رد کردن نظریه
	refutes U	رد کردن نظریه
	refuting U	رد کردن نظریه
	theoretician U	نظریه پرداز
	theoreticians U	نظریه پرداز
	submission U	افهار نظریه
	notional U	فکر نظریه
	theorists U	نظریه پرداز
	classical theory U	نظریه کلاسیک
	consumption theory U	نظریه مصرف
	valence theory U	نظریه والانسی
	viscoelastic theory U	نظریه ویسکوالاستیک
	viewing U	نظریه عقیده
	viewed U	نظریه عقیده
	electomagnetic theory U	نظریه الکترومغناطیسی
	electron theory U	نظریه الکترونها
	electron theory U	نظریه الکترونی
	duplicity theory U	نظریه دو جزیی
	dust cloud theory U	نظریه غباری
	continuity theory U	نظریه پیوستگی
	equilibrium theory U	نظریه تعادل
	communication theory U	نظریه ارتباطات
	communication theory U	نظریه ارتباط
	economic theory U	نظریه اقتصادی
	facet theory U	نظریه رویه ها
	special theory of relativity U	نظریه نسبیت خصوصی
	valence bond theory U	نظریه پیوند والانس
	underconsumption theory U	نظریه مصرف ناکافی
	switch theory U	نظریه راه گزینی
	stimulus response theory U	نظریه محرک- پاسخ
	steady state theory U	نظریه حالت پایا
	statistical learning theory U	نظریه اماری یادگیری
	sampling theory U	نظریه نمونه گیری
	second best theory U	نظریه بهترین دوم
	Complex analysis U	نظریه توابع [ریاضی]
	theory of monoplistic competition U	نظریه رقابت انحصاری
	theory of saving U	نظریه مربوط به پس انداز
	theory of income distribution U	نظریه توزیع درامد
	theory of numbers U	نظریه اعداد [ریاضی]
	theory of functions of a complex variable U	نظریه توابع [ریاضی]
	switched on <idiom> U	لحنی با نظریه تازه
	symptom substitution theory U	نظریه جانشینی نشانه ها
	put in one's two cents <idiom> U	به شخصی نظریه دادن
	set theory U	نظریه مجموعه ها [ریاضی]
	young helmholtz theory U	نظریه یانگ- هلمهولتس
	surplus energy theory U	نظریه انرژی مازاد
	Group theory U	نظریه گروه ها [ریاضی]
	theory of income determination U	نظریه تعیین درامد
	equal sacrifice theory U	نظریه برابری فداکاری
	c.f.t U	نظریه میدان بلور
	james lange theory U	نظریه جیمز- لانگه
	l.f.t. U	نظریه میدان لیگاند
	labor theory of value U	نظریه ارزش کار
	ligand fild theory U	نظریه میدان لیگاند
	liquidity preference theory U	نظریه رجحان نقدینگی
	location theory U	نظریه تعیین مکان
	counselling U	نظریه دادن رایزنی
	counterview U	نظریه مخالف مواجهه
	crystal field theory U	نظریه میدان بلور
	equal sacrifice theory U	برطبق این نظریه
	excess capacity theory U	نظریه مازاد فرفیت
	density wave theory U	نظریه موج چگالی
	expertize U	نظریه فنی دادن
	field theory U	نظریه اساسی میدان
	general theory of relativity U	نظریه نسبیت عمومی
	decision theory U	نظریه تصمیم گیری
	logic theorist U	نظریه پرداز منطقی
	bard cannon theory U	نظریه بارد- کنون
	mathematical learning theory U	نظریه ریاضی یادگیری
	relativistic quantum theory U	نظریه کوانتومی نسبیتی
	real will U	نظریه اراده واقعی
	quantum theory of valence U	نظریه کوانتومی والانس
	counsel U	نظریه دادن رایزنی
	quantity theory of money U	نظریه مقداری پول
	counseled U	نظریه دادن رایزنی
	counselled U	نظریه دادن رایزنی
	counsels U	نظریه دادن رایزنی
	affective arousal theory U	نظریه برانگیختگی عاطفی
	mechanistic theory U	نظریه ماشینی نگری
	maxwell theory og light U	نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
	need press theory U	نظریه نیاز- فشار
	geometry of numbers U	نظریه هندسی اعداد [ریاضی]
	persuasion U	نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
	electrostatic crystal field theory U	نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
	persuasions U	نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
	baeyer strain theory U	نظریه کرنش- کشیدگی بایر
	big push theory of development U	نظریه فشار شدید توسعه
	perturbation [terms] U	آشفته [در نظریه اختلال] [فیزیک]
	analytic number theory U	نظریه تحلیلی اعداد [ریاضی]
	bargaining theory of wages U	نظریه چانه زنی مزدها
	that i snot in keepingwith our U	این مطابق نظریه مانیست
	theory of consumer's choice U	نظریه انتخاب مصرف کننده
	he took a different view U	نظریه دیگری اتخاذ کرد
	ring strain theory U	نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
	quantity theory of money and prices U	نظریه مقداری پول و قیمت
	quasi free electron theory U	نظریه الکترون شبه ازاد
	vent for surplus theory of trade U	نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
	opine U	افهار نظر کردن نظریه دادن
	queuing theory U	نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات