Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
best power mixture
U
نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
best economy mixture
U
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
auto rich
U
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
fuel air mixture ratio
U
نسبت مخلوط سوخت و هوا
auto lean
U
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
fuel oil mixture
U
مخلوط روغن و سوخت
popped
U
سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
pops
U
سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
pop
U
سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
combustion starter
U
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
air/fuel ratio
U
نسبت هوا به سوخت
weakest maintained
U
ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
accelerating pump
U
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
propor tionably
U
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
tubbable
U
متناسب برای لوله یا تغاریابشکه
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
turbofan
U
موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
vehicle mass ratio
U
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
burners
U
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
burner
U
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
bingo
U
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
into plane service
U
تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
dry ginger
U
نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
wet wing
U
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
batches
U
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch
U
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
brake specific fuel consumption
U
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
cartridge
U
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
boost rocket
U
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
cartridges
U
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
admix
U
مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
nitro
U
مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
central refueling provisions
U
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
cruise control
U
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
air metering force
U
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
bipropellant
U
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
state chicken
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
amalgam
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgams
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
atomizers
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomisers
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
wobble pump
U
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
case sensitive search
U
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
appeal play
U
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
monochord
U
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
state tiger
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
particular lien
U
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
diesel ramjet
U
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
recovery
U
حصول
procuance
U
حصول
recoveries
U
حصول
procuration
U
حصول
reached
U
حصول
gained
U
حصول
gains
U
حصول
reaching
U
حصول
gain
U
حصول
reaches
U
حصول
reach
U
حصول
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
accesses
U
وسیله حصول
accessed
U
وسیله حصول
accessing
U
وسیله حصول
unachievable
U
غیرقابل حصول
access
U
وسیله حصول
get at able
U
قابل حصول
procurable
U
قابل حصول
obtainable
U
قابل حصول
attainments
U
حصول اکتساب
acquirable
U
قابل حصول
attainability
U
قابلیت حصول
attainment
U
حصول اکتساب
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
reserve factor
U
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
gained
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gains
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gain
U
حصول تحصیل منفعت کردن
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
colour
U
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colours
U
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
turboprop
U
توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
retrieve
U
اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieved
U
اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
unobtainable
U
بدست نیامدنی نایافتنی غیرقابل حصول
retrieves
U
اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
in proportion
U
متناسب
proportionate
U
متناسب
commensurate
U
متناسب
applicative
U
متناسب
proprotionable
U
متناسب
proportionable
U
متناسب
eurhythmic
U
متناسب
pro rata
U
متناسب
symmetric
U
متناسب
proportional
U
متناسب
back
U
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
mastered
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
charactristics
U
مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
backs
U
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
ullage
U
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
characteristic strength
U
مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
harmonizing
U
متناسب بودن
harmonizes
U
متناسب بودن
appropriated technology
U
تکنولوژی متناسب
harmonized
U
متناسب بودن
harmonize
U
متناسب بودن
harmonising
U
متناسب بودن
harmonises
U
متناسب بودن
harmonised
U
متناسب بودن
proportionment
U
متناسب سازی
comproportionation
U
ترکیب متناسب
coordinate
U
متناسب کردن
unapt
U
غیر متناسب
coordinative
U
متناسب سازنده
tips
U
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
coapt
U
باهم متناسب شدن
coordinate
U
متناسب یا هماهنگ کردن
proportionably
U
بطور متناسب یا با قرینه
well proportioned
U
با تناسب متناسب موزون
harmonic division
U
طبقه بندی متناسب
harmonic proportion
U
طبقه بندی متناسب
commensurateness
U
متناسب کردن تناسب
up to par/scratch/snuff/the mark
<idiom>
U
متناسب با استاندارد طبیعی
proportionate
U
فراخور متناسب کردن
proportional pie graph
U
نمودار گرد متناسب
mismatch
U
متناسب نبودن ناجور بودن
queued
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
reddendo singula singulis
U
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
amplidyne
U
ژنراتور دی سی که ولتاژخروجی ان با تغییرات تحریک میدان متناسب است
differentiating cicuit
U
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
hook's law
U
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
actinoelectric
U
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
acceleration principle
U
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
differentiator
U
وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
suit
U
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suits
U
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suited
U
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
compost
U
مخلوط
mixers
U
مخلوط کن
blending
U
مخلوط
mixture
U
مخلوط
mixer
U
مخلوط کن
blent
U
مخلوط شد
mixtures
U
مخلوط
mixed
U
مخلوط
blenders
U
مخلوط کن
macedoine
U
مخلوط
blender
U
مخلوط کن
hash
U
مخلوط
composite
U
مخلوط
confused
U
مخلوط
anti freeze mixture
U
مخلوط ضد یخ
blends
U
مخلوط
blend
U
مخلوط
admixtion
U
مخلوط
admixture
U
مخلوط
meddles
U
مخلوط کردن
intermeddle
U
مخلوط کردن
homogeneous mixture
U
مخلوط همگن
intercarrier beat
U
زنه مخلوط
intercarrier buzz
U
وزوز مخلوط
meddled
U
مخلوط کردن
melts
U
مخلوط کردن
interlard
U
مخلوط کردن
melt
U
مخلوط کردن
blends
U
مخلوط امیختگی
rich mix
U
مخلوط پر مایه
mixes
U
مخلوط ترکیبی
weak mixture
U
مخلوط ضعیف
mixing
U
مخلوط کردن
mix
U
امیزه مخلوط
heterogeneous mixture
U
مخلوط ناهمگن
mix
U
مخلوط ترکیبی
mixes
U
امیزه مخلوط
batch mixer
U
مخلوط کن ضربهای
unadulterated
U
مخلوط نشده
meddle
U
مخلوط کردن
commix
U
مخلوط کردن
porridge
U
چیز مخلوط
mixture
U
بتن مخلوط کن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com