English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electron theory U نظریه الکترونها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
electron impact U برخورد الکترونها
electron vibrations U ارتعاش الکترونها
electronic emission U انتشار الکترونها
electronic current U جریان الکترونها
electron vibrations U نوسان الکترونها
electron velocity U سرعت الکترونها
electron current U جریان الکترونها
electron current U سیلان الکترونها
electron impact U تصادم الکترونها
electron physics U فیزیک الکترونها
electron density U چگالی الکترونها
electron discharge U تخلیه الکترونها
thermionic U مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
random U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
ammeter U دستگاه اندازه گیری شدت جریان الکترونها
randomly U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
field emission U پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
chapman region U منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
queing theory U نظریه صف
two cents worth <idiom> U نظریه
theories U نظریه
in the light of U نظریه
theorems U نظریه
theorem U نظریه
queuing theory U نظریه صف
outlook U نظریه
theory U نظریه
viewpoint U نظریه
viewpoints U نظریه
position U نظریه
commenting U نظریه
comment U نظریه
suggestions U نظریه
suggestion U نظریه
views U نظریه
viewing U نظریه
notion U نظریه
viewed U نظریه
view U نظریه
commented U نظریه
recommendation U نظریه
recommendations U نظریه
thebe U نظریه
point of view U نظریه
lookouts U نظریه
lookout U نظریه
positioned U نظریه
points of view U نظریه
opinions U نظریه
notions U نظریه
opinion U نظریه
maxwellian view U نظریه ماکسولی
game theory U نظریه بازیها
game theory U نظریه بازی
logic theory U نظریه منطقی
general theory U نظریه عمومی
learning theory U نظریه یادگیری
graph theory U نظریه گرافها
group theory U نظریه گروهها
group theory U نظریه گروهی
hartree theory U نظریه هارتری
heam yoei vooly U نظریه نیرو
local theory U نظریه اختصاصی
information theory U نظریه خبر
information theory U نظریه اطلاعات
innovation theory U نظریه نواوری
kinetic theory U نظریه جنبشی
information theory U نظریه اگاهی
molecular theory U نظریه مولکولی
network theory U نظریه شبکه
noncontinuity theory U نظریه ناپیوستگی
theorem proving U اثبات نظریه
theorization U نظریه پردازی
theory of accumulation U نظریه انباشته
theory of rent U نظریه اجاره
valence theory U نظریه والانسی
theory of numbers U نظریه اعداد
theory of relativity U نظریه نسبیت
theory of saving U نظریه پس انداز
theory of value U نظریه ارزش
value theory U نظریه ارزش
three component theory U نظریه سه مولفهای
two factor theory U نظریه دو عاملی
transformational theory U نظریه تطور
transformism U نظریه تطور
trichromatic theory U نظریه سه رنگی
viscoelastic theory U نظریه ویسکوالاستیک
tetrachromatic theory U نظریه چهاررنگی
stagnation thesis U نظریه رکود
one factor theory U نظریه یک عاملی
perturbation theory U نظریه اختلال
poetics U نظریه شاعرانه
price theory U نظریه قیمت
probability theory U نظریه احتمالات
probability theory U نظریه احتمال
quantum theory U نظریه کوانتومی
queuing theory U نظریه صف بندی
social theory U نظریه اجتماعی
recapitulation theory U نظریه بازپیدایی
replacement theory U نظریه جایگزینی
representation theory U نظریه نمایش
trireceptor theory U نظریه سه گیرندهای
classical theory U نظریه کلاسیک
balance theory U نظریه توازن
refuted U رد کردن نظریه
automata theory U نظریه ماشینها
attensity U در نظریه تیچز
automata U نظریه ماشین ها
theorists U نظریه پرداز
refutes U رد کردن نظریه
refuting U رد کردن نظریه
readings U نظریه شور
theoretician U نظریه پرداز
refute U رد کردن نظریه
communication theory U نظریه ارتباطات
communication theory U نظریه ارتباط
theoreticians U نظریه پرداز
capital theory U نظریه سرمایه
consumption theory U نظریه مصرف
continuity theory U نظریه پیوستگی
set theory U نظریه مجموعه ها
views U نظریه عقیده
viewing U نظریه عقیده
equilibrium theory U نظریه تعادل
submission U افهار نظریه
notional U فکر نظریه
facet theory U نظریه رویه ها
field theory U نظریه میدانی
electron theory U نظریه الکترونی
theorist U نظریه پرداز
viewed U نظریه عقیده
reading U نظریه شور
view U نظریه عقیده
electomagnetic theory U نظریه الکترومغناطیسی
duplicity theory U نظریه دو جزیی
dust cloud theory U نظریه غباری
economic theory U نظریه اقتصادی
young helmholtz theory U نظریه یانگ- هلمهولتس
sampling theory U نظریه نمونه گیری
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
statistical learning theory U نظریه اماری یادگیری
relativistic quantum theory U نظریه کوانتومی نسبیتی
second best theory U نظریه بهترین دوم
steady state theory U نظریه حالت پایا
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
equal sacrifice theory U برطبق این نظریه
theory of monoplistic competition U نظریه رقابت انحصاری
field theory U نظریه اساسی میدان
theory of saving U نظریه مربوط به پس انداز
underconsumption theory U نظریه مصرف ناکافی
Group theory U نظریه گروه ها [ریاضی]
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
surplus energy theory U نظریه انرژی مازاد
symptom substitution theory U نظریه جانشینی نشانه ها
counsels U نظریه دادن رایزنی
counselling U نظریه دادن رایزنی
counselled U نظریه دادن رایزنی
counseled U نظریه دادن رایزنی
counsel U نظریه دادن رایزنی
valence bond theory U نظریه پیوند والانس
switch theory U نظریه راه گزینی
logic theorist U نظریه پرداز منطقی
theory of numbers U نظریه اعداد [ریاضی]
location theory U نظریه تعیین مکان
decision theory U نظریه تصمیم گیری
liquidity preference theory U نظریه رجحان نقدینگی
ligand fild theory U نظریه میدان لیگاند
density wave theory U نظریه موج چگالی
labor theory of value U نظریه ارزش کار
l.f.t. U نظریه میدان لیگاند
james lange theory U نظریه جیمز- لانگه
set theory U نظریه مجموعه ها [ریاضی]
equal sacrifice theory U نظریه برابری فداکاری
excess capacity theory U نظریه مازاد فرفیت
general theory of relativity U نظریه نسبیت عمومی
expertize U نظریه فنی دادن
crystal field theory U نظریه میدان بلور
counterview U نظریه مخالف مواجهه
real will U نظریه اراده واقعی
theory of functions of a complex variable U نظریه توابع [ریاضی]
switched on <idiom> U لحنی با نظریه تازه
Complex analysis U نظریه توابع [ریاضی]
quantum theory of valence U نظریه کوانتومی والانس
affective arousal theory U نظریه برانگیختگی عاطفی
quantity theory of money U نظریه مقداری پول
bard cannon theory U نظریه بارد- کنون
mathematical learning theory U نظریه ریاضی یادگیری
maxwell theory og light U نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
mechanistic theory U نظریه ماشینی نگری
put in one's two cents <idiom> U به شخصی نظریه دادن
need press theory U نظریه نیاز- فشار
c.f.t U نظریه میدان بلور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com