English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real will U نظریه اراده واقعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
abulia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abuleia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
quantity theory of money U حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
willed U اراده
passives U بی اراده
passive U بی اراده
wills U اراده
purposeful U با اراده
volition U اراده
will U اراده
weak-kneed U بی اراده
aimless U بی اراده
determination U اراده
voluntariness U اراده
volitionally U با اراده
resolutions U اراده
will-power U اراده
resolution U اراده
weak kneed U بی اراده
animus U اراده
thy will U اراده ات
thy will U اراده تو
infirm of purpose U بی اراده
nisus U اراده
abulic U بی اراده
on the impluse of the moment U بی اراده
intention U اراده
intentions U اراده
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
volitionary U وابسته به اراده
automatons U ادم بی اراده
involuntarily U بدون اراده
An iron wI'll. U اراده آهنین
free will U ازادی اراده
free will U اراده ازاد
will therapy U اراده درمانی
willable U قابل اراده
will-power U قدرت اراده
automaton U ادم بی اراده
steely look U نگاه با اراده
dysbulia U اختلال اراده
driftless U بی مرام بی اراده
abulic U فاقد اراده
wills U اراده کردن
voluntarily U از روی اراده
voluntarism U اراده گرایی
volition U از روی اراده
it is our pleasure to U اراده ما اینست که
social will U اراده اجتماعی
will U اراده کردن
willed U اراده کردن
self will U اراده شخصی
libertarians U طرفدار ازادی اراده
To have a strong wI'll. U اراده قوی داشتن
will of iron <idiom> U اراده آهنین داشتن
of one's own volition U از روی اراده خود
libertarian U طرفدار ازادی اراده
He is strong-wI'lled. U آدم با اراده ای است
The will of the nation [people] اراده ملت [مردم]
what is your will? U اراده شما چیست
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
He hasnt a mind of his own. U ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
will temprament tests U ازمونهای اراده- خلق وخوی
tenant at will U متصرف به میل و اراده مالک
willpower U تصمیم جدی نیروی اراده
self surrender U واگذاری خود تسلیم به اراده
abulomania U دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
animal U مربوط به روح وجان یا اراده
animals U مربوط به روح وجان یا اراده
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
It depends on your decison. U بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
automatize U کسی را بی اراده الت دست کردن
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
spermatorrhoea U خروج منی بدون اراده احتلام
impulsively U با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
self enforcing U دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
downy's will temperament test U ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
voluntarism U فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
intrusive thoughts U اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
lifelike U واقعی
actuals U واقعی
true life U واقعی
veridical U واقعی
right U واقعی
righted U واقعی
righting U واقعی
ex post saving U واقعی
unfeigned U واقعی
essential U واقعی
veritable U واقعی
positive U واقعی
real U واقعی
actual U واقعی
veracious U واقعی
factually U واقعی
factual U واقعی
ex post U واقعی
essentials U واقعی
objectives U واقعی
very U واقعی
McCoy U واقعی
concrete U : واقعی
card-carrying U واقعی
literal U واقعی
virtual U واقعی
objective U واقعی
points of view U نظریه
point of view U نظریه
opinion U نظریه
notions U نظریه
theorem U نظریه
theorems U نظریه
opinions U نظریه
two cents worth <idiom> U نظریه
viewing U نظریه
position U نظریه
viewed U نظریه
thebe U نظریه
view U نظریه
positioned U نظریه
views U نظریه
lookout U نظریه
lookouts U نظریه
viewpoints U نظریه
viewpoint U نظریه
outlook U نظریه
suggestion U نظریه
suggestions U نظریه
recommendation U نظریه
comment U نظریه
commenting U نظریه
recommendations U نظریه
commented U نظریه
queing theory U نظریه صف
notion U نظریه
theory U نظریه
queuing theory U نظریه صف
theories U نظریه
in the light of U نظریه
real mode U حالت واقعی
realize U واقعی کردن
realising U واقعی کردن
carry ineffect U واقعی کردن
real numbers U اعداد واقعی
realized U واقعی کردن
realizes U واقعی کردن
actual self U خود واقعی
actual velocity U سرعت واقعی
put into practice U واقعی کردن
actualize واقعی کردن
real score U نمره واقعی
put into effect U واقعی کردن
real sector U بخش واقعی
bring into being U واقعی کردن
actualise [British] U واقعی کردن
realizing U واقعی کردن
actual saving U پس انداز واقعی
jisen U مبارزه واقعی
real assets U دارائیهای واقعی
real anxiety U اضطراب واقعی
real address آدرس واقعی
actualize U واقعی کردن
incidental expenses U هزینههای واقعی
real storage U انباره واقعی
put ineffect U واقعی کردن
real value U ارزش واقعی
objective data U دادههای واقعی
objective value U ارزش واقعی
real wage U مزد واقعی
historical costs U هزینه واقعی
real capital U سرمایه واقعی
realises U واقعی کردن
make something happen U واقعی کردن
real memory U حافظه واقعی
real income U درامد واقعی
realised U واقعی کردن
carry into effect U واقعی کردن
real fluid U سیال واقعی
put inpractice U واقعی کردن
out of pocket expenses U هزینه واقعی
real earnings U درامدهای واقعی
real costs U هزینههای واقعی
implement U واقعی کردن
very U واقعی فعلی
life-size U اندازه واقعی
real U واقعی موجود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com