English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frailties U نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
frailty U نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defective U خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
check U خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
checks U خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
checked U خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
false U اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
an unprincipled conduct U رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
exogenous U مسئلهای که از خارج یک سیستم اقتصادی ناشی شده باشد
read U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
moralize U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralising U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralises U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
to lay hold on U استفاده ازضعف کسی کردن
reads U مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
misrepresentation U در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
intuitivism U اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
unity of possession U تصرفات مشاعی چند تن در یک ملک واحد تصرفات فرد واحددر دو مال مختلف که ناشی از عناوین مختلفه باشد
contructive larcency U مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
inerrancy U بی خطایی
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
angelica U سنبل خطایی
bloodstone U یشم خطایی
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
sporadic fault U خطایی که تصادفاگ رخ دهد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
immorality U بد اخلاقی
ethical U اخلاقی
petulancy U بد اخلاقی
petulance U بد اخلاقی
moral U اخلاقی
gnomic U اخلاقی
narrow escape <idiom> U بدون هیچ خطایی فرارکردن
bias error U خطایی با علامت و بزرگی ثابت
I haven't done anything wrong. U من هیچ خطایی [جرمی] نکردم.
to make r. for a wrong U بی عدالتی یا خطایی را جبران کردن
to be up to no good U کار بدی [خطایی] کردن
inherited error U خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
byword U گفته اخلاقی
parables U داستان اخلاقی
conducted U رفتار اخلاقی
imputability U مسئولیت اخلاقی
sinuosity U انحراف اخلاقی
conduct U رفتار اخلاقی
ethical code U ضوابط اخلاقی
immoral U غیر اخلاقی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
good naturedly U به خوش اخلاقی
parable U داستان اخلاقی
precepts U قاعده اخلاقی
apologue U حکایت اخلاقی
maxims U گفته اخلاقی
moralistic U تحمیلگر اخلاقی
conducting U رفتار اخلاقی
conducts U رفتار اخلاقی
fable U حکایت اخلاقی
fables U حکایت اخلاقی
code of ethics U ضوابط اخلاقی
precept U قاعده اخلاقی
dual morality U دوگانگی اخلاقی
maxim U گفته اخلاقی
bywords U گفته اخلاقی
low [morally bad] <adj.> U بد [از نظر اخلاقی]
obliquity U انحراف اخلاقی
principle U اخلاقی کردن
principle U اصل اخلاقی
ethical relativism U نسبیت اخلاقی
superego U شخصیت اخلاقی
ethicize U اخلاقی کردن
moral education U اموزش اخلاقی
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to take the fall [American English] U مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
corrective maintenance U یافتن و تصحیح خطایی که رخ داده است
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
frailly U بطورشکننده باضعف اخلاقی
on principle U از لحاظ قیود اخلاقی
perversions U انحراف جنسی یا اخلاقی
perversion U انحراف جنسی یا اخلاقی
generosity <adj.> U گذشت [صفت اخلاقی]
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
fortitude U شهامت اخلاقی شکیبایی
cloaca U مرکز مفاسد اخلاقی
moral realism U واقع نگری اخلاقی
tropologic U دارای تفسیر اخلاقی
psychodrama U نمایش اخلاقی وانتقادی
foible U صعف اخلاقی ضعف
axiological U مبحث نوامیس اخلاقی
ethics U اصول اخلاقی اخلاقیات
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
foibles U صعف اخلاقی ضعف
What has he done wrong? U [مگر] او [مرد] چه خطایی [جرمی] کرده است؟
permanent U خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
moralist U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralists U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
unmorality U عدم مراعات اصول اخلاقی
axiomatic U حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
To be short tempered with someone. U با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
amoral U بدون احساس مسئولیت اخلاقی
principle U مرام اخلاقی قاعده کلی
scruple U نهی اخلاقی وسواس باک
inofficious U خارج ازوفیفه اخلاقی یاطبیعی
bugging U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
fatal error U خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
bug U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
solid U خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
solids U خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
propagated U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
checking U نرم افزاری که در برنامه یا نوشتار داده یا کد آن خطایی را پیدا میکند
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
propagate U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
The moral of the story is that … U نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
puritanic U سخت گیریا متظاهردر اموردینی یا اخلاقی
to preach moral principles U اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
deontology U وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
de rigueur U از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
to draw a moral U معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
utilitarian U معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
I feel morally bound to … U از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
fault U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
faulted U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
faults U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
dead U دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
preachify U بطور کسالت اوروعظ یا بحث اخلاقی کردن
shyster U کسیکه در قانون وسیاست فاقداصول اخلاقی است
to point a moral U اصل اخلاقی را نشان دادن یابکار بردن
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
halted U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halt U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
detecting U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detected U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
safe mode U حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
halts U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
detects U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detect U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
ethic U روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
This is contray to all moral principles ( codes ) . U این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
reads U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
jitter U خطایی که در آن حرکت سرعت بالا پایین نشانگر روی صفحه وجدو دارد و در یک ارسال فیش
maintenance U بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
institutionalism U سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
intuitivist U کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
framing error U خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
glitch U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitches U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
critical error U خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
diagnosing U ثیرات خطا روی سخت افزار یا خطایی درنرم افزار
diagnosed U ثیرات خطا روی سخت افزار یا خطایی درنرم افزار
diagnose U ثیرات خطا روی سخت افزار یا خطایی درنرم افزار
dropped U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropping U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
intermittent error U خطایی که تصادفا در سیستم ارتباطی یا کامپیوتر رخ میدهد به علت خطای برنامه برنامه یا اختلال
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
bad sector U شیاری که اشتباه فرمت شده است یا خطایی دارد و غیر قابل تصحیح یا نوشتن یا خواندن است
muffs U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
due U ناشی از
ills U ناشی
Due to U ناشی از
even tual U ناشی
resultant U ناشی
therefrom U ناشی از ان
ill- U ناشی
descended U ناشی
amateurish U ناشی
dilettanti U ناشی
muffing U ناشی
muffed U ناشی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com