Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
neighbors
U
نزدیک مجاور
neighbour
U
نزدیک مجاور
neighbours
U
نزدیک مجاور
adjoining
U
نزدیک مجاور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
appressed
U
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
Other Matches
buffer duo
U
دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
limitrophe
U
مجاور مرزی مجاور
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
adjacent rows
U
ردیف های مجاور
[رج های مجاور]
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore
U
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approached
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
abutting
U
مجاور
neighbor
U
مجاور
nigh
U
مجاور
vicinage
U
مجاور
proximal
U
مجاور
next
U
مجاور
circumjucent
U
از هر سو مجاور
contiguous
U
مجاور
adjacent
U
مجاور
adjoining
U
مجاور
coterminous
U
مجاور
vicinity
U
مجاور
conterminous
U
مجاور
appressed
U
مجاور
vicinal
U
مجاور
near by
U
مجاور
neighbouring
U
مجاور
nearby
U
مجاور
aduacent sound
U
صدای مجاور
adjacent lines
U
خطهای مجاور
gravesides
U
مجاور قبر
collateral
U
همسایه مجاور
border
U
مجاور بودن
bordered
U
مجاور بودن
bordering
U
مجاور بودن
graveside
U
مجاور قبر
vicinal dihalide
U
دی هالید مجاور
abuting surface
U
سطح مجاور
abuttals
U
زمین مجاور
abuttal
U
زمین مجاور
adjacent video
U
ویدئو مجاور
proximal stimulus
U
محرک مجاور
adjoin
U
مجاور بودن
paranephric
U
مجاور کلیه
adjacent
U
مجاور همسایه
anal
U
مجاور مقعد
adjoined
U
مجاور بودن
adjoins
U
مجاور بودن
against
U
پیوسته مجاور
parahepatic
U
مجاور کبد
contiguous zone
U
منطقه مجاور
anchimeric assistance
U
کمک گروه مجاور
monkey chatter
U
تداخل کانال مجاور
colocate
U
در مجاور هم قرار دادن
adjacent channel interfernce
U
تداخل کانال مجاور
allele
U
ژنهای ناهمسان مجاور
adjacent point
نقطه های مجاور
surrounding
U
احاطه کننده مجاور
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
adjacent
U
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
hand-to-hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
garbage
U
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
mid wicket
U
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
hydro
U
هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
nips
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
inducing
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
contiguous
U
فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
induces
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
overlap tell
U
رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
dotting
U
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
I could have sworn that there was somebody in the next room .
U
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
dot
U
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
triangulation
U
تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
base pitch
U
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
compass compensation
U
تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
photo pattern generation
U
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
joggles
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
closest
U
نزدیک
proximate
U
نزدیک
near upon
U
نزدیک
on the eve of
U
نزدیک
next door to
U
نزدیک
upcoming
U
نزدیک
towards
U
نزدیک
closes
U
نزدیک
nigh
U
نزدیک
neighbouring
U
نزدیک
hand to hand
U
نزدیک
hand-to-hand
U
نزدیک
not ahunderd mails flom
U
نزدیک
close up
U
از نزدیک
on the verge of
U
نزدیک به
narrowly
U
از نزدیک
to gain ground upon
U
نزدیک
close-ups
U
از نزدیک
forthcoming
U
نزدیک
approaching
U
نزدیک
up against
<idiom>
U
نزدیک به
vicinal
U
نزدیک
imminent
U
نزدیک
close
U
نزدیک
near by
U
نزدیک به
near at hand
U
نزدیک
beside
U
نزدیک
by
U
از نزدیک
close-up
U
از نزدیک
contiguous
U
نزدیک
closer
U
نزدیک
up to
<idiom>
U
نزدیک به
near
U
نزدیک
accessible
U
نزدیک
adjacent
U
نزدیک
near-
U
نزدیک
close aboard
U
نزدیک
forbye
U
نزدیک
in sight
U
نزدیک
cephalo
U
نزدیک به سر
caudal
U
نزدیک به دم
forby
U
از نزدیک
forby
U
نزدیک
fast by
U
نزدیک
neared
U
نزدیک
close by
U
نزدیک
near by
U
نزدیک
nearby
U
نزدیک
nears
U
نزدیک
nearing
U
نزدیک
nearest
U
نزدیک
forbye
U
از نزدیک
at hand
U
نزدیک
nearer
U
نزدیک
foreby
U
نزدیک
hard by
U
نزدیک
toward
U
نزدیک به مقارن
low
U
نزدیک سبد
going on
U
نزدیک شدن
close range
U
مسافت نزدیک
gain on
U
نزدیک شدن به
on the simmer
U
نزدیک بجوش
close price
U
قیمت نزدیک
of kin
U
نزدیک همانند
close in
U
نزدیک شدن
odd comeshortly
U
روز نزدیک
close range
U
فاصله نزدیک
close supervision
U
نظارت نزدیک
far and near
U
دور و نزدیک
danger close
U
خطر نزدیک
cypres
U
تقریبی نزدیک
closes
U
نزدیک به ناو
draw near
U
نزدیک شدن
to draw near or nigh
U
نزدیک شدن
draw on
U
نزدیک شدن
erelong
U
در اینده نزدیک
come by
U
نزدیک شدن
closes
U
نزدیک بهم
close support
U
پشتیبانی نزدیک
closest
U
نزدیک به ناو
closest
U
نزدیک بهم
immediate flanks
U
جناحین نزدیک
odd comeshortly
U
اینده نزدیک
admaxillary
U
نزدیک ارواره
deeper
U
نزدیک به هدف
deep
U
نزدیک به هدف
keep back
U
نزدیک نشوید
infighting
U
نبرد نزدیک
near point
U
نقطه نزدیک
inextremis
U
نزدیک بمرگ
near shore
U
نزدیک به ساحل
inapproachable
U
نزدیک نشدنی
deepest
U
نزدیک به هدف
adducent
U
نزدیک کننده
aftermost
U
نزدیک پاشنه
aggress
U
نزدیک شدن
paranasal
U
نزدیک بینی
near sightedness
U
نزدیک بینی
near sight
U
نزدیک بینی
myopy
U
نزدیک بینی
adductor
U
نزدیک کننده
near by
U
دم دست نزدیک
myopia
U
نزدیک بینی
upcoming
U
دراتیه نزدیک
hare sighted
U
نزدیک بین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com