English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ratio of specific heats U نسبت گرمایی ویژه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
specific heat capacity U فرفیت گرمایی ویژه
lattice thermal resistivity U مقاومت ویژه گرمایی شبکه
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
thermal U گرمایی
heating U گرمایی
calorific U گرمایی
hypothermia U کم گرمایی
thermic U گرمایی
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
heat flux U شار گرمایی
heat resistance polymer U بسپار گرمایی
heat value U ارزش گرمایی
heat capacity U فرفیت گرمایی
heat balance U توازن گرمایی
general heat capacity U فرفیت گرمایی کل
heat conductivity U رسانندگی گرمایی
heat content U محتوای گرمایی
thermal effect U اثر گرمایی
heat exchanger U تبادلگر گرمایی
thermal flux U شار گرمایی
heat loss U اتلاف گرمایی
heat of combustion U ارزش گرمایی
heat pump U تلمبه گرمایی
heat energy U انرژی گرمایی
heating value U ارزش گرمایی
thermistor U مقاومت گرمایی
thermocouple U زوج گرمایی
thermal energy U انرژی گرمایی
thermal dissociation U تفکیک گرمایی
thermal decomposition U تجزیه گرمایی
thermo galvanometer U گالوانومتر گرمایی
thermochemistry U شیمی گرمایی
thermal conductivity U رسانندگی گرمایی
calorific value U ارزش گرمایی
thermal equilibrium U تعادل گرمایی
thermal excitation U برانگیختگی گرمایی
thermal ionization U یونش گرمایی
enthalpy U محتوای گرمایی
thermalgesia U دردزایی گرمایی
thermal waves U امواج گرمایی
thermal treatment U عملیات گرمایی
thermal capacity U فرفیت گرمایی
thermal scanning U غربال گرمایی
thermal agitation U اغتشاش گرمایی
thermal reservoir U منبع گرمایی
thermal pollution U الودگی گرمایی
caloric value U ارزش گرمایی
overload device U فیوز گرمایی
hot strength U استحکام گرمایی
thermal pollution U آلودگی گرمایی
sensible heat U محتوای گرمایی
total heat U محتوای گرمایی
thermocouple meter U سنجه با زوج گرمایی
thermoammeter U سنجه با زوج گرمایی
differential thermal analysis U تجزیه گرمایی تفاضلی
net calorific value U ارزش گرمایی خالص
d.t.a U تجزیه گرمایی تفاضلی
heat deflection temperature U دمای انحراف گرمایی
lattice heat conductivity U رسانندگی گرمایی شبکه
thermal conductivity U رسانائی گرمایی یا حرارتی
lattice heat capacity U فرفیت گرمایی شبکه
british thermal unit U واحد گرمایی بریتانیا
thermally isolated system U سیستم منزوی از نظر گرمایی
acid heat test U ازمون گرمایی با سولفوریک اسید
radiant heat U گرمایی که پرتووارازجسمی بیرون اید
thermocouple U وسیله اندازه گیری اختلاف درجه حرارت جفت گرمایی
stirling cycle U سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
electrothermal printer U چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
nets U ویژه
particular U ویژه
nett U ویژه
privilege U حق ویژه
net U ویژه
expert U ویژه گر
prerogatives U حق ویژه
specialist U ویژه گر
specially U ویژه
priviege U حق ویژه
paticular U ویژه
special <adj.> U ویژه
extra <adj.> U ویژه
express U ویژه
prerogative U حق ویژه
specifics U ویژه
specific U ویژه
specialists U ویژه گر
peculiar U ویژه
idiocrasy U ویژه
special character U ویژه
particulars U ویژه
expressed U ویژه
adhoc U ویژه
expresses U ویژه
special U ویژه
specific humidity U نم ویژه
expressing U ویژه
extra special U ویژه
experts U ویژه گر
morbid U ویژه ناخوشی
rarely U بااستادی ویژه
standing order U اوامر ویژه
lineaments U نشان ویژه
standing orders U اوامر ویژه
lineament U نشان ویژه
special effects U جلوههای ویژه
booth U جای ویژه
booths U جای ویژه
stalling U لژ جایگاه ویژه
stall U لژ جایگاه ویژه
characteristics U نشان ویژه
zoologist U ویژه گرجانورشناسی
versions U شرح ویژه
idioms U تعبیر ویژه
preceptorial U ویژه اموزگاری
prerogatives U حق یا امتیاز ویژه
acoustician U ویژه گر اواشنود
prerogatives U دارای حق ویژه
specialities U ویژه گری
juvenile U ویژه نو جوانان
nutritionists U ویژه گر تغذیه
nutritionist U ویژه گر تغذیه
prerogative U دارای حق ویژه
idioms U زبان ویژه
version U شرح ویژه
specific gravities U گرانی ویژه
specific gravity U گرانی ویژه
idiom U زبان ویژه
juveniles U ویژه نو جوانان
prerogative U حق یا امتیاز ویژه
idiom U تعبیر ویژه
speciality U ویژه گری
special verdict U تصمیم ویژه
special case U مورد ویژه
special bastard U حرامزاده ویژه
special agreement U قرارداد ویژه
singular matrix U ماتریس ویژه
singular matrix U ماتریش ویژه
kink U ویژه گی فرریز
labeled cargo U کالای ویژه
lachrymal U ویژه اشک
special character U دخشه ویژه
indicium U نشانه ویژه
special symbol U نماد ویژه
special passport U پاسپورت ویژه
special party U گروه ویژه
special duty U کار ویژه
special drawing rights U حق برداشت ویژه
special drawing right U حق برداشت ویژه
special deposits U سپردههای ویژه
lacrimal U ویژه اشک
life guard U هنگ ویژه
self weight U ویژه وزن
relative density U گرانی ویژه
regiospecific U جهت ویژه
quantum state U ویژه حالت
particular lien U حق حبس ویژه
penologist U ویژه گر کیفرشناسی
proper volume U ویژه حجم
proper function U ویژه تابع
prerogatived U دارای حق ویژه
monkish U ویژه راهبان
monocular U ویژه یک چشم
resistivity U مقاومت ویژه
net profit U سود ویژه
praetorian guard U گارد ویژه
body guard U هنگ ویژه
specific yield U ابدهی ویژه
specific weight U وزن ویژه
specific weight U سنگینی ویژه
specific volume U حجم ویژه
specific viscosity U گرانروی ویژه
specific rotation U چرخش ویژه
speleologist U ویژه گر غارشناسی
conizance U نشان ویژه
byelaw U قانون ویژه
bylaw U قانون ویژه
habiliments U جامه ویژه
cariologist U ویژه گر قلب
characteristic function U ویژه تابع
characteristic number U ویژه مقدار
characteristic root U ویژه مقدار
proper value U ویژه مقدار
specific resistance U مقاومت ویژه
specific lattice U شبکه ویژه
ecotype U بوم ویژه
specific heat U گرمای ویژه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com