English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rediscount rate U نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reserve requirement U مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
legal reserves U مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
loan bank U بانک وامی
central bank U بانک مرکزی
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giro U روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giros U روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
world bank U بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
available cash U موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
contractual interest U بهره کل وامی که وام گیرنده باید به وام دهنده بپردازد
banks U بانک
bank U بانک
check U چک بانک
checked U چک بانک
checks U چک بانک
monopoly bank U بانک انحصاری
piggy bank <idiom> U بانک کوچک
bank overdraft U بدهی به بانک
bank U بانک ضرابخانه
bank bill U برات بانک
bank failures U ورشکستگی بانک
loan bank U بانک استقراضی
memory bank U بانک حافظه
bank U در بانک گذاشتن
mortgage bank U بانک رهنی
bank asset U دارائی بانک
bankroll U سرمایه بانک
authorized bank U بانک مجاز
bankbook U کتابچه بانک
bankbill U برات بانک
intermediary bank U بانک میانجی
national bank U بانک ملی
bank of deposit U بانک پس انداز
bank stock U سهام بانک
world bank U بانک جهانی
banker U بانک دار
clearing bank U بانک پس انداز
saving bank U بانک پس انداز
bankers U بانک دار
data banks U بانک اطلاعاتی
shroff U بانک دار
data bank U بانک اطلاعات
data bank U بانک داده ها
data banks U بانک داده ها
data banks U بانک اطلاعات
development bank U بانک توسعه
data bank U بانک اطلاعاتی
clearing banks U بانک پس انداز
state bank U بانک استان
remitting bank U بانک واگذارنده
merchant banks U بانک بازرگانی
banks U در بانک گذاشتن
merchant bank U بانک بازرگانی
bank rate U نرخ بانک
germplasm bank U بانک گونه ها
banks U بانک ضرابخانه
state bank U بانک دولتی
drawen on the national bank U عهده بانک ملی
to pay in U بحساب بانک گذاشتن
to place money in the bank U پول در بانک گذاشتن
account U حساب داشتن در بانک
bank of issue U بانک ناشر اسکناس
bankable U نقد شدنی در بانک
croupiers U کمک صاحب بانک
croupier U کمک صاحب بانک
approved bank U بانک تایید شده
confirming bank U بانک تائید کننده
issuing bank U بانک صادر کننده
issuing bank U بانک گشاینده اعتبار
federal reserve bank U بانک فدرال رزرو
export import bank U بانک صادرات واردات
deposit in the bank U در بانک به ودیعه گذاردن
deposit with the bank U در بانک ودیعه گذاردن
bankable U قابل پذیرش در بانک
collecting bank U بانک وصول کننده
paying bank U بانک پرداخت کننده
negotiating bank U بانک معامله کننده
advising bank U بانک ابلاغ کننده
bank balance sheet U تراز نامه بانک
accepting bank U بانک قبول کننده
Where is the nearest bank? U نزدیکترین بانک کجاست؟
accepting bank U بانک قبولی نویس
deposits U به حساب بانک گذاشتن
deposit U به حساب بانک گذاشتن
presenting bank U بانک ارائه کننده
stakeholder U نگهدارنده بانک در قمار
banks U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
Which bank do you bank with? U با کدام بانک کار می کنید؟
accepting bank U بانک پذیرنده حواله یابرات
stop payment U دستور عدم پرداخت چک به بانک
bankbook U دفترحساب بانک دفترچه بانکی
blood banks U بانک جمع اوری خون
bank U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
opening bank U بانک باز کننده اعتبار
Which bank do you bank with? U در کدام بانک حساب دارید؟
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
time deposits U مطالبه نقدی موجل از بانک
depositor U کسیکه پول در بانک میگذارد
bank for international settlements U بانک پرداختهای بین المللی
blood bank U بانک جمع اوری خون
Bank for International Settlements [BIS] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
cashier's check U چکی که بانک عهده خود بکشد
This check is on bank Melli . U این چه بعهده بانک ملی است
faro U نوعی بازی قمار شبیه بانک
banks U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
cancelled cheque U چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
counter check U چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
Does the bank acknowledge your signature ? U آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
electronic U استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
opening hours ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
inclearing U همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
big five U پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
lombard street U خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
bank giro U همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
eft U سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. U اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
sideways ROM U نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
storing U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
letter de chancellerie U نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
thermate U نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
straddle trench U خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
verbal note U شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
hard sectoring U می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
Tekke motife U نگاره تکه [این نقش در فرش های ترکمن چه در ایران و چه در ترکمنستان مورد استفاده قرار می گیرد و بصورت هشت ضلعی کنگره ای می باشد.]
tanner U [پوست اصلاح شده توسط دباغ که گاه حاشیه فرش ها و یا در پشت فرش یا چرمسازی مورد استفاده قرار می گیرد.]
chain stitch U گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
commercialize U بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
funded debt U وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
headquarters U شعبه مرکزی اداره مرکزی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
spectrophotometry U اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
relating to business <adj.> U تجارتی
business <adj.> U تجارتی
commerical U تجارتی
merchants U تجارتی
merchant U تجارتی
for-profit <adj.> U تجارتی
mercantile U تجارتی
commercial U تجارتی
commercial <adj.> U تجارتی
corporate [commercial] <adj.> U تجارتی
brand U علامت تجارتی
brand U عنوان تجارتی
advertisements U اگهیهای تجارتی
trade names U نام تجارتی
Trade mark. U علامت تجارتی
commercial bills U اوراق تجارتی
merchandise U کالای تجارتی
brand names U نام تجارتی
brands U عنوان تجارتی
brands U علامت تجارتی
branding U علامت تجارتی
commercials U اگهیهای تجارتی
branding U عنوان تجارتی
brand name U نام تجارتی
commercial items U کالاهای تجارتی
commercial items U اقلام تجارتی
commercial invoice U سیاهه تجارتی
commercial firm U شرکت تجارتی
document bills U اوراق تجارتی
commercial attache U وابسته تجارتی
business type operation U عملیات تجارتی
argosy U ناوگان تجارتی
trade unions U اتحادیه تجارتی
trades unions U اتحادیه تجارتی
bill of goods U فهرست تجارتی
brand leader U علامت تجارتی
capital asset U علامت تجارتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com