English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wing loading U نسبت وزن کل به مساحت یال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
charactristic lenght U نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
contraction ratio U نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
disc loading U نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
Other Matches
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
measurements U مساحت
areas U مساحت
area U مساحت
space U مساحت
spaces U مساحت
measurement U مساحت
disc area U مساحت دیسک
area of a triangle U مساحت مثلث
wing area U مساحت بال
gateage U مساحت دهانههای یک سد
area U مساحت سطح
areas U مساحت سطح
planimeter U مساحت سنج
area chart U نمودار مساحت
surface area U مساحت سطح
area of a circle U مساحت دایره [ریاضی]
area of a disc U مساحت دایره [ریاضی]
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
density U تراکم الیاف [در یک مساحت معین]
circular mil U مساحت دایرهای به قطر یک میل
area of a circle U مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
area of a disc U مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
HRG U توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
resolutions U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolution U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
planimeter U دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
acres U واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
acre U واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
packing U تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت دیسک یا نوار ذخیره شوند
doubled up U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
recording U تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
recordings U تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
resolutions U تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
resolution U تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
measure U مساحت بر حسب فوت مربع یا متر مربع که در اثر ضرب طور در عرض بدست می آید
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
proportion U نسبت
kinship U نسبت
in respect of U به نسبت
t ratio U نسبت تی
respects U نسبت
in respect of U نسبت به
relational U نسبت
respect U نسبت
proportional U به نسبت
in the ratio of U به نسبت
ratios U نسبت
proportions U نسبت
format U نسبت
formats U نسبت
ratio U نسبت
uncross U نسبت
cognation U نسبت
in proprotion to U نسبت به
relation U نسبت
quotients U نسبت
quotient U نسبت
to U تا نسبت به
with respect to U نسبت به
in connexion with U نسبت به
In what proportion ? U به چه نسبت ؟
In the ration lf one to ten . U به نسبت یک به ده
than U نسبت به
rates U نسبت
rate U نسبت
rapport U نسبت
the rat of to U نسبت دو به سه
as compared to U نسبت به
in regard to U نسبت به
apropos of U نسبت به
bearing U نسبت
in relation to U نسبت به
towards U نسبت به
in regard of U نسبت به
attributing U نسبت دادن
feedback ratio U نسبت فیدبک
feedback ratio U نسبت پس خوراند
compression ratio U نسبت تراکم
fineness ratio U نسبت فرافت
in d. of U با بی اعتنایی نسبت به
glide ratio U نسبت سریدن
gyromagnetic ratio U نسبت ژیرومغناطیسی
he is faithful to me U نسبت به من باوفاست
hit ratio U نسبت اصابت
cash ratio U نسبت نقدینگی
deposit ratio U نسبت سپرده
attribute U نسبت دادن
distribution ratio U نسبت توزیع
error ratio U نسبت خطا
concentration ratio U نسبت تمرکز
attributes U نسبت دادن
contact ratio U نسبت تماس
cost benefit ratio U نسبت فایده
factor proportion U نسبت عوامل
control ratio U نسبت فرمان
current ratio U نسبت جاری
price ratio U نسبت قیمت
bypass ratio U نسبت کنارگذاری
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
absorption ratio U نسبت جذب
impedance ratio U نسبت امپدانس
correlation ratio U نسبت همبستگی
lay to U نسبت دادن به
aspect ratio U نسبت صفحه
liquidity ratio U نسبت نقدینگی
magnetogyric ratio U نسبت ژیرومغناطیس
mobility ratio U نسبت تحرک
abundance ratio U نسبت فراوانی
acidity coefficient U نسبت اکسیژن
affine U نسبت ازدواجی
ascribable U نسبت دادنی
affine U نسبت سلبی
advalorem U به نسبت قیمت
inverse ratio U نسبت معکوس
ionic ratio U نسبت یونی
activity ratio U نسبت فعالیت
oxygen ration U نسبت اکسیژن
mole ratio U نسبت مولی
aspect ratio U نسبت تصویر
porosity U نسبت روزنه ها
imputation U نسبت دادن
progenitorship U نسبت جدی
progressive ratio U نسبت تصاعدی
imputable U نسبت دادنی
baud rate U نسبت باود
bear on U نسبت داشتن
toward U بطرف نسبت به
us U نسبت بما
impluse ratio U نسبت ضربه
abundance U نسبت فراوانی
aspect ratio U نسبت دید
visibility U نسبت دید
nines complement U متمم نسبت به 9
one's complement U متمم نسبت به یک
assion U نسبت دادن
operating ratio U نسبت عملیاتی
impluse ratio U نسبت ایمپولز
image ratio U نسبت تصویر
prorenata U نسبت موافق
percentages U نسبت یا درصد
ascribing U نسبت دادن
ascribes U نسبت دادن
ascribed U نسبت دادن
ascribe U نسبت دادن
favouritism U مساعدت نسبت به
strength ratio U نسبت استحکام
blood U نسبت خویشاوندی
sensitivity ratio U نسبت حساسیت
relation U رابطه نسبت
settlement ratio U نسبت نشست
regard U باره نسبت
shunt ratio U نسبت شنت
regarded U باره نسبت
regards U باره نسبت
stress ratio U نسبت تنش
water cement ratio U نسبت اب و سیمان
transformation ratio U نسبت تبدیل
transmissivity U نسبت فرافرستی
two's complement U متمم نسبت به دو
percentage U نسبت یا درصد
viscosity ratio U نسبت گرانروی
void ratio U نسبت منفذها
voltage ratio U نسبت ولتاژ
weight ratio U نسبت وزن
to put down U نسبت دادن
attribution U نسبت دادن
ten's complement U متمم نسبت به 01
correspondingly U بهمان نسبت
there is nothing wanting U چیزی کم نسبت
to behave toward U رفتارکردن نسبت به
to do by U رفتارکردن نسبت به
credits U نسبت دادن
proximity of blood U قرابت نسبت
scale down U به نسبت ثابت
saving ratio U نسبت پس انداز
roundness U نسبت گردی
reduction ratio U نسبت کاهش
relativization U نسبت دادن
connexions U بستگی نسبت
connection U بستگی نسبت
recycling ratio U نسبت بازگردانی
recycle ratio U نسبت بازگردانی
transformer ratio U نسبت مبدل
imputes U نسبت دادن
ratio of transformer U نسبت مبدل
relationship U وابستگی نسبت
relationships U وابستگی نسبت
velocity ratio U نسبت سرعت
ratio detector U اشکارساز نسبت
scalling factor U نسبت اشل
imputed U نسبت دادن
credited U نسبت دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com