English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
composition U نسبت اجزای سازنده
compositions U نسبت اجزای سازنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to orient compound U نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
composition U نسبت اجزاء سازنده
compositions U نسبت اجزاء سازنده
diagonal matrix U ماتریسی که همه اجزای ان به جز اجزای قطر اصلی صفر باشد
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
pertubative U اشفته سازنده مضطرب سازنده
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
frequency component U اجزای فرکانس
building component U اجزای ساختمان
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
bag U تعدادی از اجزای نا مرتب
assets U اجزای داده جدا
bags U تعدادی از اجزای نا مرتب
explosions U لیست اجزای بکاررفته در یک محصول
explosion U لیست اجزای بکاررفته در یک محصول
azimuth resolution U اجزای سمتی هواپیما کوچکترین احادسمتی
arrays U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
entoptics U شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
azimuth micrometer U وسیله نشان دهنده اجزای سمت هواپیما
work breakdown U روش تقسیم یک عمل به اجزای مشخص و کوچک
bridges U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
cold U اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colder U اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
coldest U اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colds U اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
fitting shop U کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
consumables U موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
compositor U سازنده
constructive U سازنده
fomative U سازنده
constructor U سازنده
concoctor U سازنده
wright U سازنده
compositors U سازنده
fabricator U سازنده
fabricant U سازنده
constituents U سازنده
constituent U سازنده
builders U سازنده
components U سازنده
maker U سازنده
makers U سازنده
instrumentalist U سازنده
builder U سازنده
component U سازنده
instrumentalists U سازنده
manufacturer U سازنده
producers U سازنده
producer U سازنده
manufacturers U سازنده
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
bridged U سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge U سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridges U سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
lubricants U روان سازنده
depletive U تهی سازنده
computer manufacturer U سازنده کامپیوتر
separative U جدا سازنده
coordinative U متناسب سازنده
procreation U سازنده زایش
sonneteer U سازنده غزل
builders U موسس سازنده
alterative U دگرگون سازنده
lubricant U روان سازنده
vitiator U تباه سازنده
deific U خدا سازنده
spoiler U فاسد سازنده
presentive U مجسم سازنده
supersessive U لغو سازنده
suppressive U موقوف سازنده
restrictive U محدود سازنده
assuror U مطمئن سازنده
assurer U مطمئن سازنده
suppressor U موقوف سازنده
refrigerative U خنک سازنده
refrigrative U خنک سازنده
qualificatory U محدود سازنده
purificative U پا سازنده تطهیری
subjugator U مطیع سازنده
procreator U موجد سازنده
builder U موسس سازنده
lubricate U روان سازنده
lubricated U روان سازنده
lubricates U روان سازنده
lubricating U روان سازنده
ingredient U عنصر سازنده
ingredients U عنصر سازنده
renovator U باز نو سازنده
fabricator U سازنده وسایل
factor U سازنده فاکتور
component U جزء سازنده
factors U سازنده فاکتور
components U جزء سازنده
elucidatory U روشن سازنده
qualifier U ملایم سازنده
enslaver U بنده سازنده
composers U سازنده مصنف
manufacturers' agent U نماینده سازنده
qualifiers U ملایم سازنده
composer U سازنده مصنف
distractive U پریشان سازنده
manufacturer's agent U نماینده سازنده
inveigler U گمراه سازنده
interceptive U جدا سازنده
irradiative U روشن سازنده
melodist U سازنده ملودی
manifestative U اشکار سازنده
incorporator U یکی سازنده
dispossessor U بی بهره سازنده
dissipative U پراکنده سازنده
lutist U سازنده عود
film developer U سازنده فیلم
board U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
boarded U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
boilermaker U سازنده دیگ بخار
ideologue U سازنده ایده ئولوژی
boiler maker U سازنده دیگ بخار
manufacturer U تولید کننده سازنده
manufacturers U تولید کننده سازنده
manufacturer's software U نرم افزار سازنده
metrist U سازنده نظم وشعر
purificatory U پاک سازنده تطهیری
loathful U دافع بیرغبت سازنده
reflectional U بازتابنده منعکس سازنده
wright U کارگر سازنده نجار
mitigatory U سبک سازنده مخفف
formative U ترکیب کننده سازنده
paper stainer U سازنده کاغذهای دیواری
indican U ماده سازنده نیل
diallist U سازنده ساعت افتابی
original equipment manufacturer U سازنده تجهیزات اصلی
elucidative U تفسیری روشن سازنده
ceramist U سازنده فروف سفالین
ceramicist U سازنده فروف سفالین
procurer U فراهم سازنده جاکش
producer advertising U تبلیغ توسط سازنده
toyer U سازنده اسباب بازی
reflective U بازتابنده منعکس سازنده
pictorial U تصویر نما مجسم سازنده
spoilsman U تباه کننده فاسد سازنده
producers U عمل اورنده سازنده باراورنده
perversive U گمراه کننده منحرف سازنده
honeywell U یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
self discharging U ازاد سازنده نفس خود
unisys U یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
illusory U گمراه کننده مشتبه سازنده
illusive U گمراه کننده مشتبه سازنده
producer U عمل اورنده سازنده باراورنده
mitigative U سبک سازنده تخفیف دهنده
humiliatingly U پست سازنده خفیف کننده
humiliating U پست سازنده خفیف کننده
wet cooper U سازنده چلیک برای مایعات
detonating U محترق شونده منفجر سازنده
assimilator U تحلیل برنده همانند سازنده
carver U قلم سنگ تراشی سازنده
data general corporation U سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
pastoralist U سازنده شعرهای روستایی چوپان
flag waver U مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
Dec U یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
dry cooper U سازنده چلیک برای خشکه بار
digital equipment corporation U سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
borland international U یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
motorola U سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
control data corporation U یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
circuits U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuit U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
leukosis U زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
smokescreen U عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
outriggers U اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
horner U سازنده شانههای شاخی کرنازن شاخ تراش
free issue materials U موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
metencephalon U قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
radio sheck U یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
parbasis U سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
doa U شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
third party lease U توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
nucleon U اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
protasis and apodosis U شرط و اجزای شرط
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
unbundled U اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
kinship U نسبت
relational U نسبت
in the ratio of U به نسبت
as compared to U نسبت به
in respect of U نسبت به
in proprotion to U نسبت به
in connexion with U نسبت به
apropos of U نسبت به
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com