English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
next U نزدیک ترین پس ازان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
next of kin U نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
hyperfocal distance U نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost U پایین ترین زیر ترین
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
thereof=of that U ازان
therefter U ازان پس
therefter U پس ازان
afterwards U پس ازان
away U پس ازان
thence U پس ازان
subsequent to that event U پس ازان رویداد
therein U ازان حیث
this is inferior to that U این ازان
eftsoon U اندکی پس ازان
it is all greek to me U ازان سودرنمیاورم
thereafter U بعد ازان
long a U مدتهاپس ازان
this is better than that U این ازان بهتراست
it is pervious to light U روشنایی ازان می گذرد
he is not of that stamp U ازان جنس نیست
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
dye wood U چوبی که ازان رنگ میگیرند
he is not of that type U ازان قبیل اشخاص نیست
to gut a book U مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
dice box U پیالهای که طاس را ازان میریزند
wellŠwhat of it? U چه نتیجهای ازان بدست می اید
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
secernent U اندامی که چیزی ازان تراوش کند
it came to my knowledge U من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
fitch U موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
mofette U دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
feed door U دری که ازان سوخت درکوره میریزند
it is not d. U نمیتوان ازان صرف نظر کرد
fly agaric U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
it savours of revenge U بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
fly amanita U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
to slit hide into thongs U پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
fustic U یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
castle U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castles U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
one's pet aversion U چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
fly bane U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
redan U استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
pete cock U شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
to say grace U دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
chock U قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
special vertict U رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
gopher wood U چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
soever U واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
dead line U خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
helmcloud U ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast U وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
muslin U یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
grey matter U بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
backmost U پس ترین
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
floating fender U زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
edge detection U اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
calibrated orifice U سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
meritorious U شایسته ترین
drier U : خشک ترین
leftmost U سمت چپ ترین
aftmost U عقب ترین
topmost U اعلی ترین
lower most U پایین ترین
lowermost U پایین ترین
eldest U مسن ترین
least significant U کم اهمیت ترین
lattermost U پست ترین
lattermost U عقب ترین
backmost U عقب ترین
hindmost U عقب ترین
downmost U پایین ترین
arrant U بدنام ترین
lowest U پایین ترین
furthest U پیشرفته ترین
driest U خشک ترین
rearmost U عقب ترین
bottommost U پایین ترین
middlemost U میان ترین
undermost U پایین ترین
best U عظیم ترین
nethermost U پست ترین
proto U مهم ترین
foremost U پیش ترین
most important <adj.> U مهم ترین
rightmost U راست ترین
undermost U زیر ترین
westernmost U غربی ترین
midmost U میان ترین
more like;most like U شبیه ترین
most significant U پراهمیت ترین
first and foremost <adv.> U پیش ترین
logograph U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
ticked U سخت ترین مرحله
bottom price U پائین ترین قیمت
tenth rate U از پایین ترین جنس
aftermost U عقب ترین واپسین
tick U سخت ترین مرحله
easternmost U شرقی ترین نقطه
tenth rate U پایین ترین درجه
ticks U سخت ترین مرحله
best U شایسته ترین پیشترین
innermost U داخلی ترین دراعماق
top flight U اعلی ترین مرتبه
eastermost U شرقی ترین نقطه
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
least significant digit U کم اهمیت ترین رقم
most significant digit U با ارزش ترین رقم
full-back U عقب ترین بازی کن
most significant bit U با ارزش ترین بیت
full-backs U عقب ترین بازی کن
neap U خفیف ترین جزر و مد
neap tide U پائین ترین جزر و مد
most significant bit U با اهمیت ترین بیت
most significant digit U با اهمیت ترین رقم
royal road U اسان ترین راه
lsb U کم اهمیت ترین بیت
least significant bit U کم اهمیت ترین بیت
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
main battle tank U قوی ترین تانک رزمی
combat resolution U پایین ترین رده رزمی
lower high water U پایین ترین پیشرفت اب دریا
culminant U درمرتفع ترین موضع کامل
lasted U پایین ترین درجه یا مقام
Put your warmest clothes on . U گرم ترین لباسهایت را تن کرد
curtail step U پایین ترین پله پلگان
curtal step U پایین ترین پله پلگان
upmost U عالی ترین بالاترین درجه
last U پایین ترین درجه یا مقام
sternmost U عقب ترین قسمت کشتی
primitive data type U ساده ترین شکل داده
fullback U جای عقب ترین بازی کن
thermosphere U خارجی ترین لایه اتمسفر
admiral U عالی ترین افسرنیروی دریایی
exosphere U خارجی ترین لایه اتمسفر
admirals U عالی ترین افسرنیروی دریایی
lasts U پایین ترین درجه یا مقام
troposphere U پایین ترین بخش اتمسفر
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
least common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
least upper bound [lub, LUB] U کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
bottom U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
lowest common multiple [LCM] U کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
lowest common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
bellies U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
least common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
belly U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
master pick U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
subcutis U عمیق ترین قسمت زیر پوست
smallest common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
This is the easisrt way. U این آسان ترین راه است
skirting armor U ضخیم ترین قسمت زره تانک
last but not least <idiom> U آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
master tooth U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
lower low water U پایین ترین پست رفت اب دریا
supremum U کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
reentrant subroutine U زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
it is not t. U برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
highest common factor [HCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common factor [GCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common divisor U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
msb U با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
msd U با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
knight bachelor U پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
best seller U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
greatest common divisor [gcd] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
white wool U [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com