English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
diacritic U نشان تشخیص
diacritical U نشان تشخیص
diacritical marks U نشان تشخیص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
aiming field U نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
aiming symbol U ی که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
Other Matches
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
markings U نشان دار سازی نشان
marking U نشان دار سازی نشان
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
mark U نشان کردن نشان
marks U نشان کردن نشان
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
percipience U حس تشخیص
diagnostic U تشخیص
indistinctively U بی تشخیص
denotation U تشخیص
discretion U تشخیص
contradistinction U تشخیص
assessments U تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
distinctions U تشخیص
diagnostics U تشخیص ها
specification U تشخیص
diagnosis U تشخیص
assessment U تشخیص
discernment U تشخیص
distinction U تشخیص
diagnoses U تشخیص
indiscreet U فاقد حس تشخیص
psychodiagnosis U تشخیص روانی
Power of distiction. U قوه تشخیص
sensibility U حس تشخیص دقت
pattern recognitation U تشخیص الگو
pattern recognition U تشخیص الگو
sensibilities U حس تشخیص دقت
visual identification U تشخیص بصری
vision recognition U تشخیص بصری
voice recognition U تشخیص صوتی
voice recognition U تشخیص صدا
orientation U تشخیص موقعیت
Diagnosis. U تشخیص بیماری
make out <idiom> U تشخیص دادن
senses U حس تشخیص مفهوم
sensed U حس تشخیص مفهوم
vertification of debts U تشخیص مطالبات
verification of debt U تشخیص مطالبات
speech recogintion U تشخیص کلام
recognizing U تشخیص دادن
recognizes U تشخیص دادن
flair U قوه تشخیص
recognize U تشخیص دادن
recognising U تشخیص دادن
recognises U تشخیص دادن
recognizably U قابل تشخیص
recognizable U قابل تشخیص
speech recogintion U تشخیص گفتار
sense U حس تشخیص مفهوم
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
coefficient of determination U ضریب تشخیص
diagnostics U شیوههای تشخیص
differentiable U تشخیص پذیر
differential diagnosis U تشخیص افتراقی
discriminant function U تابع تشخیص
discriminately U از روی تشخیص
blind diagnosis U تشخیص بی نام
error detecting code U کد تشخیص خطا
fault datagnosis U تشخیص عیب
frequency discrimination U تشخیص فرکانس
diagnostically U ازراه تشخیص
diagnostic test U تست تشخیص
collision detection U تشخیص تصادم
corrective maintenance U عمل تشخیص
diagnose U تشخیص دادن
descry U تشخیص دادن
diagnosed U تشخیص دادن
diagnosing U تشخیص دادن
designator code U کد تشخیص یکان
diagnostic routine U روال تشخیص
carrier detect U تشخیص حامل
spots U تشخیص دادن
spot U تشخیص دادن
indiscrimination U عدم تشخیص
character recognition U تشخیص کاراکتر
discernible U قابل تشخیص
distinct U قابل تشخیص
spotting U تشخیص دادن
resolutions U قدرت تشخیص
resolution U قدرت تشخیص
judiciously U از روی تشخیص
identification U تشخیص هویت
indiscrete U غیرقابل تشخیص
identified U تشخیص دادن
differentials U تشخیص دهنده
differential U تشخیص دهنده
handwriting recognition U تشخیص دست خط
i.f.f. system U دستگاه تشخیص
identification of friend from foe U دستگاه تشخیص
identification signs U علائم تشخیص
identifying U تشخیص دادن
identify U تشخیص دادن
identifies U تشخیص دادن
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
diagnoses U تشخیص عیب
assessed U تشخیص دادن
assesses U تشخیص دادن
assessing U تشخیص دادن
espied U تشخیص دادن
espy U تشخیص دادن
diagnoses U تشخیص ناخوشی
espying U تشخیص دادن
discern U تشخیص دادن
discerned U تشخیص دادن
discerns U تشخیص دادن
assess U تشخیص دادن
diagnosis U تشخیص عیب
diagnosis U تشخیص ناخوشی
recognition U تشخیص بازشناخت
espies U تشخیص دادن
to know right from wrong U تشخیص دادن
distinguishing U تشخیص دهنده
hotter U تشخیص و ترمیم خطا
eyes U دیدخوب با تشخیص مسافت
eyeing U دیدخوب با تشخیص مسافت
eye U دیدخوب با تشخیص مسافت
spotting U تشخیص محل گلوله
prognostications U تشخیص قبلی مرض
prognostication U تشخیص قبلی مرض
electrodiagnosis U تشخیص با دستگاههای برقی
indistinguishably U بطور غیرقابل تشخیص
fault diagnosis U تشخیص نقص فنی
whiteout U عدم تشخیص موقعیت
materiel cognizance U مدیریت تشخیص کالا
finds U جستن تشخیص دادن
identification of supplies U تشخیص هویت کالا
identification zone U منطقه تشخیص هدف
optical recognition device U دستگاه تشخیص نوری
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
ocr U تشخیص کاراکترهای نوری
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
psychodiagnostics U ابزارهای تشخیص روانی
hottest U تشخیص و ترمیم خطا
hot U تشخیص و ترمیم خطا
indiscernible able U غیر قابل تشخیص
find U جستن تشخیص دادن
eying U دیدخوب با تشخیص مسافت
see-through U خوب تشخیص دادن
detection U عمل تشخیص چیزی
diagnostic routine U برنامه تشخیص عیب
cess U تشخیص وتعیین مالیات
see through U خوب تشخیص دادن
diagnostician U تشخیص دهندهء مرض
tell apart <idiom> U تشخیص تا کس یادو چیز
diagnostician U متخصص تشخیص مرض
to distinguish oneself [by] U خود را تشخیص دادن [با]
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
colourblindness U فقدان قوه تشخیص رنگ
computer assisted diagnosis U تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
detector U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
detectors U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
to make out someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
prognosticate U تشخیص دادن قبلی مرض
to discern someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
identified U مربوط کردن تشخیص دادن
overhead U بیت تشخیص خطا در ارسال
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
diagnostic routine U روش تشخیص معایب در اثرازمایش
wake light U چراغ تشخیص خط حرکت ناو
prognosticator U تشخیص دهنده قبلی مرض
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
distinguish U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
telling-off U تشخیص دادن فرق گذاردن
identification zone U منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
tell U تشخیص دادن فرق گذاردن
monroe diagnostic reading test U ازمون تشخیص خواندن مونرو
identifying U مربوط کردن تشخیص دادن
identify U مربوط کردن تشخیص دادن
differentiable U قابل تشخیص فرق گذاشتنی
distinguishes U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
tells U تشخیص دادن فرق گذاردن
identifies U مربوط کردن تشخیص دادن
frequency discriminator U دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
multiple discriminant function U تابع تشخیص چند متغیری
logic seeking U دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
flagman U داور مخصوص تشخیص امتیاز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com