English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hatch U نصفه در روی تخم نشستن
hatched U نصفه در روی تخم نشستن
hatches U نصفه در روی تخم نشستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
half U نصفه
semis U نصفه
semi U نصفه
acleictous U نصفه
half moon U نصفه ماه
moiety U نصفه بخش
halfway U نصفه کاره
hemihedral U بشکل نصفه وجهی
half U کارتن با طول نصفه
split wheel U چرخ نیمه یا نصفه
to sit out U نشستن بیشتر نشستن از
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
sit U نشستن
sits U نشستن
to take a chair U نشستن
perched U نشستن
perch U نشستن
to lose ground U پس نشستن
to give ground U پس نشستن
perching U نشستن
perches U نشستن
recoiling U پس نشستن
awaits U نشستن
running aground U به گل نشستن
recoils U پس نشستن
seizes U نشستن
seized U نشستن
seize U نشستن
recoiled U پس نشستن
recoil U پس نشستن
awaiting U نشستن
await U نشستن
awaited U نشستن
dwit koobi U نشستن به عقب
give way U عقب نشستن
ambushes U در کمین نشستن
ground position U در خاک نشستن
ambushed U در کمین نشستن
bow out U عقب نشستن
throne U برتخت نشستن
ambushing U در کمین نشستن
benches U بر کرسی نشستن
ambush U در کمین نشستن
bench U بر کرسی نشستن
straddle U گشاد نشستن
straddled U گشاد نشستن
sit up <idiom> U بیدار نشستن
straddles U گشاد نشستن
thrones U برتخت نشستن
setbacks U عقب نشستن
insidiate U در کمین نشستن
outsit U بیشتر نشستن از
to take ground U بگل نشستن
to take ground U بخاک نشستن
to take the wheel U پشت رل نشستن
sitting duck <idiom> U بی خیال نشستن
hunker down U روی پا نشستن
to hunker down U چمباتمه نشستن
to sit up U راست نشستن
to run aground U بگل نشستن
to a the throne U برتخت نشستن
sit up U راست نشستن
stranding U به گل نشستن کشتی
suppurate U چرک نشستن
take sanctuary U بست نشستن
to come to the throne U بر تخت نشستن
to f. the throne U برتخت نشستن
to fall back U عقب نشستن
to fill the chair U برکرسی نشستن
to lie in a U درکمین نشستن
to lie in w U درکمین نشستن
to knock back U عقب نشستن
rankling U چرک نشستن
landings U نشستن هواپیما
sags U فرو نشستن
landing U نشستن هواپیما
land U بزمین نشستن
land U به زمین نشستن
sag U فرو نشستن
land U به گل نشستن کشتی
subside U فرو نشستن
subsided U فرو نشستن
subsides U فرو نشستن
subsiding U فرو نشستن
abate فرو نشستن
rankle U چرک نشستن
rankles U چرک نشستن
rankled U چرک نشستن
strand U به گل نشستن کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
setback U عقب نشستن
swamp U به گل نشستن قایق
swamped U به گل نشستن قایق
swamping U به گل نشستن قایق
sprawls U پهن نشستن
swamps U به گل نشستن قایق
ground U بزمین نشستن
sprawling U پهن نشستن
sagged U فرو نشستن
sprawl U پهن نشستن
To come to grief. To be runied. U بخاک سیاه نشستن
sit idly by <idiom> U عین ماست نشستن
stranding U به گل نشستن تصادفی کشتی
slump test U ازمایش فرو نشستن
to sit on the bench U روی نیمکت نشستن
waylays U درکمین کسی نشستن
waylaying U درکمین کسی نشستن
waylaid U درکمین کسی نشستن
waylay U درکمین کسی نشستن
sit out U تا پایان چیزی نشستن
landings U بزمین نشستن هواپیما
landing U بزمین نشستن هواپیما
sprawl U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawls U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawling U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
beach U بگل نشستن کشتی
beaches U بگل نشستن کشتی
beached U بگل نشستن کشتی
primer setback U عقب نشستن چاشنی
to sit under a pre cher U پای وعظ واعظی نشستن
scrawls U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl U خط خطی کردن گشاد نشستن
clogged U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
To incite someone. U زیر پای کسی نشستن
To sit (walk) straight. U راست نشستن ( راه رفتن )
clog U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogs U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
round out U دورزدن هواپیما برای نشستن
still hunting U شکار باروش در کمین نشستن
sprawling U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl U گشاد نشستن هرزه روییدن
mump U خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble U پهن نشستن جمع اوری کردن
To accpt the consequences . to face the music . U پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
to have the pout U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
to be in the pouts U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
benches U روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench U روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swatting U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatted U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swat U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
pewage U پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port U سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
squatted U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
clevis bolt U پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
head dip U نشستن روی تخته موج وفروبردن سر به موج
putrefied U چرک نشستن چرک کردن
putrefies U چرک نشستن چرک کردن
putrefy U چرک نشستن چرک کردن
putrefying U چرک نشستن چرک کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com