English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inertness U نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
resistance U ایستادگی
persisting U ایستادگی
persist U ایستادگی
persisted U ایستادگی
persists U ایستادگی
erectness U ایستادگی
abidance U ایستادگی
abided U ایستادگی کردن
abides U ایستادگی کردن
irresistibility U ایستادگی ناپذیری
abide U ایستادگی کردن
idless U بیکار ایستادگی
persistent U ایستادگی کننده
hold one's ground U ایستادگی کردن
hold one's own U ایستادگی کردن
to make a stand U مقاومت یا ایستادگی کردن
play out U تا اخر ایستادگی کردن
inertly U بی داشتن زور ایستادگی یاجنبش
stand out U دوام اوردن ایستادگی کردن
aby U کفاره دادن ایستادگی کردن
abye U کفاره دادن ایستادگی کردن
To make a stand against injustice. U درمقابل ستم ایستادگی کردن
outride U دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
lacked U نداشتن
lacks U نداشتن
lack U نداشتن
wanted U نداشتن
want U نداشتن
lackvt U نداشتن
to be at a loss for an answer U پاسخی نداشتن
stone-broke <idiom> U آه دربساط نداشتن
errorless U نداشتن خطا
freedom from evil record U نداشتن پیشینه بد
To know no bounds. U حد وحصر نداشتن
to sit out U شرکت نداشتن در
to be in the wrong U حق نداشتن زورگفتن
dislikes U دوست نداشتن
sit out U شرکت نداشتن در
powerlessly U با نداشتن نیرو
clean record U نداشتن پیشینه بد
disliking U دوست نداشتن
dislike U دوست نداشتن
disliked U دوست نداشتن
misses U نداشتن فاقدبودن
missed U نداشتن فاقدبودن
disinterest U علاقه نداشتن
miss U نداشتن فاقدبودن
wanted U نیازمند بودن به نداشتن
to make no doubt U مطمئن بودن شک نداشتن
to paddle one's own canoe U کار بکسی نداشتن
distrust U سوء فن اعتماد نداشتن
To be between the devil and the deep blue sea. U راه پس وپیش نداشتن
out of favor with someone <idiom> U حسن نیت نداشتن
out of step <idiom> U هم آهنگ وتوازن نداشتن
want U نیازمند بودن به نداشتن
make no bones about something <idiom> U هیچ رازی نداشتن
not have two pennies to rub together <idiom> U دیناری در بساط نداشتن
not have a penny to one's name <idiom> U آهی در بساط نداشتن
diffidently U با نداشتن اعتماد بخود
to not feel hungry [to not like having anything] U اصلا اشتها نداشتن
not a leg to stand on <idiom> U مدرک کافی نداشتن
distrusted U سوء فن اعتماد نداشتن
inefficiently U با نداشتن قابلیت بیفایده
disconnection U قطع نداشتن رابطه
thriftessness U نداشتن عقل معاش
intestacy U نداشتن وصیت نامه
distrusts U سوء فن اعتماد نداشتن
inapprehension U نداشتن بیم یا نگرانی
distrusting U سوء فن اعتماد نداشتن
to foel U حال درستی نداشتن
to get the key of the street U جای شب ماندن نداشتن
forlackof shoes U بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
in the dark <idiom> U هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
Nothing to declare U همراه نداشتن کالاهای گمرکی
lose U نداشتن چیزی دیگر پس از این
strapped for cash <idiom> U هیچ پولی دربساط نداشتن
loses U نداشتن چیزی دیگر پس از این
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
to act independently of others U کاری به کار دیگران نداشتن
to dislike somebody [something] U دوست نداشتن کسی [چیزی]
not have a bean <idiom> U حتی یک شاهی هم پول نداشتن
out of tune <idiom> U باهم خوب وسازش نداشتن
(can't) stand <idiom> U تحمل نکردن،دوست نداشتن
to have no prospects U هیچ چشم داشتی [امیدی ] نداشتن
caught short <idiom> U پول کافی برای پرداخت نداشتن
to knock about U سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
to be a dead duck U امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
You've got me there! <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
Beats me! <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped. <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
have half a mind <idiom> U احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
walkovers U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
byes U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
resisted U پایداری کردن ایستادگی کردن
resist U پایداری کردن ایستادگی کردن
resisting U پایداری کردن ایستادگی کردن
resists U پایداری کردن ایستادگی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com