Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flattish
U
نسبتا خنک یابیمزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
this work is palling on me
U
اینکاردارد برای من خسته کننده یابیمزه میشود
semiarid
U
نسبتا کم اب
relatively
U
نسبتا"
sort of
U
نسبتا
comparatively
U
نسبتا
rather
U
نسبتا
wettish
U
نسبتا تر
poorish
U
نسبتا ضعیف
poorish
U
نسبتا فقیر
oldish
U
نسبتا پیر
nowhere near
U
نسبتا دور
lightish
U
نسبتا روشن
lightish
U
نسبتا سبک
hypothermal
U
نسبتا گرم
goodish
U
نسبتا خوب
prettyish
U
نسبتا زیبا
yellowy
U
نسبتا زرد
thinnish
U
نسبتا لاغر
tallish
U
نسبتا بلند
subaquatic
U
نسبتا ابزی ا
strongish
U
نسبتا قوی
stiffish
U
نسبتا سخت
widish
U
نسبتا وسیع
somedeal
U
اندکی نسبتا
slowish
U
نسبتا کند
thickish
U
نسبتا ضخیم
youngish
U
نسبتا جوان
andante
U
نسبتا ملایم
modest
U
معتدل نسبتا کم
darkish
U
نسبتا تاریک
thickly
U
نسبتا ضخیم
biggish
U
نسبتا بزرگ
coolish
U
نسبتا خنک
smallish
U
نسبتا کوچک
considerably
U
نسبتا"زیاد
andante
U
نسبتا اهسته
largish
U
نسبتا بزرگ
fair
U
نسبتا خوب متوسط
sweetish
U
چیز نسبتا شیرین
fairer
U
نسبتا خوب متوسط
fairest
U
نسبتا خوب متوسط
heavy-set
U
چهارشانه و نسبتا چاق
partly
U
نسبتا دریک جزء
enough
U
باندازهء کافی نسبتا
fairs
U
نسبتا خوب متوسط
large scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion
U
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
good
U
معتبر موجه نسبتا" زیاد
large-scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
clothesline
U
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
gambusia
U
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
gallinipper
U
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
orthocephalic
U
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
wind shadow
U
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
acerbic
<adj.>
U
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
anthracite
U
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
ectoplasm
U
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
chrome dyes
U
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos
U
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
jijim
[cicim]
U
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
filikli
U
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com