Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
next of kin
U
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
next
U
نزدیک ترین پس ازان
hyperfocal distance
U
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
immediate inheritance
U
وارث بلافصل
next of kin
U
وارث بلافصل
parentela
U
خویشاوندان
kinsfolk
U
خویشاوندان
kinfolk
U
خویشاوندان
immediate addressing
U
ادرس دهی بلافصل
immediate addressing
U
نشان دهی بلافصل
intermarriage
U
ازدواج با خویشاوندان
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost
U
پایین ترین زیر ترین
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution
U
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
court rug
U
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
relative
U
منسوب
of kin
U
منسوب
sib
U
منسوب
attributed
U
منسوب
owing
U
منسوب
affined
U
منسوب
refer
U
منسوب داشتن
strategic
U
منسوب به strategy
referred
U
منسوب داشتن
refers
U
منسوب داشتن
dantesque
U
منسوب به دانته
relativization
U
منسوب کردن
ecclesiastical
U
منسوب به کلیسا
fairness
U
منسوب به پریان
consular
U
منسوب به کنسول
ammino
U
منسوب به امونیاک
sib
U
منسوب نسبی
kin
U
خویشی منسوب
aeolian
U
منسوب به ائولوس
amaranthine
U
منسوب به تاج خروس
detrital
U
منسوب به اوار سایشی
capitalistic
U
منسوب به سرمایه داری
agnatic
U
منسوب از طرف پدر
auctorial
U
منسوب به نویسنده یا مولف
astrophysical
U
منسوب به فیزیک نجومی
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
U
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
iliad
U
داستان حماسی منسوب به هومر
autonomic
U
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
in law
U
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
astrological
U
منسوب به علم ستاره شناسی
adenoidal
U
منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
adenoid
U
شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
ulysses
U
اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
Dantesqua
U
[منسوب به دانته احیاگر سبک گوتیک در قرن نوزدهم]
draconic
U
منسوب به اقشزخ قانون گذاراتنی در 621 پیش ازمیلاد
approached
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
bluestockings
U
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestocking
U
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
odysseys
U
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odyssey
U
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
mid wicket
U
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
backmost
U
پس ترین
Spanish knot
U
گره اسپانیایی
[این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
Mohtasham design
U
طرح محتشمی
[اینگونه طرح ها منسوب به استاد محتشم کاشانی بافنده مشهور کاشان می باشد.]
backmost
U
عقب ترین
eldest
U
مسن ترین
downmost
U
پایین ترین
most important
<adj.>
U
مهم ترین
bottommost
U
پایین ترین
most significant
U
پراهمیت ترین
undermost
U
پایین ترین
lattermost
U
پست ترین
furthest
U
پیشرفته ترین
lowest
U
پایین ترین
best
U
عظیم ترین
meritorious
U
شایسته ترین
hindmost
U
عقب ترین
lower most
U
پایین ترین
westernmost
U
غربی ترین
lowermost
U
پایین ترین
leftmost
U
سمت چپ ترین
least significant
U
کم اهمیت ترین
midmost
U
میان ترین
topmost
U
اعلی ترین
foremost
U
پیش ترین
lattermost
U
عقب ترین
more like;most like
U
شبیه ترین
proto
U
مهم ترین
undermost
U
زیر ترین
arrant
U
بدنام ترین
rearmost
U
عقب ترین
drier
U
: خشک ترین
nethermost
U
پست ترین
driest
U
خشک ترین
aftmost
U
عقب ترین
middlemost
U
میان ترین
rightmost
U
راست ترین
first and foremost
<adv.>
U
پیش ترین
neap
U
خفیف ترین جزر و مد
ticks
U
سخت ترین مرحله
neap tide
U
پائین ترین جزر و مد
tick
U
سخت ترین مرحله
tenth rate
U
از پایین ترین جنس
full-back
U
عقب ترین بازی کن
bottom price
U
پائین ترین قیمت
aftermost
U
عقب ترین واپسین
royal road
U
اسان ترین راه
eastermost
U
شرقی ترین نقطه
tenth rate
U
پایین ترین درجه
easternmost
U
شرقی ترین نقطه
full-backs
U
عقب ترین بازی کن
top flight
U
اعلی ترین مرتبه
ticked
U
سخت ترین مرحله
least significant digit
U
کم اهمیت ترین رقم
most significant bit
U
با ارزش ترین بیت
least significant bit
U
کم اهمیت ترین بیت
heartstring
U
عمیق ترین احساسات دل
most significant digit
U
با ارزش ترین رقم
best
U
شایسته ترین پیشترین
innermost
U
داخلی ترین دراعماق
most significant digit
U
با اهمیت ترین رقم
lsb
U
کم اهمیت ترین بیت
most significant bit
U
با اهمیت ترین بیت
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
thermosphere
U
خارجی ترین لایه اتمسفر
primitive data type
U
ساده ترین شکل داده
upmost
U
عالی ترین بالاترین درجه
troposphere
U
پایین ترین بخش اتمسفر
main battle tank
U
قوی ترین تانک رزمی
admiral
U
عالی ترین افسرنیروی دریایی
admirals
U
عالی ترین افسرنیروی دریایی
sternmost
U
عقب ترین قسمت کشتی
Put your warmest clothes on .
U
گرم ترین لباسهایت را تن کرد
last
U
پایین ترین درجه یا مقام
curtal step
U
پایین ترین پله پلگان
lasted
U
پایین ترین درجه یا مقام
curtail step
U
پایین ترین پله پلگان
combat resolution
U
پایین ترین رده رزمی
lasts
U
پایین ترین درجه یا مقام
exosphere
U
خارجی ترین لایه اتمسفر
fullback
U
جای عقب ترین بازی کن
culminant
U
درمرتفع ترین موضع کامل
lower high water
U
پایین ترین پیشرفت اب دریا
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
lowest common multiple
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
bottom
U
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms
U
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
belly
U
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
master tooth
U
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
heart strings
U
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
This is the easisrt way.
U
این آسان ترین راه است
least common multiple
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
bellies
U
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
last but not least
<idiom>
U
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
subcutis
U
عمیق ترین قسمت زیر پوست
lowest common multiple
[LCM]
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
least upper bound
[lub, LUB]
U
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
least common multiple
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
supremum
U
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
lower low water
U
پایین ترین پست رفت اب دریا
least developed countries
U
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
master pick
U
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
skirting armor
U
ضخیم ترین قسمت زره تانک
smallest common multiple
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
rock-bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
aftermost
U
نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
water collecting sump
U
پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
greatest common divisor
[gcd]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
rock bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
best seller
U
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
This is the oldest Persian script in existence.
U
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
msb
U
با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
msd
U
با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
best-sellers
U
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-seller
U
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
knight bachelor
U
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
greatest common factor
[GCF]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
white wool
U
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
highest common factor
[HCF]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
endodermis
U
داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
greatest common divisor
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
The box office star of 1980.
U
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
physical
U
پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
ahmad
U
اسم حضرت رسول اکرم -ستوده تر- برگزیده ترین
dynamically
U
ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
intima
U
درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
Milco
U
میلکو
[مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
dynamic
U
ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
master
U
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com