English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semidiameter U شعاع دایره
radius U شعاع دایره
the power of a point with respect to a circle U قوت یک نقطه نسبت به یک دایره [ریاضی]
power of a point U قوت یک نقطه نسبت به یک دایره [ریاضی]
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
epicycloid U منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
quadrant U ربع دایره یک چهارم طول قوس دایره
pendant U سر ترنج [کلاله] [سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.]
epicycle U دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
circumferences U پیرامون
ambit U پیرامون
circuity U پیرامون
outlines U پیرامون
periphery U پیرامون
outlining U پیرامون
absis U پیرامون
circumference U پیرامون
perimeter U پیرامون
perimeters U پیرامون
outline U پیرامون
outlined U پیرامون
peripheries U پیرامون
circumnavigate U پیرامون پیمودن
outlining U خلاصه پیرامون
around U پیرامون دراطراف
perimeters U پیرامون محیط
space current U جریان پیرامون
outlines U خلاصه پیرامون
perimeter U پیرامون محیط
outlined U خلاصه پیرامون
periscopes U پیرامون بین
periscope U پیرامون بین
outline U خلاصه پیرامون
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
have to do with <idiom> U پیرامون موضوعی بودن
the four seas U دریاهای پیرامون بریتانیا
to skirt a camp U از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
perigynous U واقع در پیرامون مادگی یاتخمدان
parosteitis U اماس بافتهای پیرامون استخوان
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
my fancy plays round that idea U خیال من همواره در پیرامون این موضوع سیر میکند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
quadrant U ربع دایره ربع محیط دایره
rayless U بی شعاع
ray U شعاع
radius U شعاع
radius of curvature U شعاع خم
beams U شعاع
beam U شعاع
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
radiate U شعاع افکندن
radially U شعاع وار
electron beam U شعاع الکترون
mean radius U شعاع میانه
short swing U پیچهای با شعاع کم
triradiate U دارای سه شعاع
radius of influence U شعاع تاثیر
gyoradius U شعاع چرخش
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
stellate U شعاع دار
light ray U شعاع نور
nuclear radius U شعاع هسته
light beam U شعاع نور
ionic ray U شعاع یونی
ionic radius U شعاع یونی
radial of a well U شعاع یک چاه
radiating U شعاع افکندن
image ray U شعاع تصویر
radiates U شعاع افکندن
radiated U شعاع افکندن
main beam U شعاع اصلی
effective radius U شعاع موثر
short range U با شعاع عمل کم
radius U شعاع عملیات
radius of curvature U شعاع خمیدگی
atomic radius U شعاع اتمی
covalent radius U شعاع کووالانسی
corner radius U شعاع کنج
radiometer U شعاع سنج
radius gage U شابلون شعاع
radius vector U شعاع حامل
radius of action U شعاع عمل
radius of action U شعاع اثر
radius of curvatupe U شعاع انحناء
short-range U با شعاع عمل کم
radius of curvature U شعاع انحناء
an incident ray U شعاع ساقط
average radius U شعاع میانگاه
average radius U شعاع میانه
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
radius of gyration U شعاع چرخش
radius of giration U شعاع چرخش
radius of intrados U شعاع درونسو
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radius of extrados U شعاع برونسو
bohr radius U شعاع بور
casualty radius U شعاع تلفات
radius of a well U شعاع یک چاه
atomic radius U شعاع اتم
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
medium range U با شعاع عمل متوسط
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
casualty radius U شعاع تولید تلفات
sea room U شعاع مانور دریایی
radiant U شعاع گستر درخشان
light beam recorder U ثبات شعاع نور
damage radius U شعاع خطر مین
damage radius U شعاع منطقه خسارت
destruction radius U شعاع تخریب مین
wood ray U شعاع اوندی چوبی
double beam U شعاع مضاعف نور
van der waals radius U شعاع وان در والس
very short U شعاع عمل خیلی کم
very long U شعاع عمل زیاد
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
light ray bending U انحراف شعاع نور
pencilled U پرتوی شعاع دار
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
circling U دایره
field U دایره
tambourines U دایره
tambourine U دایره
division U دایره
disk U دایره
disks U دایره
department U دایره
departments U دایره
divisions U دایره
Dingbat U دایره
circle U دایره
spheres U دایره
circled U دایره
circles U دایره
sphere U دایره
fields U دایره
circuits U دایره
subdivision U دایره
rhomb U دایره
recurring curve U دایره
rondelle U دایره
roundle U دایره
circuit U دایره
rondel U دایره
agency U دایره
fielded U دایره
agencies U دایره
roundel U دایره
compass U دایره
center circle U دایره میانی
encyclopedic U دایره المعارفی
great circle U دایره عظیمه
circular arc U کمانی از دایره
equinoctial colure U دایره اعتدال
timbrel U دایره زنگی
tactile circle U دایره بساوشی
hour circle U دایره ساعتی
growth ring U دایره سالیانه
meridians U دایره نیمروز
meridians U دایره طول
meridian U دایره نیمروز
timbre U دایره زنگی
hemicycle U نیم دایره
half round U نیم دایره
gyre U گردش دایره
meridian U دایره طول
growth ring U دایره رشد
encyclopaedia U دایره المعارف
turning circle U دایره گردش
sector U قطاع دایره
cyclometer U دایره سنج
cycloidal U وابسته به دایره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com