Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the letter is urgent
U
نامه فوری است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
affidavits
U
شهادت نامه قسم نامه
credential
U
گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
certificates
U
رضایت نامه شهادت نامه
certificate
U
رضایت نامه شهادت نامه
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
urgently
U
فوری
unintermediate
<adj.>
U
فوری
instanter
U
فوری
intuitive
<adj.>
U
فوری
instantaneous
<adj.>
U
فوری
acute
<adj.>
U
فوری
spots
U
فوری
sudden
U
فوری
immediate
<adj.>
U
فوری
spontaneous
U
فوری
prompt
U
فوری
posthaste
U
فوری
urgent
U
فوری
spot
U
فوری
snap shot
U
فوری
prompted
U
فوری
prompts
U
فوری
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
immediate
U
خیلی فوری
inst
U
مخفف فوری
immediate action
U
عملیات فوری
cash spot
U
نقد فوری
hasty
U
عجولانه فوری
cash prompt
U
نقد فوری
snapshot
U
عکس فوری
snapshots
U
عکس فوری
scrams
U
فوری رفتن
scram
U
فوری رفتن
immediate memory
U
حافظه فوری
immediate message
U
پیام فوری
immediate mission
U
تک فوری هوایی
instantaneous photograph
U
عکس فوری
instantaneous reaction
U
واکنش فوری
emergency priority
U
تقدم فوری
emergency care
U
مراقبتهای فوری
real time
U
بازده فوری
prompt delivery
U
تحویل فوری
speedy trial
U
دادرسی فوری
prompt deployment
U
گسترش فوری
prompt payment
U
پرداخت فوری
pistolgraph
U
عکس فوری
snap shooter
U
عکاس فوری
snap shot
U
عکس فوری
spot test
U
ازمایش فوری
urgent priority
U
تقدم فوری
quick set
U
گرفتن فوری بتن
snapshoot
U
تیر فوری انداختن
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
snap
U
گرفتن عکس فوری
pistolgraph
U
دستگاه عکس فوری
snap report
U
گزارش فوری یا انی
immediate mission
U
ماموریت فوری هوایی
red alert
U
آژیر خطر فوری
payable immediately
U
قابل پرداخت فوری
snap shot
U
عکس فوری گرفتن
snapped
U
گرفتن عکس فوری
red alerts
U
آژیر خطر فوری
snaps
U
گرفتن عکس فوری
upsurge
U
قیام فوری وناگهانی
immediate action
U
عکس العمل فوری
snapshoot
U
عکس فوری گرفتن
immediate addressing
U
ادرس دهی فوری
ready service
U
اماده به استفاده فوری
snapping
U
گرفتن عکس فوری
exigent
U
محتاج به اقدام یا کمک فوری
tea bags
U
پاکت محتوی چای فوری
spot price
U
قیمت برای فروش فوری
tea bag
U
پاکت محتوی چای فوری
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
Please reply as a matter of urgency.
U
لطفا فوری پاسخ دهید.
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
emergency
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
A rapid response would be appreciated.
U
از پاسخ فوری قدردانی می کنیم.
[اصطلاح رسمی]
emergency
U
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
This company guarantees prompt delivery of goods.
U
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
emergencies
U
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
spot sale
U
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
to get down to the nitty-gritty
[to get down to brass tacks]
<idiom>
U
فوری به اصل مطلب رسیدن
[اصطلاح روزمره]
inquiry processing
U
فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
reflex force
U
نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
readout
U
دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
dead line
U
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
accelerating pump
U
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
dot
U
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
dotting
U
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
post boy
U
نامه بر
letters
U
نامه
breve
U
نامه
manifested
U
نامه
epistle
U
نامه
carriers
U
نامه بر
epistles
U
نامه
manifests
U
نامه
manifesting
U
نامه
correspoundence
U
نامه ها
carrier
U
نامه بر
manifest
U
نامه
letter
U
نامه
bylaws
U
ایین نامه
circular letter
U
نامه اداری
collins
U
نامه پر سود
word book
U
واژه نامه
dictionary
U
لغت نامه
certificate of incorporation
U
شرکت نامه
wordbook
U
لغت نامه
concessionary agreement
U
امتیاز نامه
concession deed
U
امتیاز نامه
lexicon
[dictionary]
U
لغت نامه
concordat
U
موافقت نامه
word book
U
لغت نامه
glossary
U
لغت نامه
wordbook
U
واژه نامه
genealogical tree
U
نسب نامه
testimonials
U
گواهی نامه
testimonials
U
تصدیق نامه
rental
U
اجاره نامه
acknowledgment
U
شهادت نامه
open letters
U
نامه سر گشاده
testimonial
U
تصدیق نامه
protocol
U
پیوند نامه
protocols
U
پیوند نامه
treaties
U
عهد نامه
treaties
U
موافقت نامه
treaty
U
موافقت نامه
testimonial
U
گواهی نامه
bill of indicment
U
ادعا نامه
bill of lading
U
بار نامه
bill of sale
U
بیع نامه
treaty
U
عهد نامه
billet doux
U
نامه عاشقانه
by low
U
ایین نامه
byelaw
U
ایین نامه
bill of exception
U
اعتراض نامه
bill of divorce
U
طلاق نامه
bacchanalian song
U
ساقی نامه
bail bond
U
ضمانت نامه
bylaw
U
ایین نامه
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
letter missive
U
امر نامه
threnode
U
سوگ نامه
letter writer
U
نامه نگاری
letter writer
U
نامه نویس
letter writing
U
نامه نگاری
Registered mail.
U
نامه سفارشی
letters of procurator
U
وکالت نامه
warrant of attorney
U
وکالت نامه
letters patent
U
نامه سرگشوده
hear from
<idiom>
U
دریافت نامه
letter of recommendation
U
توصیه نامه
letter of invitation
U
دعوت نامه
letter no
U
نامه شماره 5
letter of a
U
اگاهی نامه
letter of a
U
اطلاع نامه
threnddy
U
سوگ نامه
letter of indemnity
U
ضمانت نامه
letter of indemnity
U
غرامت نامه
threnod
U
سوگ نامه
letter of introduction
U
معرفی نامه
letters patent
U
نامه سرگشاده
Letter of recommendation.
U
توصیه نامه
light list
U
چراغ نامه
passionary
U
مصیبت نامه
written contract
U
پیمان نامه
passionary
U
شهادت نامه
wordbook
U
واژه نامه
word hoard
U
لغت نامه
waybill
U
راه نامه
waybill
U
بار نامه
packet boat
U
کشتی نامه بر
log book
U
رخداد نامه
log books
U
رخداد نامه
pigeongram
U
نامه کبوتر
Did you carry (deliver) the letter ?
U
نامه را بردی یا نه ؟
mailer
U
نامه رسان
marriage bed
U
عقد نامه
marriage contract
U
عقد نامه
storybook
U
داستان نامه
memorandum of understanding
U
تفاهم نامه
road book
U
راه نامه
the original letter
U
عین نامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com