English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bode U نشانه بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shrug your shoulders <idiom> U نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
Other Matches
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
omens U نشانه
presaging U نشانه
reminiscence U نشانه
one address U با یک نشانه
omen U نشانه
reminiscences U نشانه
presaged U نشانه
sacraments U نشانه
symptomless U بی نشانه
token U نشانه
bench mark U نشانه
tokens U نشانه
symbol U نشانه
sacrament U نشانه
portents U نشانه
portent U نشانه
presages U نشانه
mark U نشانه
presage U نشانه
cues U نشانه
icon U نشانه
icons U نشانه
emblem U نشانه
attribute U نشانه
marks U نشانه
cue U نشانه
signalled U نشانه
attributes U نشانه
attributing U نشانه
cursors U نشانه گر
emblems U نشانه
emblematic U نشانه
marker U نشانه
cursor U نشانه گر
markers U نشانه
indicative U نشانه
symptoms U نشانه
symptom U نشانه
ikons U نشانه
traced U نشانه
trace U نشانه
signal U نشانه
indications U نشانه ها
traces U نشانه
signaled U نشانه
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
depend U مربوط بودن منوط بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
owed U مدیون بودن مرهون بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
reside U ساکن بودن مقیم بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
resides U ساکن بودن مقیم بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
symptomatology U نشانه شناسی
pivot point U نقطه نشانه
train U نشانه رفتن
typology U نشانه شناسی
traffic signal U نشانه روشن
signaled U علامت نشانه
signal U علامت نشانه
trains U نشانه رفتن
trained U نشانه رفتن
code U نشانه قراردادی
cairns U سنگ نشانه
target U تیر نشانه
targetting U تیر نشانه
allegories U نشانه علامت
allegory U نشانه علامت
targetted U تیر نشانه
targets U تیر نشانه
targeting U تیر نشانه
signalled U علامت نشانه
sem U نشانه شناسی
prodrome U پیش نشانه
indicator U علامت خط نشانه
proof of laziness U نشانه تنبلی
line of sight U خط نشانه روی
token passing U گذراندن نشانه
aiming U نشانه روی
indication U اشعار نشانه
targeted U تیر نشانه
cairn U سنگ نشانه
marksmen U نشانه گیر
direction peg U میخ نشانه
discriminandum U نشانه افتراق
emblematical U حاوی نشانه
asterisk U 1-نشانه گرافیکی
proofs U نشانه مدرک
frequency mark U نشانه فرکانس
proof U نشانه مدرک
vetoing U نشانه مخالفت
go ahead U نشانه ترقی
aims U نشانه گرفتن .
aimed U نشانه گرفتن .
dan buoy U بویه نشانه
aim U نشانه گرفتن .
badge reader U نشانه خوان
marksman U نشانه گیر
cockshot U نشانه روی
cockshy U نشانه روی
bench mark U نشانه مبنا
cue learning U نشانه اموزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com