Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
demonstrate
U
نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstrated
U
نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstrates
U
نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstrating
U
نشان دادن نحوه کار چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
demonstration
U
عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstrations
U
عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
demo
U
عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
Other Matches
direction
U
دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
simulation
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
to jump at something
[colloquial]
U
به چیزی واکنش نشان دادن
representations
U
عمل نشان دادن چیزی
representation
U
عمل نشان دادن چیزی
debunk
U
توخالی بودن چیزی را نشان دادن
do a job on
<idiom>
U
بیفایده وزشت نشان دادن چیزی
show one's (true) colors
<idiom>
U
نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
manual
U
کتابچهای که نحوه نصب سیستم را نشان میدهد
MAPI
U
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را نشان میدهد
manual
U
کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
manual
U
متنی که نحوه استفاده از سیستم یا نرم افزار را نشان می دهند
demo
U
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstrations
U
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstration
U
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
to react to something
U
واکنش نشان دادن به چیزی
[مهندسی برق]
[مهندسی ماشین آلات]
to respond to something
U
واکنش نشان دادن به چیزی
[مهندسی برق]
[مهندسی ماشین آلات]
interchange file format
U
استانداردی که نحوه ذخیره سازی داده در Amiga و برخی برنامههای گرافیکی را نشان میدهد
structuring
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structures
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structure
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
functional
U
مربوط به نحوه کار چیزی
performances
U
نحوه کار کسی یا چیزی
performance
U
نحوه کار کسی یا چیزی
DV I
U
سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد
epp
U
استانداردی که نحوه ارسال داده با سرعت بال روی اتصال پورت موازی را نشان میدهد
table
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
primers
U
کتاب راهنما یا کتار دستورات ساده و مثالها که نحوه کار برنامه یا اپراتورهای سیستم جدید را نشان میدهد
primer
U
کتاب راهنما یا کتار دستورات ساده و مثالها که نحوه کار برنامه یا اپراتورهای سیستم جدید را نشان میدهد
print
U
عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
printed
U
عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
prints
U
عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
cumulative delivery diagram
U
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
reversed
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
to impress a mark on something
U
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
flag
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
indication
U
علامت یا چیزی که نشان دهد
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
illustrates
U
شرح دادن نشان دادن
illustrate
U
شرح دادن نشان دادن
illustrating
U
شرح دادن نشان دادن
flag
U
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags
U
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
model
U
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
models
U
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
graphical
U
مربوط به چیزی که گرافیکی نشان داده شده است
modelled
U
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
marks
U
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
quantifier
U
علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد
mark
U
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
modeled
U
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
indicator
U
چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور
indicate
U
نشان دادن
exerting
U
نشان دادن
exerted
U
نشان دادن
demonstrates
U
نشان دادن
register
U
نشان دادن
exert
U
نشان دادن
registering
U
نشان دادن
ante
U
نشان دادن
demonstrating
U
نشان دادن
indicates
U
نشان دادن
actuate
U
نشان دادن
registers
U
نشان دادن
indicated
U
نشان دادن
imbody
U
نشان دادن
exerts
U
نشان دادن
introduce
U
نشان دادن
runs
U
نشان دادن
point
U
نشان دادن
visions
U
یا نشان دادن
introduces
U
نشان دادن
adumbrate
U
نشان دادن
to put forth
U
نشان دادن
introducing
U
نشان دادن
introduced
U
نشان دادن
showŠetc
U
نشان دادن
run
U
نشان دادن
evinces
U
نشان دادن
demonstrated
U
نشان دادن
evince
U
نشان دادن
showed
U
نشان دادن
show
U
نشان دادن
to show up
U
نشان دادن
demonstrate
U
نشان دادن
shows
U
نشان دادن
evincing
U
نشان دادن
vision
U
یا نشان دادن
evinced
U
نشان دادن
to lean something against something
U
چیزی را به چیزی تکیه دادن
inserts
U
قرار دادن چیزی در چیزی
inserting
U
قرار دادن چیزی در چیزی
insert
U
قرار دادن چیزی در چیزی
louts
U
نفهمی نشان دادن
rubricate
U
قرمز نشان دادن
playoff
U
نشان دادن فیلم
cough up
<idiom>
U
بی تمایلی نشان دادن
react
U
واکنش نشان دادن
decorating
U
نشان یامدال دادن به
rubricize
U
قرمز نشان دادن
blaze
U
باتصویر نشان دادن
blazed
U
باتصویر نشان دادن
blazes
U
باتصویر نشان دادن
lout
U
نفهمی نشان دادن
decorates
U
نشان یامدال دادن به
playoffs
U
نشان دادن فیلم
adumbration
U
نشان دادن خلاصه
reacted
U
واکنش نشان دادن
pretypify
U
قبلا نشان دادن
To assert oneself . To display ones merit .
U
خودی را نشان دادن
pragmatize
U
واقعی نشان دادن
by show of hands
U
با نشان دادن دست
forces
U
خشونت نشان دادن
decorate
U
نشان یامدال دادن به
reacting
U
واکنش نشان دادن
keep at something
U
پشتکار نشان دادن
reacts
U
واکنش نشان دادن
prefigure
U
از پیش نشان دادن
measure
U
اندازه نشان دادن
graphs
U
با نمودار نشان دادن
foreshown
U
از پیش نشان دادن
emblem
U
با علایم نشان دادن
to be illustrative of
U
با عکس نشان دادن
marshaling
U
به ترتیب نشان دادن
emblems
U
با علایم نشان دادن
squirms
U
ناراحتی نشان دادن
showdown
U
نمونه نشان دادن
squirmed
U
ناراحتی نشان دادن
squirm
U
ناراحتی نشان دادن
graph
U
با نمودار نشان دادن
marshal
U
به ترتیب نشان دادن
marshaled
U
به ترتیب نشان دادن
marshals
U
به ترتیب نشان دادن
displaying
U
نشان دادن اطلاعات
to play fast and loose
U
بی ثباتی نشان دادن
displays
U
نشان دادن اطلاعات
marshalled
U
به ترتیب نشان دادن
displayed
U
نشان دادن اطلاعات
display
U
نشان دادن اطلاعات
emote
U
هیجان نشان دادن
image
U
نشان دادن تصویر
to hang back
U
بیمیلی نشان دادن
showdowns
U
نمونه نشان دادن
hang back
U
بی میلی نشان دادن
prefigured
U
از پیش نشان دادن
responded
U
واکنش نشان دادن
exemplified
U
بانمونه نشان دادن
televising
U
با تلویزیون نشان دادن
televises
U
با تلویزیون نشان دادن
televised
U
با تلویزیون نشان دادن
televise
U
با تلویزیون نشان دادن
squirming
U
ناراحتی نشان دادن
prefiguring
U
از پیش نشان دادن
respond
U
واکنش نشان دادن
force
U
خشونت نشان دادن
forcing
U
خشونت نشان دادن
exemplifies
U
بانمونه نشان دادن
for crying out loud
<idiom>
U
نشان دادن عصبانیت
exemplify
U
بانمونه نشان دادن
exemplifying
U
بانمونه نشان دادن
impassibly
U
بی نشان دادن عاطفه
prefigures
U
از پیش نشان دادن
responds
U
واکنش نشان دادن
emblematize
U
بطور کنایه نشان دادن
represented
U
بیان کردن نشان دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com