Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rating
U
نحوه عملکرد مجاز
ratings
U
نحوه عملکرد مجاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
two way alternate operation
U
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
piggyback
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
multitasking
U
عملکرد چند وفیفهای عملکرد چند تکلیفی
legit
U
نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
work
U
عملکرد
revenue operation
U
عملکرد
turn over
U
عملکرد
performances
U
عملکرد
performance
U
عملکرد
worked
U
عملکرد
operation
U
عملکرد
method of operation
U
عملکرد
process
U
عملکرد
processes
U
عملکرد
throughput
U
عملکرد
returning
U
عملکرد کارکرد
operating panel
U
تابلوی عملکرد
returned
U
عملکرد کارکرد
concurrent operation
U
عملکرد همزمان
return
U
عملکرد کارکرد
computer operation
U
عملکرد کامپیوتری
monadic operation
U
عملکرد یگانه
returns
U
عملکرد کارکرد
monadic operation
U
عملکرد تکین
unattended operation
U
عملکرد بی مراقب
reatrain
U
عملکرد توام
transformer operation
U
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
telephone operation
U
عملکرد تلفن
attended operation
U
عملکرد با مراقب
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
machine operating
U
عملکرد ماشین
loss marking operation
U
عملکرد زیانبار
logical operation
U
عملکرد منطقی
continous operation
U
عملکرد پایدار
dyadic operation
U
عملکرد دوتایی
furnace operation
U
عملکرد کوره
parallel operation
U
عملکرد موازی
indirect operation
U
عملکرد غیرمستقیم
feature of performance
U
ویژگی عملکرد
operating lever
U
اهرم عملکرد
binary operation
U
عملکرد دودوئی
feature
U
ویژگی عملکرد
performance appraisal
U
عملکرد سنجی
operation analysis
U
تحلیل عملکرد
fixed point operation
U
عملکرد با ممیز ثابت
uniprogramming system
U
سیستم عملکرد تک برنامهای
operation
U
وابسته به عمل عملکرد
multisequencing
U
عملکرد چند ترتیبی
multitasking
U
عملکرد چند تکلیفی
input output operation
U
عملکرد ورودی- خروجی
one way only operation
U
عملکرد فقط یک طرفه
electrically operated chuck
U
سه نظام با عملکرد الکتریکی
illegal operation
U
عملکرد غیر قانونی
off line operation
U
عملکرد برون خطی
even-handed treatment
U
رفتار
[عملکرد]
عادلانه
performance rating
U
درجه بندی عملکرد
binary arithmetic operation
U
عملکرد ریاضی دودویی
two way simultaneous operation
U
عملکرد همزمان دو طرفه
multiprogramming
U
عملکرد چند برنامهای
on line operation
U
عملکرد درون خطی
operating speed
U
سرعت عملکرد کار
social audit
U
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
multiprogramming system
U
سیستم عملکرد چند برنامهای
authorized level of organization
U
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
chunking along
U
عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
duplex operation
U
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
compatible
U
زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
dealing arrangments
U
نحوه توزیع
delivery terms
U
نحوه تحویل
usages
U
نحوه استعمال
usage
U
نحوه استعمال
procedure
U
نحوه عمل
syntax checker
U
مقابله نحوه گری
operations
U
نحوه استفاده ازدستگاهها
line of duty
U
نحوه انجام وفیفه
spool
U
Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
spools
U
Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
relationships
U
نحوه اتصال دو چیز مشابه
performance
U
نحوه کار کسی یا چیزی
scenarios
U
طرح ها
[نحوه رفتار]
[سناریو]
structure
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structuring
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
contract record
U
سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
planning
U
سازماندهی نحوه انجام کاری
relationship
U
نحوه اتصال دو چیز مشابه
fitness report
U
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
specific performance
U
نحوه اجرای معین در قرارداد
structures
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
performances
U
نحوه کار کسی یا چیزی
scenario
U
طرح
[نحوه رفتار]
[سناریو]
functional
U
مربوط به نحوه کار چیزی
control unit
U
قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
numeric keypad
U
یک وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهایی با عملکرد مخصوص را استفاده میکند
cruise control
U
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
cookbooks
U
راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
format
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
demonstrates
U
نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstrated
U
نشان دادن نحوه کار چیزی
cookbook
U
راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
demonstrate
U
نشان دادن نحوه کار چیزی
formats
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
demonstrating
U
نشان دادن نحوه کار چیزی
instructs
U
بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
instructing
U
بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
instructed
U
بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
instruct
U
بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
to tick
U
کار کردن به نحوه ویژه یا درست
system follow up
U
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
demo
U
عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
consumer research
U
تحقیق درخصوص احتیاجات و نحوه خریدمصرف کنندگان
manual
U
کتابچهای که نحوه نصب سیستم را نشان میدهد
direction
U
دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
schematic
U
نمایش قط عات سیستم و نحوه اتصال آنها
demonstrations
U
عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstration
U
عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
admissibll
U
مجاز
authorised
U
مجاز
admittable
U
مجاز
authorrized
U
مجاز
allowable
U
مجاز
permissive
U
مجاز
certified
U
مجاز
permissible
U
مجاز
licensable
U
مجاز
allowed
U
مجاز
licensed
U
مجاز
authorized
U
مجاز
permitted
U
مجاز
legal
U
مجاز
rated
U
مجاز
at liberty
U
مجاز
metonymy
U
مجاز
commissioned
U
مجاز
toluene
U
حد مجاز
tropologic
U
مجاز
lawful
U
مجاز
admissible
U
مجاز
mail application programming interface
U
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
systems analysis
U
برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
package
U
برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
map
U
شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
maps
U
شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
manual
U
کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
packages
U
برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
packaged
U
برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
The way he eats his food disgusts
[revolts]
[repulses]
me.
U
به نحوه ای که او
[مرد]
غذا می خورد حال من را بهم می زند.
MAPI
U
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را نشان میدهد
justifiability
U
مجاز بودنی
impermissible
U
غیر مجاز
delegation of authority
U
مجاز شمردن
idiographic
U
وابسته به مجاز
allowable level
U
تراز مجاز
height clearance
U
ارتفاع مجاز
ban item
U
غیر مجاز
bag limit
U
حد مجاز صید
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
authorized strength
U
استعداد مجاز
allowed vibrations
U
ارتعاشهای مجاز
authorized program
U
برنامه مجاز
authorise
U
مجاز نمودن
authorized manpower
U
استعدادپرسنلی مجاز
authorised clerk
U
واسطه مجاز
authorized allowance
U
سهمیه مجاز
working stress
U
تنش مجاز
allowable stress
U
تنش مجاز
allowable load
U
بار مجاز
licit
U
روا مجاز
circuit allocated use
U
مدارچانلهای مجاز
speed limit
U
سرعت مجاز
speed limits
U
سرعت مجاز
metonym
U
مجاز مرسل
admitance
U
روا مجاز
not allowed
U
غیر مجاز
bona fide holder
U
دارنده مجاز
allowable cargo load
U
بار مجاز
allowable cargo load
U
حداکثربار مجاز
authorized bank
U
بانک مجاز
setting
U
شدت مجاز
permit
U
مجاز کردن
permits
U
مجاز کردن
permitting
U
مجاز کردن
legitimizing
U
مجاز کردن
legitimizes
U
مجاز کردن
accredited
U
مجاز معتبر
legitimized
U
مجاز کردن
legitimize
U
مجاز کردن
legitimization
U
مجاز کردن
legitimising
U
مجاز کردن
legitimises
U
مجاز کردن
legitimised
U
مجاز کردن
fair game
U
شکار مجاز
working load
U
بار مجاز
tolerance
U
خطای مجاز
lawfully
U
به طور مجاز
licensing hours
زمان مجاز
on the house
<idiom>
U
مجاز درکاری
settings
U
شدت مجاز
free
U
مجاز منفصل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com